صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

یلدا

امشب آخرین شب پائیز و بلندترین شب ساله. خب خوبه! به نظرم به اندازه ی کافی وقت دارم امتحان سیسم عاملم رو بخونم...



هیچوقت یادم نخواهد رفت که چه چیزایی رو به خاطر این درس مسخره از دست دادم...

لونا شاد

تا بهنود با اون ریش مسخره ی همیشه نا میزونش گفت « لونا شاد صدای آمریکا رو ترک کرده » انگار یکی یه سطل آب یخ ریخت روم :-" به هر حال ( تلوزیون خود فروخته ی ) صدای آمریکا  واسه لونا خیلی تنگ بود...


لونا شاد مه‌نور شادزی ) دیگه تو VOA نیست! :( من کلی دوسش داشتم. عاشق لبخند های ملیح و لحجه ی بگیر نگیر اصفهانیش بوم. خلاصه شب آهنگ دوشنبه شب ها ساعت ده رو واسه لونا شادش میدیدم دیگه. خدایی دلم واسش تنگ میشه...



فکر کنم رفتنش با فیلم « فریاد مورچه ها » ی محسن مخملباف و قضیه برهنگی رازناک لونا و ازدواجش با آرش صبحانی ، بی ربط نباشه.


به هر حال ما همیشه بی جنبه بودیم و فکر کنم حالا حالاها خواهیم بود.


این هم ملت ایران :

خ خ د ه د

ای کاش یکی به من یاد میداد که همه چیز مال من نیست!

معنی همکاری در ایران

معما :

یه ماشین تو یکی از شهر های ایران خراب شده...


اگه ده نفر ماشین رو حول بدند ماشین یه وجب هم جلو نمیره! اما اگه یک نفر حول بده ماشین حرکت میکنه.حالا اگه گفتی چرا؟ 


خب چون معنی همکاری همینه دیگه! یعنی وقتی نه نفر دیگه هستند که زور بزنند واسه چی من ک*ن خودم رو جر بدم؟

چیز به چیز هم دهیم به مهر

"دست" خیلی چیز مهم و با ارزشیه، هم خودش، هم کلمه اش...


هیچ می دونین اگه کلمه ى " دست " اختراع نشده بود و مجبور بودیم به جاش از کلمه ى " چیز " استفاده کنیم، روزانه چه جمله هایی می شنیدیم؟ مثال می زنم :


یه چیز صدا نداره...


توی کتاب علوم می نوشتند :


چیز خیلی مفید است! با چیز می توان اجسام را بلند کرد! بعضی از چیزها مو دارند و برخی دیگر بی مو هستند! ولی کف چیز مو ندارد! هیچوقت چیز خود را توی سوراخ نکنید چون ممکن است جانوران نوک چیزتان را گاز بگیرند! همیشه قبل از غذا چیز خود را با آب و صابون بشویید! هیچوقت با چیز کثیف غذا نخورید


خانمها همیشه دوست دارند به چیز خود لاک و کرم بمالند! این عمل براى محافظت از چیز خوب است! آدم وقتی سردش می شود چیزش را روی بخاری یا زیر بغل می گیرد.


در کتاب تاریخ می نوشتند : اردشیر درازچیز به هندوستان لشکر کشی کرد و چیز اجانب را کوتاه نمود.


مردم توی کوچه و بازار می گفتند :


لامصب چیز ما نمک نداره! به هر کسی خوبی کردیم جوابش بدی بود! از قدیم می گفتند با هر چیز بدی با همون چیز پس می گیری!...

پدری به پسرش درس ادب می داد: پسرم هیچوقت پیش مردم چیزتو دراز نکن...


توی بیمارستانها آدمهایی رو می دیدیم که چیزشون توی تصادف قطع شده و مجبور بودند تا آخر عمر از چیز مصنوعی استفاده کنند.


دزدهای مسلح موقع زدن بانک می گفتند : چیزها بالا! چیزهاتون رو بذارین پشت سرتون! اگه کسی چیزش به زنگ خطر بخوره چیزشو می شکنیم! و رییس بانک به پلیس می گفت: چیزم به دامنتون! دزدها رو بگیرین! و پلیسها هم چیز از پا درازتر از ماموریت بر می گشتند.


هر روز در اخبار می شنیدیم که : اینبار چیز استکبار جهانی از آستین فلانی بیرون آمده

وحتی بدتر ؛ پسر جوانی در دفترچه ى خاطراتش می نوشت :


اون روز من با دختر خانمی آشنا شدم... او چیزش رو دراز کرد و من چیزش رو گرفتم و کمی فشار دادم! چه چیز گرم و لطیفی داشت! از خجالت چیزش خیس شد! و دوستی ما از همون روز شروع شد! دیروز بازم اونو توی اتوبوس دیدم... چیزم رو به میله گرفتم و رفتم جلو! از دیدن من خوشحال شد و گرم صحبت شدیم... اتوبوس خیلی تند می رفت و من برای اینکه اون نیفته چیزم رو گذاشتم پشتش! از این کار من خوشش اومد و تشکر کرد... اون دو ایستگاه بعد پیاده شد و من چیزم رو براش تکون دادم امروز هم توی کافه تریا قرار داشتیم.... رفتیم و سر یه میز نشستیم... فضای اونجا خیلی تیره و تار بود... من چیزمو گذاشتم روی چیزش و گفتم: چقدر چیز شما کوچیک و نرمه! اون هم گفت: چیز شما بزرگ و داغه! بعد از نوشیدن قهوه بیرون اومدیم... چیزامون توی چیز همدیگه توی خیابون راه می رفتیم و مردم هم ما رو نگاه می کردند! اونو به خونه شون رسوندم و دوباره چیزمو گرفت و من هم چیزشو فشار دادم! ازش دور شدم... هوا خیلی سرد بود... چیزم داشت یخ میزد! برای همین چیزمو گذاشتم توی جیبم! توی عالم خودم بودم که یهو یه چیز خورد پشت گردنم...


واقعا خدا پدرشو بیامرزه ؛ هرکی این کلمه ی "دست" رو به فرهنگ زبان فارسی اضافه کرد، وگرنه

هر لحظه شاهد فجایع جبران ناپذیری می بودیم...


تجسم بقیه به عهده ى خودتون...

Nika Boronina

Hi didn’t think about dying of a i d s or going to hell when he fell in love with that s l u t out there!

Her cherry chopstick, pedicure, dark medium "Emo" hair style and her tattoo on her face! He couldn’t turn his head and not to stare at her shiny black eyes…

Her face would go blurry with every puff of her redtop-butt cigarette! He was drunk…