ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
جهان سوّم جاییه که، بلوبری اول قلیونش میاد توش، بعد میوش.
جهان سوّم جاییه که، وقتی یه چیزی میخری نمیدونی گرون خریدی، ارزون خریدی یا به قیمت. جاییه که نمیدونی جنسی که خریدی چقدر مونده، چقدر تازست. جاییه که نمیفهمی چیزی که میخری اصله، یا کردن تو پاچت!
ازین به بعد میخوام تگ «جهان سوّم» رو بیشتر بنویسم تو وبلاگم. خیلی نمیفهمیم کجاییم!
اگه هم باز خر شی و اعتماد کنی و بذاری ببینی چی میشه و بعداً بری اعتراض کنی، میگه مراقبت نکردی اینجوری شده، قبله ازین وره شما کج واسادی نخ دندون زدی، این دندون بغلی هم پوسیده بوده از خردسالی ولی شانس عن تو الآن خراب شده، آیتالکرسی رو با صوت خوندی یا ترتیل؟ خمیردندونت اسیدی بوده، مسواکت سمبادهای بوده، با آب شیر مسواک میزنی یا آب معدنی؟ چرا الآن اومدی اصن؟ چرا دم خر درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ چرا پدرام با ما نمیسازه!
بعدم دیدن یه بار شُد بمالیم درش، پس بازم میشه! حالا برو پول یه آیفون دیگه رو بده بیا تا واست بری*م تو اون یکی دندونت و بغلیاش. فقط زود بیا تا نزده به مغزت ایست قلبی کنی، زیگیل بزنی، ایدز و فلجاطفال بگیری ! راستی در جریان باش بقی دندوناتم از دَم پایین و بالا خرابه، الآن داغی خودت حالیت نیست! گفته باشم فردا نیای بگی بغلیشو تو خراب کردی...
والو من تا همین پارسال پام به دندون پزشکی وا نشده بود. یه دندون کِسِل حال داشتم که بیآزار یه گوشه از دهنم داشت زندگیشو میکرد. خر شدم گفتم بذا جهان سوّمی بازی در نیارم، برم درستش کنم، بد نباشه یه وقت.
از اون روز پاره شدم، یعنی زبونم زخم شده، از بس غذا لاش گیر کرد و من پک و پوز کج کردم تا درش بیارم. والو بعضی وقتا به خود میام میبینم قیافم در تلاش درآوردن غذای گیر کرده لای دندونم، شبیه استیون هاوکینگ شده، زود خودمو جمع و جور میکنم کسی نبینه! آخرم تا با نخ دندون خونش نندازم، این شُشم حال نمیاد و زبونم آروم نمیگیرم. به کی بگم اینارو؟
الآنم سه، چهار ماهه یه دندن ته دهنم شکسته، دارم تحملش میکنم! جدای از پولش و وقتش و دردش و داستاناش، به هیچ دکتری اعتماد ندارم برم پیشش. واقعاً احساس میکنم نصف دندون و یه آیفون، بهتر از سه تا دندون خراب و یه سامسونگه!
وقتی حضرت سعدی سالها پیش، خیلی رُک و پوسکنده تو یه مصرع، پیشبینی میکنه که یه روزی «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، منظورش همین دوران معاصر ما بوده! الآن خود شما میدونی کدوم عضو منی؟! بگم؟ بگم؟ میگما...