-
اینجا
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1398 00:54
خیلی وقته که اینجا زیاد نمینویسم. یعنی حس میکنم این روزا دیگه کسی حوصلهی وبلاگ خوندن نداره. یه جورایی وبلاگ بدون مالتیمیدیا، مث رادیو شده. زیاد کسی سراغش نمیاد. یه زمانی اینجا روزی یه عالمه خواننده و بازدید کننده داشت، الآن خیلی خلوت و سوت و کوره. از وقتی مهاجرت کردم بدترم شده، چون خودم کمتر میام اینجا. بیشتر...
-
جاست رید، نو کامنت
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1398 02:38
-
چرا من هنوز سینگلم؟
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1398 22:02
تو کیبرد فارسی جای حرف «م» به حرف «ک» خیلی نزدیکه. دستش سوخته بود، میخواستم بگم «بمیرم!» جابجا تایپ کردم همه چی تموم شد! کلّی منّت کشی کردم برگرده، و بهش توضیح دادم قضیه چیه و قول دادم دیگه از کیبرد انگلیسی استفاده کنم. ولی تو کیبرد انگلیسی هم متاسفانه جای حرف «j» به حرف «k» خیلی نزدیکه! گفت دلم واست تنگ شده! میخواستم...
-
هنگ درام...
جمعه 2 فروردینماه سال 1398 20:28
هنگدِرام وقتی اومد خیلی واسم خاص بود! یه آرامشی داشت، صداش یه کلاسی داشت، یه ساز کاملاً جدید بود! یادمه اوّلین باری که صداشو شنیدم کلّی دنبال اسمش گشتم و رفتم کّی راجع بهش سرچ کردم. ویدئوهاشو واسه این و اون شِر میکردم و حس میکردم با ساز مورد علاقم آشنا شدم! الآن با در قابلمه واسم یکی شده! از وقتی پای هنگ درام به...
-
لحظه سال تحویل...
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1398 06:07
میگند لحظهی سال تحویل هرکاری بکنی تا آخر اون سال همون کارو میکنی. اگه من اولین کسی که همچین کرسیشعری رو تلاوت کرده پیدا کنم، سال تحویل هر سال هر چی فحش جدید تو سال قبل یاد گرفتمو حواله روحش میکنم که نصف لذّت سال تحویلهای دوران طفولیّت من با استرس این گذشت که چیکار کنم که اگه تا آخر سال همون کارو کردم اون سال به...
-
آجیل
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1397 07:12
تو این سی سال عمر با عزّتی که از خدا گرفتم، تا الآن نمیدونستم آجیل چهارشنبه سوری با آجیل شب عید فرق داره! بعد تازه طبق تحقیقات وسیعتری که بعداً انجام دادم متوجّه شدم که به همینجا خطم نمیشه که! آجیل واسه خودش انواع و اقسام داره... آجیل شور داریم، آجیل شیرین داریم، آجیل چهار مغز داریم، آجیل مشکل گشا داریم، آجیل هندی...
-
خداحافظی با شین لیم، شعبده باز معروف...
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1397 07:35
شینلیم رو از مسابقهی پِن و تِلر دنبال میکردم. این دوتا، دو همکار شعبده باز و دوست خیلی خیلی قدیمین، که سالهسات با هم شعبدهبازی انجام میدن (از اواخر دههی هفتاد تا الآن) و بخاطر مسابقهی فولآس (گولمون بزن، یا خرمون کن، یا یه همچین چیزی) خیلی معروف تر شدند. پِن بجای همکار خیلی قدیمیش تِلر هم حرف میزنه. یعنی یه...
-
گوشت خوک vs گوشتای دیگه
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1397 18:32
امروز واسه اولین بار گوشت خوک خوردم و به نظرم با اختلاف بسیار خوشمزهتر از هر نوع گوشتی بود که تا حالا تو زندگیم خورده بودم. همش مث اون قسمتی از گوشت ماهیچه که بدونی چربیه و وقتی چنگال توش میزنی رشته رشته میشه بود. یه ته طعم کالباس ژامبون هم داشت که مجبورت میکنه لقمتو بیشتر بجوی که طعمشو بیشتر حس کنی. من تو غذا،...
-
لاف در غریبی و گ*ز در بازار مسگرها...
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1397 03:14
شنیدید میگن لاف در غربت و گ*ز در بازار مسگرها؟ حالا تازه باید ببینید! ایرانیای مقیم خارج از ایران، همه از دم وقتی ایران بودن قاضی و وکیل بودن، مدیر عامل و رئیس بودن، استاد و پرفسور بودن، دکتر و مهندس بودن. پولدار بودن، زمین دار و ملاک بودن، سفیر و وزیر و دبیر بودن، کاتب و ناشر و سردبیر بودن، نقاش و خطاط و موزیسین و...
-
جوان بودیم و جاهل...
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1397 02:23
یه دوستام کلاً ۶ ماهه دماغشو عمل کرده، تموم عکسها و ویدئوها و احتمالاً لباسای قبل عملش رو هم سوزونده، بعد عکس گذاشته زیرش نوشته : «جوان بودیم و جاهل.» خب آخه دوست عزیز، کپشن به ذهنت نمیرسه هیچی ننویس! شُتر خالی خالی راه نمیره؟ تو شیش هفت ماه شما پُخته شدی؟ چه کلاسی رفتی تو این ۶ ماه که ما هم ثبت نام کنیم؟ الآن با...
-
چرا دوست نداری؟
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1397 05:09
شما حق دارید بدون دلیل از یه چیزی خوشتون بیاد یا یه چیزی رو دوست داشته باشید! هیچکس نمیتونه ازتون بپرسه چرا فلان چیز یا فلان کسو دوس داری؟ اصلاً دوس داشتن دلیل نمیخواد. شما خودت چه رنگی رو دوس داری؟ بنفش؟ اگه کسی ازت بپرسه چرا، چه جوابی واسش داری؟ خیلی راحت میتونی بگی چرا نداره دیگه، دوس دارم! یا مثلاً تو چه غذایی...
-
روز مهندس
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1397 17:24
فارغ از مدرک تحصیلی... اگر پُلی ساختهاید برای عبور از افکار منفی، شما یک مهندس هستید... روز مهندس بر شما مبارک! آخرین تلاش همهی اونایی که دوست داشتن مهندس باشن، ولی نتونستند! حالا درسته مملکت خر تو خره و تو سر سگ بزنی مهندس میر**ه، ولی قرار نیست دیگه هر ننه قمری هم ازین آب گل آلود ماهی بگیره، خودشو بچسبونه به...
-
مدافع حقوق قورباغه...
دوشنبه 22 بهمنماه سال 1397 02:01
قورباغه رو رو تخت طلام بشونی باز میپره تو مرداب! جریان لیاقت بعضیهاست… آقا شاید قورباغه نخواد رو تخت طلا بشینه! اصن چرا قورباغه رو از محیط زیست طبیعیش خارج میکنید؟ بذارید قورباغه هر جا راحته بشینه! بعدم تو اگه تخت طلا داشتی خب خودت میشستی روش! منم به زور رو تخت طلا که هیچی، رو تخت الماس بشونی میرم جایی که دلم...
-
منِ منِ من!
یکشنبه 30 دیماه سال 1397 02:26
-
پشت اسکرین!
دوشنبه 24 دیماه سال 1397 04:42
همیشه کسایی که ایران نبودند، از دید من پشت یه صفحهی نمایش تو یه دستگاهی زندگی میکردند! یا مثل قدیمترا پشت صفحهی لپتاپ، یا مثل الآن، پشت صفحهی موبایل و تبلت. همیشه من تو دنیای واقعی بودم و اونا پشت یه اسکرین! الآن که جامون عوض شده، یا بهتر بگم، جام عوض شده، بازم دقیقاً همین حسو دارم. هنوز حس میکنم دنیای واقعی...
-
گوشواره
جمعه 14 دیماه سال 1397 15:48
هر کسی یکی از سهرُخهاشو بیشتر از اون یکی دوس داره! منم اون سه رخی که توش گوش راستم پیداس رو بیشتر دوس دارم! ولی متاسفانه تک گوشوارهای که زدم تو گوش چپمه! آخه اگه پسر یه تک گوشواره تو گوش راستش بزنه ممکنه بعضیا فکر کنن نشونهی همجنسگرا بودنه. حالا یا باید سه رُخی که دوس دارمو فدای تک گوشوارم کنم، یا گوشوارمو فدای...
-
پیپل
سهشنبه 6 آذرماه سال 1397 04:43
باورم نمیشه همچین آدمایی میتونه وجود خارجی داشته باشه حتّی!
-
دست پشت سر
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 03:05
به نظر آدم باید تو زندگی «دستِ پشت سر» داشته باشه. یعنی پشت سرش یه دست داشته باشه که درو ببنده، چراغو خاموش کنه، درو نگه داره، کلیدو از تو در، در بیاره، درو قفل کنه. خلاصه دست پشت سر داشته باشی دیگه!
-
مهر
جمعه 6 مهرماه سال 1397 11:11
ارشیو مهر
-
مسواک وی اس خلا
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1397 01:18
فقط منم که بعد از مسواک زدن چندشم میشه برم دستشویی، یا بقیه هم همینطورن؟ حس میکنم بخار عن میچسبه به قسمتای خیس صورت و دستام. اصلاً دستشویی محیط مناسبی واسه خیس شدن نیست! میبینی؟ حتّی فکر کردن بهش هم مُشْمَئز کنندس...
-
عایا؟
جمعه 19 مردادماه سال 1397 01:21
همه مثل من شبا چراغ اتاقشونو دوبار خاموش میکنن؟ خاموش، روشن، خاموش...
-
ناراحت
سهشنبه 16 مردادماه سال 1397 20:03
یکی از دلایلی که وقتی ناراحتم ترجیح میدم تنها باشم اینه که اطرافیانمو ناراحت میکنم. اصلاً دلم نمیخواد وقتی ناراحتم با کسی حرف بزنم یا درد و دل کنم یا هر چی. خودم تنها باشم واسه خودم یه گوشهای مشکلمو با خودم حل کنم، خیلی بهتره تا پاچه عالم و آدمو بگیرم و همرو از خودم ناراحت کنم. مخصوصاً که اصلاً حوصلهی حرفای...
-
من
سهشنبه 16 مردادماه سال 1397 18:12
-
درس زندگی
دوشنبه 15 مردادماه سال 1397 01:01
اگه بخوام یه جملهی تاثیر گذار به یه بچّه بدم، قطعاً اول بهش میگم: «بزرگ نشو، یه تَلهسْت». بعد اگه مث گاو خندید و رفت که هیچ، ولی اگه انقدر باهوش بود که توضیح بیشتری خواست، اونوقت قطعاً میگم: «گُ* خوردم عمو جون، برو دنبال علایقت، تا وقتی هم که به هدفت نرسیدی ولش نکن». بعد دیگه اگه ازم سوال پرسید، با پشت دست همچین...
-
تولید مثل
یکشنبه 7 مردادماه سال 1397 04:51
بچّه دار شدن نباید به این راحتی باشه. باید واسش محدودیت بذارن. مخصوصاً توی دنیای امروزی با این همه محدودیت منابع و انرژی. نباید هر کسی که اُرگانشو داره، بتونه به این راحتی بچّه دار بشه و آیندهی اون بچّه و بقیه رو به خطر بندازه. این خودِ خودخواهیه! اولاً هیچ کسی نمیتونه بیشتر از ۲ تا فرزند داشته باشه! دوماً باید یه...
-
چشم سوّم
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1397 14:44
یه شب تو خواب، توی یه کویر بی آب و علف داشتم راه میرفتم. هر چی میرفتم به هیچی نمیرسیدم. از بی آب و غذایی داشتم تلف میشدم. میخواستم داد بزنم کمک، ولی صدام در نمیومد. آخرش نشستم، سرمو به زانو گرفتم و شروع کردم به اشک ریختن و زاری کردن. در حال گریه کردن بودم که دوتا دست، سرمو از روی زانوهام بلند کرد. صورتش معلوم...
-
عادّیه؟
دوشنبه 1 مردادماه سال 1397 11:57
به نظرتون اگه وسط آب دوغ خیار خوردن تشنت بشه، طبیعیه؟
-
بودور که واردور
یکشنبه 24 تیرماه سال 1397 11:18
این «بودور که واردور» یعنی همینی که هست! جالب بود، گفتم ثبتش کنم...
-
تیغ
یکشنبه 24 تیرماه سال 1397 01:52
امروز صبح واسه صاف کردن خط پایههام، به یه نصفه تیغ - ازینا که تو کاغذِ خودش میشکنیش و نصفش رو میذاری تو یه چیز فلزی تاشو، بعد نمیدونی نصف دیگشو کجا بذاری - نیاز مُبرَم پیدا کردم. عصر با رفیقم رفتم سوپری که تیغ تهیه کنم، ولی چون هیچ اسمی واسش نداشتم، به سوپریه فقط گفتم یه بسته تیغ لطفاً. انگلیسیشو قبلاً تو کلاسام درس...
-
اشک طبیعی
دوشنبه 11 تیرماه سال 1397 03:09
چرا یه سری از کمپانیهای بزرگ دارو سازی جهان «اشک مصنوعی» میسازند؟ ما خودمون تو ایران میتونیم «اشک طبیعی» تولید و حتّی صادر کنیم. ما میتونیم اشک طبیعی اورگانیک تولید کنیم و به کشورهای شاد دنیا صادر کنیم. اینهمه روضه و حسینیه و غم و غصّه تو ایران الکی الکی داره هدر میره به خدا. اگه به هر ایرانی یه قطره چکون خالی...
-
جهان سوّم
سهشنبه 8 خردادماه سال 1397 19:30
جهان سوّم جاییه که، بلوبری اول قلیونش میاد توش، بعد میوش. جهان سوّم جاییه که، وقتی یه چیزی میخری نمیدونی گرون خریدی، ارزون خریدی یا به قیمت. جاییه که نمیدونی جنسی که خریدی چقدر مونده، چقدر تازست. جاییه که نمیفهمی چیزی که میخری اصله، یا کردن تو پاچت! ازین به بعد میخوام تگ «جهان سوّم» رو بیشتر بنویسم تو وبلاگم. خیلی...
-
جهان سوّم خوب جاییه
سهشنبه 8 خردادماه سال 1397 16:48
مرفّهین بیدرد میگن جهان سوّم جاییه که یه آیفون تو جیبت باشه و یه دندون خراب تو دهنت. یکی به من بگه، پس اینجا کجاست؟ که وقتی میری دندون خرابتو درست کنی، دندونپزشک خیلی راحت، نه تنها اون یه دونه دندون خرابت رو درست وحسابی درست نمیکنه و تا آخر عمر باید دستت بهش بند باشه، بلکه میزنه یه دندون عقبتر، یه دندون جلوتر از...
-
بنی آدم اعضای یکدیگرند
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1397 22:55
وقتی حضرت سعدی سالها پیش، خیلی رُک و پوسکنده تو یه مصرع، پیشبینی میکنه که یه روزی «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، منظورش همین دوران معاصر ما بوده! الآن خود شما میدونی کدوم عضو منی؟! بگم؟ بگم؟ میگما...
-
Aging
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1397 01:01
ترسناکترین قسمت پیر شدن اینه که همه چی شوخی شوخی و با خنده پیش میره. یکی یکی و یواش یواش. اولش یکی دوتا از موهات سفید میشه و با خنده و لبخند نشون این و اون میدی و به شوخی میگی «هی، پیر شدیم رفت». بعد کم کم به پشتبانهی همین دو سه تا موی سفید، جملات این مدلی بیشتر و بیشتر میشه، و این روند چند سال و همش هم با خنده و...
-
بیل گیتس
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1397 19:25
من معمولاً اگه به کسی چند بار تکست بدم و طرف جواب نده، بلاکش میکنم. تا حالا چندین بار به آقای بیلگیتس پیام دادم به هیچ عضویشو نبوده. حتّی سین هم نکرده. نباید بلاکش کنم؟ حالا پول داری که داشته باش، وقتی یه ذره شعور نداری، یه ریال (معادل چُ سِنت) نمیارزه. پیش خوش نمیگه شاید من کار واجب باهاش داشته باشم؟ جدّی چی میشه...
-
لیـوْ مـی اِلُون پلیزْ
چهارشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1397 01:01
از آدمایی که قبل از اینکه ازشون بخوای تصمیم دارن نصیحت و راهنماییت کنند، خوشم نمیاد. مخصوصاً اگه این پند و نصیحت دربارهی گذشته و کاری که از کار گذشته باشه. کلاً آدمایی که از کلمهی «اگه» زیاد استفاده میکنند، خیلی رو مُخند. اگه فلان موقع، اِل کرده بودی، بِل میشد، اگه بَهمان جا، بیسان کرده بودی، فلان میشد. تو خُبی،...
-
هیچ نامه
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1397 18:38
از وقتی #هیچهایک میکنم (یا به قول خودمون، هیچ میزنم) خیلیها خیلی سوالا ازم میپرسن، که هیچهایک چیه، از کجا شروع کنیم، امنه یا نه و هزار و یکجور سوال دیگه. بخاطر همین گفتم یه «#هیچنامه» بنویسم و تا جایی که یاد گرفتم، با بقیه شر کنم. هیچهایک یعنی چی؟ کلمهی هیچهایک هم مثل بقیه لغاتی که از زبونهای دیگه وارد...
-
تشریفات اضافه
چهارشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1397 19:24
نمیدونم چرا تشریفات زیادی و احترامی که واسه پول باشه، جدیداً انقد اذیتم میکنه. این رستوران یا کافیشاپایی که به قول یکی، پول سِشوار کارمنداش رو از ما میگیرن نمونش. یارو تا کمر خم میشه و از دم در تا سر میز همراهیت میکنه، بعدشم قربان قربان میبنده به نشیمنگاهت تا وقتی رسید رو پرداخت کنی. بعدشم واسه اینکه بازم برگردی...
-
بشکه
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1397 13:37
تصمیم گرفتم اولین خاطرههایی که از هر چیزی تو ذهنم میاد رو بنویسم، چون قطعاً یه روزی انقدر بهشون رجوع نمیکنم که از ذهنم به طور کلی پاک میشن. یادم میاد کلاس دوم دبستان بودم که معلممون، خانم رادنژاد، مریض شد و نتونست یک ماه بیاد کلاس. خانم رادنژاد یه خانم لاغر و استخونی بود که با چشمهای گود و دور سیاه و مانتوی بلند...
-
فروردین
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1397 12:21
یه فروردین میشه پر پست ترین، یه فروردینم مث این میشه بی پست.
-
عید
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1396 11:34
بدترین قسمت عید دیدنی اونجاییه که مجبوری تظاهر کنی از دیدنشون خوشحالی...
-
چهارشنبه سوری
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1396 08:56
دیروز اولین چهارشنبهسوریای بود که هیچ کار خاصی نکردم. حتّی مث بچگیام تو کوچه و محله هم نرفتم سرک بکشم! حتّی آتیش هم ندیدم، حتّی از دور! چه برسه از روش بپرم و «زردی من از تو، سرخی تو از من» بخونم. هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاد. منظورم اینه که نه آسمون به زمین اومد، نه اتفاقی واسه پرچمم افتاد، نه اصن کسی فهمید که من جایی...
-
بیست، چهل، شصت
سهشنبه 22 اسفندماه سال 1396 01:49
ارژنگ امیر فضلی تو یکی از ویدئوهاش میگه: «بیست سالم که بود، برام خیلی مهم بود دیگران در مورد من چی فکر میکنند.» بعد با دوربین صد و هشتاد درجه میچرخه و میگه: «ولی الآن که چهل سالم شده، دیگه برام مهم نیست دیگران در مورد من چی فکر میکنند.» تو همین حین یه مرد شصت و چند ساله میزنه سر شونش و میگه... «شصت سالت که شد تازه...
-
فمینیست یا چی؟
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1396 15:21
فمینیست کسیه که معتقده انسانها صرف نظر از جنسیتشون، دارای حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یکسانی هستند. حقوق سیاسی یعنی، کی گفته که خانوما نمیتونند رئیس جمهور یا رهبر باشند. حقوق اجتماعی یعنی، کی گفته واسه پاسپورت گرفتن یا باید بابات اجازه بده یا شوهرت؟ حقوق اقتصادی هم یعنی، کی گفته حقوق ماهیانه آقایون باید بیشتر از...
-
سلام، پدرامم، بدون برچسب
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1396 02:14
من یه ایده خوب دارم. به نظرم به جای اینکه به یه گروه اَقَلیّت متفاوت، که قطعاً حق باهاشونه، یه لَغَب خاص بدیم، واسه بقیهی افرادی که با این اقلیت مخالفند یه اسم بذاریم و به کسایی که کاری به کار اون گروه اقلیت ندارند هم هیچ اسمی اختصاص ندیم. تعریفمون از استاندارد «حق» هم این باشه، که هر کسی (یا گروهی) حتماً حق باهاشه،...
-
مردمش
یکشنبه 13 اسفندماه سال 1396 11:50
یه سری آدما هستند که تو چهارچوب قانونای قراردادی مسخره بقیهی آدما جا نمیشن. وقتی یه مقایسه سر انگشتی میکنم، حس میکنم چند صد سال زود به دنیا اومدم. من هنوز تو دورانی دارم زندگی میکنم که مردمش... هـــوفــــ، مَردُمِش... ولش کن! خودت چه طوری؟
-
ناله
شنبه 12 اسفندماه سال 1396 00:54
من اگه یکی بهم بگه «شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم» قطعاً بلاکش میکنم...
-
شاید این جمعه بیاید.
جمعه 11 اسفندماه سال 1396 19:45
از شخماتیک ترین حسای دنیا اینه که تو روشنایی هوا بخوابی، تو تاریکی بیدار شی. جمعه هم باشه که دیگه هیچ...
-
آنجا که عرب نی انداخت
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1396 01:36
دیدی تو دعواهای آدم با شخصیتا، وقتی خیلی عصبانی میشند همش به یه جایی اشاره میکنند و تهدید میکنن؟ اصلاً منظورم جای بدی نیستها! اصن واسه همین گفتم دعواهای آدم با شخصیتا، که فکر بدی تو ذهنهای منحرف نیاد! اِنیوِیْ، منظورم «اونجا که عرب نِیْ انداخت» بود. من به عنوان شنوندهی این جمله، حق دارم بدونم چرا اونجا که عرب...
-
بلو بری
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1396 13:10
من (و احتمالاً ۹۵ درصد ایرانیای دیگه) با بلوبری از طریق قلیون آشنا شدیم. یعنی اول تمباکو بلوبری اومد تو ایران، بعد خودش! وطنم وطنم وطنم...