-
دلآرا...
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1400 01:34
اگه شما مسئول کمک رسانی به بچّههای مریض ونیازمند باشید و ۵۰ میلیارد تومن پول نقد بهتون بدند، اونو چه جوری خرج میکنید؟ قطعاً کلِّ این پول رو خرج یه نفر نمیکنید، میکنید؟ چند روزه ویدئوی یه دختر بچّهی کیوت و گوگولی، به اسم #دلآرا، با یه بیماری خاص و نادر به اسم اساماِی (Spinal muscular atrophy (SMA داره دست به...
-
ساختمون رژ لب گوتنبرگ -لیلا بومن
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1400 22:31
اسم رسمی این ساختمون قرمز ۲۲ طبقهی پُست مُدرن، لیلا بمونه! لغت به لغت یعنی «میلهی کوچولو»! یکی از ساختمونای معروف گوتنبرگه! انقدر معروفه که به یکی از لند مارکهای گوتنبرگ تبدیل شده. دلیل شهرتشم شباهتش به لیپستیک یا همون رُژ لب خودمونه. نمیدونم معمارش از قبل میدونسته ساختمونش شبیه ماتیک میشه یا نه، ولی از لغبای...
-
اکسپرسو یا اسپرسو؟
جمعه 8 اسفندماه سال 1399 03:18
اسپرسو هیچ جاش «ک» نداره! این دقیقاً با منه! هیچ ایدهای ندارم چه قهوهای چه اسمی داره و چه مزهای میده! من قهوه رو به دونهی قهوه میشناسم... به طرز عجیبی هیچوقت برام جالب نبوده اسم انواع قهوه، انواع مشروبات الکلی، انواع پیتزا، انواع غذا، انواع پنیر، انواع دِسِر و کلاً انواع خوردنیها رو یاد بگیرم.
-
زیر بالشت من
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1399 10:57
جاتون خالی، امروز دیگه نور علی نوره. از ساعت هفت صبح، صدای انواع و اقسام ماشینهای صنعتی و سنّتی زیر بالشت من شنیده میشه! یکی با تراکتور داره ترمز دستی میکشه، یکی با چکّشِ آهنگری داره شمشیر ذولفغار میسازه، یکی با دِریل هیلتی داره همسرشو به ا و ر گ ا س م میرسونه، یکی داره با سنگ فرز ویالون تمرین میکنه، و منم با...
-
پتروس سوراخهات باش!
شنبه 25 بهمنماه سال 1399 17:48
آدما وقتی به دنیا میان روی یه دوچرخه به دنیا میان و تو جادّهی زندگی شروع به رکاب زدن میکنن... وقتی به دنیا میاید، هیچ دوچرخهای با لاستیک سوراخ به شما داده نمیشه. ولی معمولاً بابا مامانا، از همون اول، یه سوزن ته گرد به اسم «تعصب» میگیرن دستشون و شروع میکنن به سوراخ کردن لاستیک دوچرخهی بچّههاشون... یکی با تعصب...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1399 03:23
دوست عزیز، ♻️ این اموجی که شما میذارید بیو و فکر میکنید معنی کارما میده، سمبل جهانی «بازیافت» هست! اصن گیریم معنی «کارما» میده! آخه مگه چرندتر از مفهوم «کارما» هم داریم؟
-
دوست دارم با دوستام دوست باشم!
شنبه 20 دیماه سال 1399 04:47
روابط من با دیگران، ارتباطی به روابط دیگران با کسانی که با من در ارتباطند، ندارد! اگه من یه دوست دارم که دوس نداره با دوست من دوست باشه، انتخاب خودشه. دوست من حق نداره بگه چون من دوس ندارم با دوست تو دوست باشم، توم با دوستت، دوست نباش! واضحه یا توضیح بدم؟
-
فرصت یا نصرت؟
چهارشنبه 17 دیماه سال 1399 05:50
من همیشه فکر میکردم آدمیم که به آدما فرصت میدم خودشون رو ثابت کنن، ولی الآن متوجّه میشم گاهی وقتا زیاده روی میکنم! یعنی به جای اینکه به آدما فرصت بدم خودشونو نشون بدن، خیلی سریع یه تصویر ذهنیه غیر واقعی از آدما واسه خودم میسازم، و بعد انتظار دارم طی این فرصتی که به اون شخص دادم، خودشو به اون تصویر ذهنیای که ازش...
-
سینمای ایزوله! از ۳۰ ژانویه تا ۶ فوریه ۲۰۲۱
سهشنبه 16 دیماه سال 1399 21:25
فستیوال فیلم گوتنبرگ امسال، به هر چیزی شبیه جز یه فستیوال فیلم معمولی! بدون انبوه جمعیّت مردم! بدون بلیطهای فروخته شده! بدون سینما و تماشاگر! تمرکز فستیوال فیلم امسال روی «فاصلهی اجتماعی»، و دنیای جدیدیه که بعد از پندمیک کرونا به وجود اومده. «فیلم» برای ما چه معنایی پیدا میکنه، وقتی فاصلهی اجتماعی تا حدّی زیاد...
-
سوراخ فضولی خیابون کورشگاتان
جمعه 28 آذرماه سال 1399 03:02
احتمالاً وقتی از خواب پا میشید، اولین کاری که میکنید اینه که چراغرو روشن میکنید و شیر آبو باز میکنید که دست و صورتتون رو (یا بالاخره یه جاییتون رو) بشورید! هدف «سوراخ فوضولی» خیابون کورشگاتان (Korsgatan)، درواقع به نمایش گذاشتن اون ساختاریه که با کمکش الکتریسیته و آب و اینترنت و گرما به خونههای ما و شما میرسه،...
-
این قسمت، راز بگا!
سهشنبه 25 آذرماه سال 1399 16:15
میگن گونهی جدید کرونا، در انگلستان پیدا شده! گل بود به سبزه نیز آراسته شد! یعنی در واقع سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد! تازه داشتیم خوشال میشدیم واکسن این قبلی داره میاد، که یهو یه پتوی خیس انداختن رومون! خدایا کسی چیزی بهت گفته؟ با کسی حرفت شده؟ میخوای مث اون قضیه «ابابیل» با سنگ امتحان کنی؟ من عینکیم،...
-
کریسمس با «مأموریت شهر گوتنبرگ»!
یکشنبه 23 آذرماه سال 1399 17:48
نظرتون چیه یکم از پولای کنار گذاشته واسه کریسمستون رو خرج غذا و لباس و همزمان خانوادههای نیازمند کنید؟ « مأموریت شهر گوتنبرگ » یه موسسهی توانمند سازیه که این روزا زیاد با خانوادههایی مواجه میشه، که حتّی قدرت خرید هدیهی کریسمسی برای بچّههاشون رو ندارن و کریسمس براشون روزای سختتری نسبت رو روزای عادی به حساب...
-
کانال اطلاع رسانی تلکرامی هپی گوتنبرگ
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1399 20:57
جایی برای پیدا کردن رویدادهای سرگرم کننده و علمی، یه جمع بی حاشیه و حرفه ای برای آشنایی، بازیهای دست جمعی، یادگیری و در نهایت آشنا شدن با زوایا، فرهنگ، و رویدادهای پنهان شهر گتنبرگ… https://t.me/Happygoteborg هر سوالی هم در مورد سوئد و گوتنبرگ دارید تو گروه « کی میدونه؟ » بپرسید... https://t.me/HappyGoteborgChat با...
-
گملستادن (به سوئدی GAMLESTADEN) - یه محلّهی قدیمی، کنار رودخونهی سواون (Säveån)
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1399 15:20
گملستادن به معنی «شهر قدیمی» (گملِ یعنی قدیمی، و سْتاد یعنی شهر) در سوئدی هست، و در سال ۱۴۷۳ به وجود اومده، یعنی قرنها قبل از اینکه مرکز شهر کنونی به وجود بیاد. اکثر شهرهای سوئد از جمله استکهلم، یه محلهی قدیمی به همین اسم دارند، که گوتنبرگ هم از این قائده مستثنی نیست. توی این محلّی قدیمی در گوتنبرگ، میتونید از...
-
کلاه سفیدها کی هستند و الآن کجان؟
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1399 14:58
تو کشور سوئد، مثل ایران، وظیفهی چک کردن بلیط وسایل حمل و نقل عمومی به عهدهی رانندهها نیست. این کارو مأمورای خاصّی که یونیفرم سیاه و سفید دارن، به صورت تصادفی و رندم انجام میدن. این افراد بخاطر لباس و کلاه خاصشون، به «کلاه سفیدها» معروفن و معمولاً به صورت گروهی کار میکنن! به این صورت که هر دفه به صورت رندم یه جایی...
-
گوتنبرگ، شهر چراغها رو تجربه کنید! از ۲۹ نوامبر تا ۱۰ ژانویه
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1399 03:38
امسال برای کریسمس، گوتنبرگ ۹ تا کار هنریِ نورپردازی رو به شهرونداش هدیه میده! بهترین راه واسه دیدن همهی چراغونیها توی یه روز، یه پیاده رویِ ریلکسینگ از Trädgårdsföreningen تا کلیسای جامع Domkyrkan میتونه باشه. این چراغونیها از ۲۹ نوامبر به نمایش در میان، ولی شما میتونید اینجا، توی کانال تلگرامی « هپیگوتنبرگ »،...
-
چه لباسی واسه زمستون سوئد بپوشیم؟
سهشنبه 11 آذرماه سال 1399 05:47
شاید توی ایران هنوز زمستون شروع نشده باشه، ولی توی سوئد زمستون یکم عجله داره! درسته که گوتنبرگ بیشتر رو به جنوب سوئده و به نسبت شهرهای شمالی خیلی گرمتره، ولی یادتون نره که رطوبت زیاد شهر گوتنبرگ، همراه با بادهای گاه و بیگاهش، باعث میشه شما سرمارو بیشتر حس کنید! ولی زیاد نگران نشید، سوئدیها یه چیزایی از آب و هوای...
-
جمعهی سیاه (Black Friday) در گوتنبرگ...
پنجشنبه 6 آذرماه سال 1399 15:00
قبل از شروع، امروز روز شکر گذاریه! Happy Thanksgiving امشب شام بوقلمون شکم پُر درست کنید و بخورید! عکس میز و سفرهتون رو توی گروه « کی میدونه؟ » بذارید که ما هم کدبانوها و کدآقاهای شهرمون رو هم بشناسیم... خب حالا بریم سراغ « جمعهی سیاه » یا Black Friday ! جمعهٔ سیاه یا حراج جمعه در آمریکا روز بعد از روز شکرگزاری یا...
-
گوتنبرگ، زیست سازگارترین شهر جهان از نظر «لُونْلی پْلَنِت» در لیست سفر سال ۲۰۲۱
پنجشنبه 29 آبانماه سال 1399 12:16
اگه مثل من اهل سفرهای پُر محتوی با کولهپُشتی و کتاب راهنما هستید (این روزا اپلیکیشن بجای کتاب)، قطعاً انتشارات « سیارهی تنها » ( Lonely Planet ) رو میشناسید! این شرکت رو میشه یکی از مطرحترینهای عرصه کتابهای راهنمای مسافرت دونست! تا سال ۲۰۰۴ بیشتر از ۶۵۰ عنوان در ۱۱۸ کشور منتشر کرده و سالی بیش از ۶ میلیون جلد...
-
مهاجر وکلیل مهاجرت نیست!
سهشنبه 27 آبانماه سال 1399 22:38
سامی یه پسر مهاجر شیرازیه، که در سن ۱۷ سالگی، بدون دونستن زبان انگلیسی تصمیم میگیره به لندن مهاجرت کنه! داستان مهاجرتش، نظرش در مورد مهاجرت و اطلاعاتی که از لندن میده خیلی جالبه... مهاجر مهاجرت,وکیل مهاجرت پاسخ به سوالات مهاجرت بهترین کشور برای مهاجرت چه طوری مهاجرت کنیم برای مهاجرت چه کار کنیم سوالات مهاجرت مهاجران...
-
کمد لباساتون رو هک کنید!
سهشنبه 22 مهرماه سال 1399 19:39
اگه ازون دسته از آدما هستید که همیشه نمیدونید چی بپوشید، پیشنهاد میکنم این پست رو تا آخر بخونید و کمد لباساتون رو هک کنید! ۱. استایلتون رو تعریف کنید! ۲. چهارتا تیکه لباس تحویل بگیرید! ۳. یک ماه بپوشیدشون! ۴. لباساتون رو پس بدید! ۵. و دوباره این روند رو تکرار کنید! تجربه ثابت کرده که ذوق یک دست لباس جدید، بیشتر از...
-
امیردانش یحیوی
یکشنبه 8 تیرماه سال 1399 16:36
به زودی مطالبی دربارهی « امیردانش یحیوی» در اینجا ثبت خواهد شد.
-
اردیبهشت
جمعه 12 اردیبهشتماه سال 1399 21:48
اردیهشت
-
فروردین
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1399 16:45
فروردین
-
شب بخیر...
شنبه 24 اسفندماه سال 1398 02:40
بعضی وقتا، شب بخیر گفتن به معنی این که من دارم میخوابم نیست! بعضی وقتا یعنی، از اینجای شب به بعد منو خواب فرض کن! یعنی از اینجای شب به بعد من میخوام به حال خودم باشم. شاید میخوام کتاب بخونم، یا اینستا چک کنم، یا یه پادکست گوش کنم، یا اصن هر کار دیگه... ولی خب بخاطر اینکه افراد زیادی از این «شب بخیر» گفتنهای این...
-
هویج
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1398 03:59
از بچگی علاقهی وافری به «هویج» داشتم! در حدّی که اگه یه سبد میوه جلوم بذاری با چند تا هویج، احتمال اینکه من یکی از هویجهار اول بردارم ۸۰ درصده! اینو گفتم که بگم از روزی که من پامو از ایران بیرون گذاشتم، یه هویج درست و حسابی نخوردم. اولین مشکلش مزّشه! اکثرا مزهی آب میدن. نمیدونم چرا، ولی شاید بخاطر کمبود آفتاب و...
-
اعتماد
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1398 03:05
-
چندش
جمعه 27 دیماه سال 1398 16:03
نمیدونم نمیدونم چرا، ولی خیلی وقته که موضوع «رو مُخترین و چندشترین شرایطی که ممکنه برای هر کسی در دنیا پیش بیاد» ذهنمو مشغول کرده. امروز داشتم به این فکر میکردم که شاید این جوشای سر سیاه بتونن در درجهی اول رو مخ و در درجهی دوّم چندش باشن! امّا نباید فراموش کرد که این موضوع در عین رو مُخ بودن، یه لذّت سادیستیک...
-
بدترین حالت معاشرت
پنجشنبه 26 دیماه سال 1398 00:21
بدترین حالت معاشرت اونیه که با شخص «ایکس» بخوای معاشرت کنی، ولی با شخص «وای» نخوای، ولی «ایکس» و «وای» به هم چسبیده باشن!
-
بغلِ یک طرفه...
سهشنبه 24 دیماه سال 1398 12:30
این حالت از بغل کردن که پسر طاقباز میخوابه و دختر از کنار سرشو میذاره روی شونش، دستشو میذاره رو سینش و پاشو میندازه روی روناش، فقط واسه ۱ تا ۵ دقیقه میتونه قابل تحمّل یا رمانتیک باشه! بیشترش به نظرم سو استفادهی ابزاری، یا حتّی شکنجهی جنسی به حساب میاد. مخصوصاً اگه حجم دختره زیاد باشه یا به هر شکلی متناسب با پسره...
-
و دوباره عوام!
دوشنبه 23 دیماه سال 1398 04:18
-
هر کاری
شنبه 21 دیماه سال 1398 15:22
اگه کسی بهت گفت «هر کاری بخوای واست میکنم» همون موقع پیشنهاد بده دستشو تا مچ بکنه تو چرخ گوشتی، تا بفهمه داره زر زیادی میزنه، *ه زیادی میخوره! اعصاب ندارم...
-
چای خور حرفهای
شنبه 21 دیماه سال 1398 05:39
از نظر من، چای خوردن یه حرفهی خاصّه! یکی از حسّاسترین زمانهایی که در پروسهی چای خوری از اهمیّت زیادی برخورداره، تشخیص لحظهی نوشیدن چاییه! اگه از یه جایی دیرتر بنوشی، سرد میشه و از دهن میفته، اگه هم از اون لحظه زودتر بنوشی، انقدر داغه که لبات میسوزه و تا بیای صبر کنی سوزش زبونت خوب بشه، بقیهی چایی انقدر باقی...
-
اختلاف فرهنگی
چهارشنبه 18 دیماه سال 1398 16:28
-
پیر شدیا...
یکشنبه 15 دیماه سال 1398 13:37
پیر کسیه که دنبال نشونههای پیری در دیگران میگرده که بتونه بهشون بگه "پــیر شدیـــا!" که احتمالاً طرف مقابل بگه "چیکار کنیم دیگه" که کمتر احساس پیر شدن اذیتش کنه و حس کنه تنها نیست. پ.ن: ۱. این پست رو سال ۲۰۱۶ توی فیسبوک نوشتم...۲. شما هیچوقت از یه جوونتر از خودتون این جمله رو نمیشنوید، همیشه...
-
تخت یه نفره!
دوشنبه 9 دیماه سال 1398 03:50
از بس تو تخت دو نفره خوابیدم که تخت یه نفره واسم تنگه! حس میکنم هر لحظه یا میچسبم به دیوار، یا ازون طرف میفتم رو زمین! موبایلمو کجا بذارم؟
-
مهمونی
یکشنبه 8 دیماه سال 1398 00:31
من وقتی یه جایی میرم مهمونی، دوست دارم آزاد باشم هر کاری که دوست دارم انجام بدم که بهم خوش بگذره! مگه غیر از اینه که هدف کسی که مهمونی داده این بوده که به من خوش بگذره؟ من اینجوری بهم خوش میگذره! جزو کارایی که دوس دارم بکنم اینه که شاید دلم بخواد از اول تا آخر مهمونی بشینم روی مبل، و رقصیدم بقیه رو نگاه کنم. دوس ندارم...
-
پرنیان
شنبه 7 دیماه سال 1398 21:11
اولین باری که احساس کردم به یه دختر حسّی دارم رو خیلی دقیق یادم نیست، ولی قطعاً بر میگرده به دوران مهد کودکم و دختری به نام پرنیان! خاطرهی پرنیان، جزو اولین خاطرات زندگیم به حساب میاد. تقریباً هر روز وقتی از مهدکودک میومدم خونه، به اعضای خانواده اعلام میکردم که من پرنیان رو دوست دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم. و...
-
چشمهای بادومی، دست و پاهای بلوری
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1398 03:23
بچّهی شما قطعاً واسهی شما قشنگترین، باهوشترین، بُلبُل زبونترین، شیرینترین و دوستداشتنیترین بچّهی دنیاس و من اینو کاملاً میتونم درک کنم. ولی این که شما نمیتونید درک کنید که بچّهش شما به اندازهی بچّههای دیگه به شُخم ماست، یکم واسم عجیبه! قطعاً کسی توی روی خودتون این موضوع رو به شما نخواهد گفت، و احتمالاً...
-
چیت چَتای الکی
جمعه 8 آذرماه سال 1398 01:54
این روزا به شدّت حوصلهی چیت چَت و حرفای روزمرّه و تکراری و بی هدف و بی محتوی آدمای دور و ورم رو ندارم. خسته نمیشید از حرف زدن؟ چی میگید به هم؟ چطوری میتونید انقدر بی موضوع و در هم بر هم از همه چیز و همه جا حرف بزنید؟ چرا انقدر حرفاتون تکراریه؟
-
اخطار جدّی به فرزندانِ والدین
سهشنبه 5 آذرماه سال 1398 20:12
با مامان و باباهاتون خیلی مهربون باشید. یه روزی تک تک لحظههایی که باهاشون تلخی کردید و طلبکارشون شدید و به هر نحوی رنجوندینشون، مثل یه فیلم اسلوموشن میاد جلوی چشماتون و از ثانیه به ثانیش مث سگ پشیمون میشید. که خب ممکنه اون روز یکم واسه جبران کردن خیلی دیر باشه... میدونم این متن رو هم مث بقیهی متنایی که تِم شعاری...
-
امروز بابام از پیشمون رفت...
دوشنبه 4 آذرماه سال 1398 21:19
امروز بابام رفت. دلم خیلی واسش تنگ بود، و خیلی بیشتر از اینها هم تنگ خواهد شد. الآن تو شکم و باورم نمیشه. حس میکنم فردا زنگ میزنم و دوباره بابام گوشیو بر میداره میگه: «سلاااام بابا، حال شما؟» ولی خب این اتفاق دیگه هیچوقت نمیفته. یکی از ترسای بزرگ زندگیم از دست دادن بابام بود، که خب الآن دارم تجربش میکنم. ازین خوشالم...
-
کارما
سهشنبه 30 مهرماه سال 1398 23:24
یکی از شخمیترین بی حسیهای دنیا وقتیه که سر انگشت شستت بی حس باشه. یه شمع کَت و کُلفت رومیز نهار خوری خونمون هست، که کِرم ریختن سرش خیلی حال میده. دیروز داشتم لبههای آب نشدشو با شعلهی فندک ذوب میکردم، بخاطر همین مجبور شدم (!) مدّت زیادی انگشت شستمو روی گاز فندک نگه دارم. از صبح تا حالا سر انگشت شستم گِز گِز میشه....
-
خواب خوب بد
سهشنبه 30 مهرماه سال 1398 10:08
بعضی شبا یه خوابی میبینی که از واقعیتی که توشی شیرینتره. مثلاً خواب میبینی ایرانی و همه خانواده و دوستات دور و برتن و همه چی خیلی خوبه و عصر با دوستات قرار داری با هم برید استخر و شبش با هم برید فست فود بخورید. بعد وسطش بیدار میشیی و میبینی همون جایی بودید که دیروز بودی. نه از دوست و مامان بابا خبریه، نه از استخر و...
-
اطرافیان
دوشنبه 22 مهرماه سال 1398 14:03
-
یه بوی خاص (چه رمانتیک!)
جمعه 8 شهریورماه سال 1398 04:24
امروز وقتی با سمیرا داشتیم از یه قرار کاری به خونه بر میگشتیم، بوی روز اولی که وارد سوئد شدم به دماغم خورد. به سمیرا گفتم: دیدی بعضی روزا یه بوی خاصی داره؟ مثلاً میگیم بوی اول مهر میاد، یا میگیم بوی عید میاد، یا بوی اولین روز تابستون که کولر روشن میشد و یه بوی پوشال تازه خیس خورده میزد تو دماغمون. گفت خب؟ گفتم بوی...
-
غربت یعنی چی؟
یکشنبه 6 مردادماه سال 1398 03:01
اگه یکی ازم بپرسه «غربت» چه حسیه، بهش میگم مث یه مهمونی خفنه که لحظهای که واردش میشی هیچکسو نمیشناسی! تِم مهمونی رو رعایت نکردی، کسیم نیست بُلندت کنه برقصی! موزیک خوب هست، مشروب خوب هست، باغش استخر و ویلای خوشگل داره، ولی تو بدون دعوت اومدی و حسِّ تعلق به هیچ کدوم ازین چیزا نداری... دیجِی خوب هست، فینگر فود و بلک...
-
صهوتف
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1398 01:34
-
تیر
سهشنبه 11 تیرماه سال 1398 03:52
تیر
-
من هستم
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1398 04:07
واقعاً یه جاهایی آدم باید قابلیت اینو داشته بشه که یهویی دوتا بشه! که بتونه پشت گردن خودشو با تیغ یا ماشین ریش تراشی بزنه. یا قابلیت اینو داشته باشه که موهای خودشو سشوار کنه! یا بتونه پشت کمر خودشو بخارونه. یا یه جاهایی دو سه متر از خودش بره عقب، راجه به لباس خودش نظر بده. یا مثلاً بشینه کنار خودش تو ماشین جواب...