گفت: «بابا جان دستم بند بود، جواب ندادم!».
پرسیدم: «چیکار میکردی؟»
جواب داد: «یک نهال خرمالو کاشتم!»
گفتم: «عه، چه باحال! کی میوه میده؟»
گفت: «اگه همه چی خوب پیش بره ۱۵، ۲۰ سال دیگه!»
گفتم: «وای چقدر طولانی!»
فقط میتونم بگم یکی از معدود تولدهاییم بود که واقعاً از ته دل خوشحال بودم...
تولد ۳۳ سالگی پدرام اعظمپناه (پدرو پناه)
پرسش: از چه سایتهایی پوزیشن های دکترا را پیدا کنیم؟
پاسخ: دکترا دقیقا مانند کار ثابت دولتی در سوئد حساب میشود. به این معنی که در زمان تحصیل حقوق میگیرید، مالیات پرداخت میکنید، در صورت بیماری حقوق دریافت خواهید کرد، حق مرخصی سالیانه دارید و بازنشستگی برای شما در نظر گرفته میشود و درصورت عضویت در سندیکا و پیدا نکردن شغل پس از پایان تحصیل میتوانید طبق قانون از حقوق بیکاری استفاده کنید. به همین خاطر اکثر پوزیشن های دکترا (نه همه) در سایت اداره کار (Arbetsförmedlingen) هر استان آگهی میشود و همزمان در سایت هر دانشگاه در بخش Vacancies درج میشود.
پرسش: درصد درخواستهای رد شده در سفارت سوئد چقدر هست؟
پاسخ: مشخص نیست اما معمولا سفارت با درخواستهایی که تایید دانشگاه را دارند مخالفت نمیکند مگر اینکه رشته های خاصی باشد که مشمول تحریمها شود.
پرسش: هزینه ی زندگی در شهرهای مختلف سوئد چقدر است؟
پاسخ: هزینه ی زندگی در شهرهای بزرگ و مخصوصا جنوبی سوئد معمولا بیشتر از سایر نقاط است. استکهلم مخصوصا در زمینه ی مسکن در اینزمینه پیشتاز است. بطور میانگین حداقل هزینه برای یک فرد بالغ حدودا ۱۲ هزار کرون در ماه و برای یک خانواده با یک فرزند حدودا ۲۹ هزار کرون میباشد.
پرسش: آیا برای تحصیل در مقطع دکترا در سوئد نیاز به یادگیری زبان سوئدی هست؟
پاسخ: خیر، اما آموختن زبان به موفقیت شما در حین تحصیل و یافتن کار پس از آن کمک بسیاری خواهد کرد.
پرسش: آیا داشتن مدرک زبان برای تحصیل در مقطع دکترا اجباریست؟
پاسخ: بله. مدرک آیلتس یا تافل برای دکترا اجباریست. حداقل نمره ی قبولی را دانشگاه مربوطه مشخص میکند. البته معمولا این استاد راهنمای شماست که تصمیم میگیرد شما علیرغم داشتن مدرک زبان با نمره ی بالا یا حتی کمتر از حدنصاب قادر به تحصیل خواهید بود یا خیر.
پرسش: آیا در صورت دریافت ویزا، همسر و فرزندان هم مجاز به سفر به سوئد خواهند بود؟
پاسخ: بله. همسر و فرزندان میتوانند در طی تحصیل با دانشجو در سوئد اقامت داشته باشند.
پرسش: در صورت دریافت ویزا، آیا همسر اجازه ی کار و فرزندان حق تحصیل رایگان خواهند داشت؟
پاسخ: بله. فرد دانشجو و همسر و فرزندان وی اجازه ی کار و استفاده ی رایگان از خدمات آموزشی و درمانی را خواهند داشت.
پرسش: دانشجو چگونه از قبولی یا عدم قبولی مطلع میشود؟
پاسخ: از طریق دانشگاه مربوطه.
پرسش: چقدر طول میکشید تا نتیجه به دانشجو در صورت انجام مصاحبه اعلامشود؟
پاسخ: بستگی به تعداد متقاضی و دانشگاه، میتواند از چند هفته تا چند ماه متغیر باشد.
پرسش: سوالات متداول در مصاحبه ی دکترا چه سوالاتی هستند؟
پاسخ: مدل خاص و یکسانی وجود ندارد. معمولا سوالات تخصصی در مورد دانش عمومی، تز کارشناسی ارشد، پژوهشهای احتمالی انجامشده و مقالات منتشر شده همیشه مطرح میشوند. علاوه بر این از کارجو در مورد روحیه ی تیمی، روشهای تحقیق و نوشتن مقالات علمی، علاقه به مسافرت و امکان دور بودن از خانه و خانواده و معاشرت با دیگران و هم سوال میشود.
پرسش: حداکثر و حداقل زمان تحصیل در مقطع دکترا چقدر است؟
پاسخ: معمولا تحقیق دکترا نمیتواند کمتر از ۳ تا ۳ سال و نیم باشد که آنهم در بهترین حالت و درصورتیکه مقالات منتشر شده در نشریات معتبر به تعداد کافی داشته باشید، قابل اتمام است. حداکثر زمان هم معمولا ۵ سال است که در آنصورت ۲۰ درصد زمانتان به کارهای غیر پژوهشی مانند تدریس یا استادیاری اختصاص خواهد یافت. توجه کنید که در سیستم آموزشی سوئد پس از ۲ تا ۲ سال و نیم، بنا به تشخیص استاد راهنما، تزی تحت عنوان Licentiate مینویسید و از آن دفاع میکنید که خودآنهم چندین ماه زمان خواهد برد. البته بعضی از اساتید این تز را با هماهنگی دانشجو از پروسه ی تحقیق وی حذف میکنند.
پرسش: آیا پس از پایان و اخذ مدرک دکترا امکان دریافت اقامت کاری وجود دارد؟
پاسخ: اگر شما طی ۷ سال گذشته، حداقل ۴ سال در مقطع دکترا تحصیل کرده و آن را باموفقیت به پایان رسانده باشید، میتوانید اقامت خود را دریافت کنید.
پرسش: چطور میتوانید درخواست ارسالی برای پوزیشن دکترا را جذابتر کنیم؟
پاسخ: تز کارشناسی ارشد شما وزن بسیار بالایی در بررسی درخواست شما دارد. اگر تز شما به انگلیسی روان ترجمه شده باشد و مخصوصا حداقل یک مقاله ی تخصصی در یک نشریه ی معتبر یا چندین مقاله در چند کنفرانس معتبر از تز شما منتشر شده باشد، شانس شما بالاتر خواهد رفت. سوابق کاری هم بی تاثیر نیست اما اهمیت چندانی هم ندارد.
آقای پژمان موسوی، توی اینستاگرامش مطلبی راجع به شوخی با قطعی برق نوشته بود، که دوست داشتم یک بار برای همیشه، تکلیفم رو با دوستانی که میگن با فلان موضوع شوخی نکنید، مشخص کنم…
ایشون اینطور نوشتن:
”با قطعی برق شوخی نکنیم، برایش جُک نسازیم. بیماران بد حال دارند میمیرند، دستگاههای اکسیژن دارد قطع میشود، کسب و کارها دارد ورشکست میشوند، کار مردم گیر است، گرما بیداد میکند و مردم کلافه شدهاند. اینها شوخی نیست. حق ماست برق داشته باشیم، حق ماست خفه نشویم، حق را فریاد بزنیم”
و من در جواب این دوست عزیز و تمام کسانی که در گذشته و آینده، گفتند و خواهند گفت برای فلان چیز جوک نسازید، اینطور مینویسم:
تا یادمه مهمون که هیچوقت توی اتاق من نمیومد! چون انقدر نا مرتب بود که باید مراقب میبودی کجا پا میذاری! لباس روی لباس، روی صندلی یا تخت! کتاب روی کتاب روی میز، روی زمین، روی تخت! هر وقت مامانم اتاقمو مرتّب کرده بود، تا چند هفته دنبال چیزام میگشتم. هیچوقت نتونستم دوستام رو با خیال راحت، و بدون اینکه مجبور باشم جای کُپّهی لباسامو عوض کنم، به اتاقم دعوت کنم.
جزو یکی از آرزوهام بود که جزو آدمایی باشم که وقتی کمد لباساشون رو وا میکنن همه چی تا شده و مرتبه! نا گفته نمونه، اصلاً دوس نداشتم مثل زن دائیم وسواس تمیزی داشتم! یه موقع تمیزی و کثیفی رو با مرتبی و نا مرتبی قاطی نکنید، من خودمو پسر «تمیزی» میدونم.
من درک میکنم که با یه خونه، نمیشه مث یه اتاق رفتار کرد! و همونطور که گفتم، با عشق، به سعیم ادامه میدم، حتّی اگه هیچوقت کافی نباشه!
پ.ن: ۱. اگه شما هم مشکل منو دارید، توی کامنتا بهم بگید، و بگید که پسرید یا دختر! اگه حتّی این مشکل رو داشتید، و الآن دیگه ندارید هم، بهم بگید که هم امیدوار بشم، و هم بفهمم چی شد که شما مرتب شدید! اگه این مشکلو دارید، ولی شدّتش کمتر و بیشتره هم، باز بهم بگید!
۲. پیشنهاد اوّلم به کسایی که مثل منن اینه که، مثل من نباشید!
پیشنهاد دومم، اینه که یکم زودتر یاد بگیرید! که مثلاً با چی کجارو میشه تمیز کرد! من خودم هیچ ایدهای ندارم چه شویندهای مال کجاس! یه چه دستمالی رو به چی میکشن! من واقعاً هیچوقت سمت آشپزخونه، جز واسه غذا خوردن نرفته بودم. من نمیدونم ته کدوم قابلمه با چی خش میفته! من اصلاً نمیدونستم انقدر قابلمه میتونه با یه قابلمهی دیگه متفاوت باشه. خلاصه یکم زودتر این چیزا رو یاد بگیرید که مث من به چوخ نرید.امروز این تیزر «به زودی» رو، واسه یکی از خوانندههای شهرمون، به اسم «دُرسا»، که دوست خوب منم هست، به سبک خودم فیلمبرداری و ادیت کردم! نظرتون چیه؟
میدسومار، همونطوری که از اسمش پیداس، وسط تابستون و بلندترین روز ساله، که از قبل از مسیحیّت تا الآن، با عناوین مختلف توی کشورهای مختلف جشنگرفته میشه، ولی توی سوئد از اهمیّت و قدمت ویژهای برخورداره…
اگه قرار باشه یه روز رو به عنوان شادترین روز مردم سوئد انتخاب کنم، قطعاً «میدسامر» با اختلاف مدال طلای این عنوان رو کسب میکنه! توی این روز میشه مثل قورباغه پرید (به پا نوشت برید)، روی موهای باز و رها تاج گل گذاشت، بلند بلند خندید، و جوری رقصید که انگار هیچکس نگات نمیکنه!
پدرام اعظمپناه (پدرو پناه) / میدسامر ۲۰۲۰ / ونشبوری، سوئد
«مایپُل» یا «مِیپُل» در واقع یه «تیر» یا «دیرک» برافراشته شدست، که توی بعضی از مراسم و فستیوالهای فولک اروپاییها به عنوان نماد جایگاه رقص ازش استفاده میشه! به زبون ساده بخوام بگم، «مایپل» یه چوب بلنده که معمولاً بالاش یه مثلث بزرگ، و دوتا دایره پایین اون مثلث داره، که سوئدیها با گُل و سبزه آرایشش میکنن و روز میدسُمار، دورش میرقصند!
مثل سیزده به در ما که واسه پیدا کردن نیمهی گم شدمون سبزه گره میزنیم، سوئدیها هم توی «میدسامر» واسه عشق پیدا کردن، دست به دامن گل و گیاه میشن! داستانهای فولکلر میگن، اگه روز «میدسمار» هفت تا گل بچینی، و شبی که جشن تموم میشه زیر بالشتت بذاری، خواب عشق واقعیتو میبینی! امتحان کنید، جواب داد به منم بگید…