هنگدِرام وقتی اومد خیلی واسم خاص بود! یه آرامشی داشت، صداش یه کلاسی داشت، یه ساز کاملاً جدید بود! یادمه اوّلین باری که صداشو شنیدم کلّی دنبال اسمش گشتم و رفتم کّی راجع بهش سرچ کردم. ویدئوهاشو واسه این و اون شِر میکردم و حس میکردم با ساز مورد علاقم آشنا شدم!
الآن با در قابلمه واسم یکی شده! از وقتی پای هنگ درام به ایران باز شد، دست هر کسی تونسته یکیشو بخره میبینمش. به سبک همون در قابلمه واستون مینوازن یه جوری که صدای تاپ تاپ انگشتاشون، بیشتر از صدای اصلی سازش شنیده میشه. یه جوری با انگشت شصت میزنید تو سر ساز که حس میکنم اجدادتون نوازندهی هنگ درام بوده...
یه سازیم هست که هر جاش بزنی بالاخره یه صدایی میده دیگه! مدعی و قدیمی و کهنه کارم که نداره بشه الگو، همه الآن از پدران هنگدرام ایران به حساب میان. چن روز دیگه شاهد همنوازی هنگ درام و اورگ با آهنگ «یه حلقهی طلایی» تو عروسیا و مجالس جشن خواهیم بود.
روزی رو میبینم که جوانان ایرانی با یه هنگدرام و کولهپشتی قصد کردند دور ایرانو هیچهایک کنن و با کار در سفر خرج و مخارجِ خورد و خوراک سفرشونو تعمین کنن! بارون گرفت هنگ درامو میگیرن رو سرشون، خسته شدن روش میشینن، میذارنش رو آتیش توش بادمجون سُرخ میکنن غذا میپزن، میشینن توش رو برف سُر میخورن، به عنوان سپر دفاعی ازش استفاده میکنن...
خلاصه هنگدرام واسم از یه ساز ریلکسینگ مُدرن نادر، به یه در قابلمه تبدیل شد رفت! ممنون از دست اندر کاران...