-
جوکم جوکای قدیم
یکشنبه 30 خردادماه سال 1395 00:44
قدیما جوکها در بارهی یه سوم شخصی بود. ملانصردین، یه ترکه، یه لُره... اما این روزا جوکا اول شخصه. یه روز رفتم فلان جا بیسان طور شد. یعنی موقعیت رو از سوم شخص به خودمون داریم تغییر میدیم. یکی از دلایلش ترجمه جوکهای انگلیسی میتونه باشه. هر چی که هست به نظرم قبلیا قشنگتر بود. یعنی حالش همون کلکل قومیتیها و ادای...
-
اینور جهان، اوفینا! اونور جهان، اوفینا!
شنبه 29 خردادماه سال 1395 14:29
من الآن اینور دنیا دارم به این فکر میکنم که اگه تو یه کشور درست درمون به دنیا اومده بودم، مطمئنن رِیسیست (Racist) میشدم. و الآن مطمئنم یکی تو یه کشور درست درمون هست که داره به این فکر میکنه که اگه تو یه کشور جهان سوم مسلمان به دنیا میومدم مطمئنن تروریست میشدم. فقط تفاوت من با اون اینه که اون از جایی که هست...
-
سکوت چرا
جمعه 28 خردادماه سال 1395 04:07
خدایی خیلی سخته آدم به چیزی که میگه فکر کنه. یعنی اصن استایل من نیست. من دوست دارم همونی که به ذهنم میادو بگم. ولی نتیجش بعضی وقتا واسه بقیه ناراحت کنندس. این قضیه تا جایی که طرف و ناراحتیش واسم مهم نباشه اشکالی نداره. یعنی همون "به درک که ناراحت میشه"ی خودمون. مشکل از جایی شروع میشه که مهمه که طرف ناراحت...
-
قربتی یا غربتی؟
دوشنبه 24 خردادماه سال 1395 00:49
یه ساعته گیر دادم به بابام که این ویدئویی که فرستادی حجمش زیاده و ۲۳ دقیقه و ۵۵ ثانیست و خیلی سنگینه و اینترنتو تازه شارژ کردم و خلاصه قربتی بازی و اینا، اونم بیچاره قسم و آیه که این ویدئو یه دقیقه بیشتر نیست. آخرش فهمیدم بنده خدا راس میگه! دو مگ بیشتر نیست، ساعت ۲۳:۵۵ فرستاده شده. انقدر عذاب وجدان دارم که بدنم درد...
-
فاصله طبقاتی یعنی...
یکشنبه 9 خردادماه سال 1395 01:53
فاصلهی طبقاتی یعنی ساعت ۱۲ شب، من با ۲۰۶، پسر همسایمون با پورش کاین همزمان برسیم در خونههامون، من به زور پیاده شم تَلَق تولوق کلید بندازم تو در، اون از رو ت**ش تکون نخوره و ریموت درو بزنه، بعد تا من لش و چول میام ۴ تا قفل و لولا از بالا و پایین باز کنم و برگردم تو ماشین، اون تو تختش خواب باشه و من اینجا واسه شما...
-
متی مازول ۵
سهشنبه 4 خردادماه سال 1395 00:05
عاقا قبلش یه نیم ساعت تمرین کردیم که بگیم متی مازول ۵ اونجا یادمون نره. رفتم داروخونه یکم شلوغ بود. یه نیم ساعت واستادم تو صف و زیر لبی هی میگفتم متی مازول، متیمازول که یادم نره. بالاخره نوبتم شد بعد نیمساعت و طرف گفت شما چی میخواستید؟ منم بلافاصله گفتم متی مازول ۵و یه نفس راحتی کشیدم انگاری یه باری از رو دوشم...
-
عکاسی
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1395 19:36
دیدی تو داستان زندگی این آدمای موفق، طرف در نوجوانی پدرش براش یه دوربین کوچک میخره بعد یارو با همون دوربین کوچیک، علاقش به عکاسی رو کشف میکنه و کم کم با پول تو جیبیهاش یه دوربین خوب میخره و نهایتاً میشه یه عکاس خیلی موفق و معروف؟ داستان منم همینه منتها از اونور به اینور! من اول فکر کردم به عکاسی علاقه دارم. یه دو...
-
کاش ولمون میکردن...
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1395 03:49
از رو مخ ترین افراد دنیا (بعد از بچهها، فامیل و فمینیستهای ایرانی) اینایی هستند که تو مهمونیها و دور همیها میان بلندت میکنن برقصی. مخصوصاً که طرف مستم باشه! مخصوصاً این پسرایی (یا مردایی) که سهتیغ میکنن، لپاشون گل میندازه، بعد خودشون انقدر شلگوتخته میندازن اون وسط تا خیس عرق میشن و همیشه از کنار گوششون عرق...
-
الهی کور شم...
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1395 15:35
داشتم از سر کار بر میگشتم که این آقای محترم رو دیدم. غم و غصه عالم مثل یک غبار پاییزی در یک عصر جمعه که ظهرش میخوابی بعد که پا میشی میبینی هوا تاریکه هیچکسم خونه نیست برقا هم رفته گشنتم هست، نشست رو قلب خستم... https://instagram.com/p/BEYRhKDFkvY
-
اولین ماست دنیا
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1395 01:35
خیلی دوست دارم بدونم اولین کسی که ماست درست کرد، مایه ماست از کجا آورد؟ اصن چه جوری فهمید از شیر میشه ماست گرفت؟ باز داستان اولین دوغ دنیا خیلی قابل تصورتر از اولین ماسته. یارو مهمون داشته دیده ماست کمه آب ریخته روش دیده انگار زیادم بد نشد، اسمشو گذاشت دوغ، گذاشت سر سفرش... کلاً داستان خوراکیا واسم جالبه. مثلاً از...
-
آینده
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1395 16:00
ترس از آینده دقیقاً مثل ترس از پیلفور میمونه. شما از پیلفور میترسید؟ نه! چرا؟ چون اصلاً نمیدونید چی هست. درست مثل آینده. چطور ممکنه از چیزی که هیچی راجع بهش نمیدونید بترسید؟ پ.ن: خودم میدونم که از نظر فلسفه و منطق حرفم کاملاً مغلطه و اشتباس، ولی از نظر خودم که درسته! در ضمن، کی گفته آینده معلوم نیست؟ همین الآن...
-
کیبرد فارسی
جمعه 20 فروردینماه سال 1395 03:20
خیلی وقت بود که گوشیمو عوض کرده بودم و روش کیبرد عربی داشتم، نه فارسی! و از نداشتن نیمفاصله داشتم عذاب میکشیدم. خیلی وقت بود که نیمفاصله رو تو متنهام هم نیاز داشتم و هم کمکم داشت یادم میرفت. خلاصه سرتون رو درد نیارم، هنوز به کیبرد جدید گوشیم درست و حسابی عادت نکردم، امّا از داشتن یه کیبرد شیک و کامل فارسی که...
-
سیزده به در
جمعه 13 فروردینماه سال 1395 17:57
من نه تنها مشکلى با به طبیعت رفتن و در طبیعت وقت گذروندن ندارم، بلکه از این کار خیلیم لذّت میبرم و هر از چند گاهى این کارو میکنم. ولى وقتى همه با هم به طبیعت برند اونوقت اون هدفى که آدم از به طبیعت رفتن دنبالش میگرده رو نمیتونم پیدا کنم! درواقع مشکل من با ١٣ به در همینه! آدم میره تو دل طبیعت ٢ دقیقه از آدما دور باشه...
-
فرق من و تو
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1395 12:48
من نمیخوام حال نکنم که پول بیشترى داشته باشم، من میخوام پول بیشترى داشته باشم که بیشتر حال کنم. واسه همینم هیچوقت پول ندارم. چون من خیلى بیشتر از خیلیا دارم حال میکنم. شما جمع کنید...
-
Secret
شنبه 7 فروردینماه سال 1395 03:34
If you'd thought I deserved to hear a secret once, either I still deserve to hear that, or you were wasted اگه یه بار فکر کردى که من لیاقت شنیدن رازى رو دارم، یا هنوز لیاقت شنیدنش رو دارم، یا تو خیلى مست بودى جمله قصار از خودم :))
-
الآن نه...
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1395 01:58
بعضى وقتا بعضیا تو یه شرایط بد، انقد بد میشن و بد رفتار میکنن که غیر قابل تحمل میشند، توجیحشونم اینه که، الآن اعصابم خورده، الآن فکرم مشغوله، الآن حالم بده و فکر میکنن که با گفتن این جملات اطرافیان رو قانع میکنن که اینا جزو کلیات شخصیتشون به حساب نمیاد و این قسمت ها باید بعداً فاکتور گرفته بشه. در صورتى که، عزیز من،...
-
مهمونى پولى
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1394 16:06
یه پدیده اى جدیداً (چند ساله) به فرهنگ ایرانى اضافه شده به نام مهمونى ورودى دار. یا همون مهمونى پولى خودمون. یا به عبارت ساده تر دیسکو زیر زمینى. به این صورت که یکى میاد یه باغ میگیره، توش یه مهمونى میگیره، و هر کى ورودى بده رو راه میده تو باغ. چه اشکالى داره؟ هیچى، کار به ذاته هیچ مشکلى که نداره هیچ، خیلیم کار خدا...
-
٥٠/٥٠
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 01:11
اعتقاد داشتن به چیزائى مثل خدا، دعا، سرنوشت، تقدیر، قسمت و... باعث آرامش میشه. هر اتفاقى رو، چه خوب چه بد، به یکى ازینا نسبت میدى و راحت صبر میکنى ببینى چى پیش میاد، حرصم نمیخورى. طرف تصادف کرده، ٢ سه ساعته تو کماست داره میمیره، میگند، هر چى قسمت باشه همونه، مرگ و زندگى دست خداست، نگران نباش، هر چى تو سرنوشتش باشه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1394 03:11
ازین به بعد به سه دسته از آدما بیشتر توجه کنید، که من تنهایى دهنم تو حرص خوردن سرویس نشه. ١. آدمایى که موقع حرف زدن دماغشون تکون میخوره و پایین بالا میشه ٢. آدمایى که موقعى که میخوان غذا رو تو دهنشون بذارن، زبونشونو از دهنشون یه متر میارن بیرون. ٣. آدمائى که موقع آب قورت دادن، یه دو لیتر هوا هم باهاش قورت میدن
-
غذا
شنبه 22 اسفندماه سال 1394 14:55
من دهنم آسفالت شد که به مادر گرامى بفهمونم که، مادر من، من از بوى گوشت و مرغ و ماهى و قلم گاو و پاى مرغ و زبون گوسفند و اینجور چیزا بدم میاد، باز در میاد میگه من یه گوووشه ى قابلمه یه تیکه فلان چیزو گذاشتم، بو نمیده که :-| مث اینه که من برم یه گووووشه ى اتاق بشینم بر**م بعدم بگم من کارى به شما ندارم که، من یه گووووشه...
-
سال نو پیشاپیش مبارک!
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1394 14:16
من اینائى که اصرار دارن یه مناسبتى رو زود تر از همه و چندین روز قبل تبریک بگند رو درک نمیکنم. چه تلاشى هم میکنن اولین نفرى باشن که تبریک میگند. بعضاً آخر پیام تبریکشون هم ذکر میکنند که "یادت باشه اولین نفرى که بهت تبریک گفت من بودم". احتمالاً احساس قهرمان بودن هم بهشون دست میده. شاید جایى نتونستند اول بشند،...
-
انرژى منفى...
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1394 01:33
بعضى از آدما انرژى منفى از خودشون ساطع میکنن. یعنى راه میرن انرژى منفى میدن. حتى وقتى میخندن هم انرژیشون منفیه. یعنى هیچ جوره نمیشه بهشون حس خوب داشت، یا راجع بهشون مثبت فکر کرد. انرژى منفى بعضیاشون انقدر زیاده که میشه دیدش. انقدر پر رنگ انرژى منفى میفرستند که تا دوش نگیرى حالت خوب نمیشه. چارش هم فقط دورى کردن از این...
-
رپ
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1394 00:03
چرا این رپرا بیخود و بیجهت وسط حرفاشون یهو میگن "عاه"؟ زهر مار و "عاه" :-|
-
صبح زود
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1394 23:59
یکم واسم قابل درک نیست که یکى عمداً ساعت ٧ صبح از خواب پا شه، بره تو این هتل مُتلا کلّى پول بده که صُبحانه بخوره! برو بگیر بخواب بابا بیکار. تا عکسشم نگیرن بذارن اینستا از گلوشون پائین نمیره لابد. کلاً از آدمائى که صبح زود از خواب پا میشن و فاز ورزش و نشاط و طراوت میگیرن و نرمش میکنند و پیاده میرن نون میگیرن و گلا رو...
-
علم پزشکى
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1394 00:43
آقا من کلاً که با "پزشکى" مشکل دارم، اما دیگه اون شاخه اى از علم پزشکى که مربوط به "چى خوبه، چى بده" میشه رو زِ بیخ قبول ندارم! به قول شهرضایى ها، این دکترا اصلاً را به حال خودشون نمیبرن. یه روز میگند شیر خوبه یه روز میگند کلاً لبنیات بده، یه بار میگند گوشت بخورید انرژى و پروتئین داره یه بار میگند...
-
کمبود توجه
جمعه 30 بهمنماه سال 1394 12:57
یه عده تشنه توجه هستند. خیلى باید مراقب این دسته بود. اینا بعضى وقتا واسه گرفتن توجه یه جمع رو، یه مهمونى رو، یه کلاس رو، یه موسسه رو، یه شرکتو به هم میریزند که بگند ما هم هستیم. به ما هم توجه کنید...
-
سفر بى بازگشت به مریخ
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1394 14:43
امروز به این نتیجه رسیدم که من شخصاً از مرگ نمیترسم، بلکه از از دست دادن داشته هام میترسم. وقتى به این نتیجه رسیدم، که بحث "سفر بى بازگشت" به کره مریخ و اینکه چند نفر تا الآن ثبت نام کردند، پیش اومد. (گوگل کنید اگه اطلاعى راجع بهش ندارید) داشتم به این فکر میکردم که من ثبت نام میکنم یا نه. به این نتیجه رسیدم...
-
همه پسرا مثل همند...
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1394 14:34
این دخترائى که میگند همه پسرا مارو فقط واسه ش ک س میخوان! اولاً مجبور نبودید همرو امتحان کنید. دوماً که، فقط واسه ش ک س نمیخوان، واسه ش ک س هم میخوان. این دوتا فرق داره با هم. سوماً که خب خواهر من خُب پس واسه چى بخوان؟ اصلاً یه لحظه وایسا ببینم. یه پسر واسه چى با یه دختر وارد رابطه عاطفى میشه دقیقاً؟ غیر از اینه که...
-
از بابام، امان الله اعظم پناه...
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 23:57
امروزهوس کردم عصرانه نون سنگگ وپنیرو خیار بخورم یک ساندویج با اونا درست کردم ومغز گردو وترب چه وسبزی خوردن ومخلفات دیگه هم اضافه کردم ..... اما اولین گازرا که زدم بامکافات وبافشارزیاد جداش کردموهرچه جویدم جویده نشد که نشداصن مثل لاستیک میرفت پایین دوباره میمد سرجاش .....سرتون درد نیارم ارواره هام خسته شد و...... اخرش...
-
خبر خاصى نیست
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 00:03
امشب رفتم سینما و فیلم "خبر خاصى نیست" رو دیدم... داستان ٢ تا دختر ترشیده بود، که سر یه پسر مطلقه که تنها مزیتش خارج رفتنش بود دعوا میکردن. آخرشم پسره ر*د به جفتشون و گذاشت رفت پیش زن سابقش که الآن سرطان هم داره! لوکیشن فیلم به جز کوچه و خیابون، کلاً ٢ تا خونه بود که اونم شک دارم ٢ تا بود. بازیگر هم ٤ تا زن...
-
آزاده
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1394 00:20
اول خیابون ولى عصر بودم که اس ام اس اومد. چک کردم دیدم حقوقم اومده به حسابم. همینطور که داشتم زیر لبى غر میزدم که چقدر حقوقم کمه و اینا، یه گربه خوشگل پشمالو دیدم. یکم دنبالش کردم و درحال نگا کردنش بودم که یه خانومه ازم خواست در یه تن ماهى رو واسش باز کنم. گفت هر دفه خودش اینکارو میکنه اون بیلبیلکش میکنه و درد سر...
-
سخته
پنجشنبه 17 دیماه سال 1394 14:33
واقعاًسخته دل کندن از وبلاگى که بیشتر از ١٢ ساله داریش. سخت ترین قسمت داستان تاریخاى پست هاست!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 دیماه سال 1394 14:14
وبلاگم اینطوریه خیلی غمگینم
-
بیزى
جمعه 22 آبانماه سال 1394 20:07
سر هیچ کس شلوغ نیست. بحث تقدم هاست. اگه کسى بخواد باهاتون معاشرت کنه واستون جا وا میکنه تو برنامش. به همین دلیل کلمه ى بیمعرفت، به این شکلى تو زبان عامیانه ما استفاده میشه معنى نداره. + کجائى؟ نیستى. بیمعرفت شدى... - هستیم، زیر سایتونیم (یعنى: نه داداش بیمعرفت نشدم، حال نمیکنم باهات بیشتر از اینى که الآن میبینى معاشرت...
-
چه خبر؟
جمعه 22 آبانماه سال 1394 20:03
آقا من از تلفن حرف زدن بیزارم. در حد "سلام، چه طورى؟ کجائى؟" اوکیم، ولى بیشترش به شدت کلافم میکنه! مخصوصاً وقتى به قسمت "دیگه چه خبر؟"ش میرسه. الآن که بیشتر فکر میکنم میبینم اصلاً از احوال پرسیم خوشم نمیاد. چه طورى؟ مرسى خوبم تو چه طورى؟ منم خوبم. چه خبر؟ هیچى سلامتى... که چى؟ برو سر اصل مطلب بگو...
-
مى لایکیت
جمعه 24 مهرماه سال 1394 11:14
اگر از دیدهى کوته نظران افتادیم، نیست غم، صحبت صاحب نظری ما را بس
-
در احوالات این روز هاى من ؛)
سهشنبه 21 مهرماه سال 1394 21:08
خوش آن باغى که شُغالش کند قهر!
-
:) دونقطه پرانتز بسته
شنبه 18 مهرماه سال 1394 01:34
خواهرم، برادرم، "دونقطه پرانتز بسته" خنده نیست! لبخنده! تورو قرعان نپرس چرا میخندى؟... وقتى کسى بهت لبخند میزنه بهش میگى چرا میخندى؟ یا به چى میخندى؟ یا چرا خندیدى؟ به قرعان اگه بگى. لبخند معنیش روى خوشه، معنیش احترامه. بعضى وقتا معنى سکوت بى منظور میده. بعضى وقتا یعنى بفرمائید، من گوشم با شماست. ولله با...
-
کورش کبیر
شنبه 18 مهرماه سال 1394 01:20
دختری به کوروش کبیر گفت: من عاشقت هستم... کوروش گفت: لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده. دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی! بارها و بارها این داستان تو این شبکه هاى اجتماعى و گروه هاش به دستم رسیده. اولاً منبع این داستان کجاست؟ چیه؟ والا تا جائى...
-
آنقدر طوفانیم که...
جمعه 17 مهرماه سال 1394 21:34
یه سرى پسرا هستند، که اینا همرو کردند. تو چایخونه که میشینند، کل دختراى کلاس و دانشگارو کردند، همه دختراى یه دبیرستان و دبیرستاناى اطرافشو کردن. کل دوست دختراى دوستاشونو قبلاً یه دور کردن. کافیه یه بار طرفو دیده باشن، یا اسمشو شنیده باشند، اینا اونم کردند! حتى نصف اون کسائى که اسمشونم نشنیدن و تاحالا ندیدنشون رو هم...
-
کنسرت بنیامین
جمعه 17 مهرماه سال 1394 21:32
باورم نمیشه کسى کنسرت #بنیامین هم میره! به قرعان این نون خشکیه محله ما هم کنسرت بذاره یه عده میرن عکس میندازن میذارن #اینستاگرام. الهى بمیرم واسه خودمون که تو این غربتى که هستیم، بى تفریحى داریم میمیریم، حالیمون نیست! خدا خانوم هایده (یا نمیدونم مهستى) رو هم بیامرزه البته. ملت کشوراى دیگه کنسرت میرن، ما هم کنسرت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 مهرماه سال 1394 00:43
مرگ ١ لحظست... ١ لحظه
-
اینترنت پر سرعت
جمعه 10 مهرماه سال 1394 12:12
اینترنت واقعاً تو روحیه آدم تاثیر میذاره. منظورم محتوا و این داستاناش نیست. بیخودى قضیه رو فلسفى و شاعرانه و اینا نکنید. منظورم سرعتشه. الآن از دیشب تاحالا که نتم با سرعت بالا وصل شده، نمیدونید چقدر حال روحیم بهتره. کلیک میکنم زارت وا میشه! دانلود میکنم تِپ تموم میشه. یوتوب نان-استاپ به صورت فول اچ دى پخش میشه. اصن...
-
فامیل
سهشنبه 7 مهرماه سال 1394 10:37
فامیل یه مشت موجود دوپا و بعضا چهارپا، مث بقیه اعضاى حوصله سر بر جامعه، با همون دامنه ى شعور و فهم و درک، با این تفاوت که مجبورى هر چند وقت یک بار به یه مناسبتى بالاخره ببینیشون و بیخود و بى جهت براشون احترام قائل بشى که بابا مامانت خوشحال بشند، یا بهتر بگم، ناراحت نشند. معمولاً عیدا مثل قوم تاتار به صورت گروهى حمله...
-
ماساژ
دوشنبه 6 مهرماه سال 1394 11:17
آقا من از ماساژ کلاً خوشم نمیاد. نه از دادنش، نه از گرفتنش. از گرفتنش بیشتر به این دلیل خوشم نمیاد که بعدش نوبت توئه که طرفو ماساژ بدى. البته دلیلاى دیگه هم داره. اول اینکه به نظرم هر کسى (به جز حیوانات) که تو بهش حس س ک س ى ندارى، بیش از ٢ ثانیه، بهت دست یا هر عضو دیگرى بماله، به هر قصدى که باشه، چندش آوره و برعکس!...
-
سوسیس، کالباس
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1394 18:55
آقایون، خانوما، جون مادرتون ازین سوسیس و کالباس بکشید بیرون. من نمیدونم این سوسیس کالباس چه چوب نیم سوخته ى تَرى به شما فروخته که انقدر درد داشته؟ نکنه خود سوسیس شخصاً آستین بالا زده؟ امیدوارم کالباس اسلایس نشده نبوده باشه، که دیگه اونوقت حق با شماست خدائى! یه روز گیر میدن که گوشت خَر مُردست. بعد فرداش میگند گوشت...
-
سینما، تهران
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1394 00:34
از معایب سینما رفتن اینه که وقتى دارى میرى تهران فیلم تو اتوبوس برات تکراریه. نتیجه میگیریم کسى که زیاد میره تهران، سینما نباید بره! یا کسى که سینما میره، دیگه تهران نباید بره...
-
ایده آل برده لیش
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1394 14:59
واسه یه زن ایده آل بودن، یه زن خوب بودن کافیه، ولى واسه یه مرد ایده آل بودم، یه مرد خوب بودن کافی نیست پول زیاد میخواد، ماشین خوب میخواد، خونه بزرگ میخواد، شغل خوب میخواد، و... خلاصه خیلى چیزا میخواد!
-
What's the difference between choke, suffocate, smother, strangle, stifle and when to use each one?
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1394 20:19
Choke and suffocate can be both transitive and intransitive. "I choked" "He choked me" "He suffocated" "You're gonna suffocate him" "Suffocate" sounds stronger and more formal -- it gives the impression of death. Smother, strangle, and stifle are all just transitive....
-
ترشیده
جمعه 6 شهریورماه سال 1394 11:38
از نظر من ترشیده دختری که تا ۲۳ سالگی شوهر نکرده باشه نیست. ترشیده یه صفته. مثل مرد! یه زن میتونه مرد باشه. یه شیوهی زندگیه. یه طرز فکره. یه مرامه... ترشیده میتونه یه دختر ۱۲ ساله کلاس اول راهنمایی باشه. ترشیده میتونه یه زن شوهر دار ۳۴ ساله با دوتا بچه باشه. ترشیده میتونه یه مرد تحصیل کرده سوار پورش تو آمریکا...