آقای پژمان موسوی، توی اینستاگرامش مطلبی راجع به شوخی با قطعی برق نوشته بود، که دوست داشتم یک بار برای همیشه، تکلیفم رو با دوستانی که میگن با فلان موضوع شوخی نکنید، مشخص کنم…
ایشون اینطور نوشتن:
”با قطعی برق شوخی نکنیم، برایش جُک نسازیم. بیماران بد حال دارند میمیرند، دستگاههای اکسیژن دارد قطع میشود، کسب و کارها دارد ورشکست میشوند، کار مردم گیر است، گرما بیداد میکند و مردم کلافه شدهاند. اینها شوخی نیست. حق ماست برق داشته باشیم، حق ماست خفه نشویم، حق را فریاد بزنیم”
و من در جواب این دوست عزیز و تمام کسانی که در گذشته و آینده، گفتند و خواهند گفت برای فلان چیز جوک نسازید، اینطور مینویسم:
من به شخصه نادم و پشیمانم که با جوک ساختن در مورد #قطعی_برق، و لبخند آوردن به لب آدمها، حواسشان را از حقوقشان پرت کردم، در دهانشان را گرفتم، و از فریاد زدنشان جلوگیری کردم!
کسی که با دیدن و شنیدن جوکهای قطعی برق، حقّش رو فراموش کنه، نه تنها مستحق اون حق نیست، بلکه حتّی به نظرم تعریفی از «حق» هم نداره!
همینطور کسی که به خودش حق میده که حق ابراز شوخطبعی من رو ازم بگیره، حتماً یا بویی از طنز نبرده، یا تعریفی از «حق» نداره! هیچکس حق نداره به کس دیگهای بگه حق نداری برای چیزی جوک بسازی!
چرا با بر شمردن مشکلات مردم، این حس رو به اونا القا میکنید که جوک ساختن راجع به این مشکلات به معنی تمسخر اونهاست؟ چرا نمیتونیم با هم بخندیم، نه به هم؟ همین طرز فکرهای به ظاهر اخلاقی، با قلقلک دادن ارزشهای آدمها، به تحجر و تعصّب بیجا ختم میشه، و نه تنها به خفه نشدن آدما کمکی نمیکنه، بلکه یه عدّهی دیگرو خفه میکنه!
من هم مثل شما، از شنیدن خبرهای بد راجع به ایران ناراحت و مغموم میشم، من هم حالم از حال بد موجودات زندهی دیگه بد میشه! من هم آرزو داشتم ایران، اینجوری نبود! شما راجع به فهم و شعور و انسانیت کسایی که در مورد قطعی برق، و نه مرگ بیماران بد حال، جوک ساختن دقیقاً چه جوری فکر کردید؟
تو کشور ما که سالهاست با عناوین مختلف جلوی خندیدن و خنداندن گرفته شده، شما دیگه چرا؟ چرا بارِ وقاهت یه رفتاری که از نظر شما زشت و بد و عیبه رو به کردن شخصی که مرتکبش میشه نمیندازید؟
چرا آدما نمیفهمن گرفتن حق، ربطی به فحش و جوک و حرفهای این جنسی نداره؟ یه استندآپ کمدین در مورد چی حرف بزنه که به هیچکس بر نخوره؟ مگه میشه به یه موزیسین گفت چی بساز چی نساز؟ این چه فرقی با اون میکنه؟
اصلاً سوال اینجاست! آیا با جوک نساختن، کاری از پیش میره؟
- عزیزانی که بخاطر بیکفایتی مسئولان فوت شدن، زنده میشن؟ خیر!
- دستگاههای اکسیژن وصل میشن؟ خیر!
- کسب و کارها رونق میگیره؟ خیر!
- گره از کار مردم گشوده میشه؟ خیر!
- هوا خنک میشه؟ خیر!
- مردم با نخوندن جوکها، از کلافگی رهایی مییابند؟ خیر! تازه قطعاً با خوندن جوکها مقداری از کلافگی در میان! که مشکل شما دقیقاً همین جاست! مشکل شما اینجاست که چرا همه به اندازهی من کلافه نیستن! بماند…
گفتید اینها شوخی نیست، ما هم میدونیم شوخی نیست و با شما موافقیم! نه تنها شوخی نیست، بلکه خیلی هم جدّی هست. ولی آیا با شوخی نکردن با این مشکلات جدّی، کاری از پیش میره؟ ترفند خاصی بلدید ما نمیدونیم؟
گفتید حق ماست برق داشته باشیم، حق ماست خفه نشویم، حق را فریاد بزنید، که من هم با شما موافقم…
جناب آقای اعظم پناه سلام. اگر دوباره بی احترامی نمی کنید و برچسب « کج فهم» نمی زنید بنده هم نظرم رو عرض کنم. استثناء تا حدودی با شما موافق هستم . چون در واقع کار یک طنز همین هست که واقعیت تلخ و چهره زشت و اعمال نابه هنجار یک جامعه را در قالبی فکاهی به مردم همون جامعه نمایش بده و از این طریق زشتی اون اعمال بیشتر و گاهی اغراق آمیز در نظر مردم جلوه پیدا می کنه و اثر گذاریش گاهی دوچندان می شه وقتی افراد متخلف رو به فکر فرو می بره و گاهی دچار شرمندگی می کنه. اصولاً باید چنین اثری داشته باشه تا مردم بعد از خندیدن به اون طنز متوجه عمق معنی اون بشن ، یعنی این خنده ها هرچی بیشتر باشه یعنی مخاطب دقیق تر متوجه اصل موضوع شده یا خودش یکی از همون هنجار شکن هاست. حالا آقای پدرام من در مورد این موضوع به خصوص « قطعی برق» و هزاران موضوع دیگه که تا باحال در ایران پیش اومده از جمله سیل ، زلزله که دولت هیچ کاری نکرد ، کودکان کار، بی آبی، بی کاری، فساد ، فاحشه خونه اسلامی در مشهد، هدف گرفتن هواپیمای اوکراینی وووو به نظرت کم جوک ساخته شده در موردشون؟؟؟ و چه کسانی می خندن؟ آیا اگر یکی از این قربانیان این فاجعه ها و بی عدالتی ها ببینه چنین جوک های رو چه فکری می کنه؟ چه حسی بهش دست می ده؟ « برنامه طنز» با « لطیفه و جوک» دو معقوله کاملا جدا هستن. حتی بزرگترین کمدین های دنیا هم در مورد مرگ و فقر و مریضی آدم ها جوک نمی گن! که البته جوک های مربوط به قطعی برق یا هر چیز دیگه هم فقط در مورد کلیت مسئله یه چیز خنده دار می گن، البته تا الان که همین طور بوده. ولی آقای محترم خودت از همین آب و خاک هستی و خوب میشناسی چه بی خردان و فرومایه هایی و چه بی شرف ها و بی وجدان هایی متاسفانه اداره این مملکت را به عهده گرفتن؟ به نظرت اینا چی می فهمن از این طنزها ؟ جز این که بیشتر به ریش مردم می خندند و تصور می کنن: خب خود مردم هم انگار از همین وضعیت چندان ناراضی نیستن که اوقات شادی و خنده فراهم می کنن از ساختن جوک ها! این آقایون نامرد پست بی عار تر و نفهم تر از این حرف ها هستن که با شنیدن جوک و لطیفه و طنز تازه برعکس به خودشون بیان و احساس شرم بکنن و در صدد جبران بر بیان! پس بر عکس هرچه بیشتر انتشار این جوک ها با عناوین و مضمون های مختلف باعث بیشتر شدن وقاحت مسئولین و در لفظ عامیانه باعث هر « پر رو تر» شدنشون می شه. جوک هیچ هدف خاصی پشتش نیست جز سوزوندن دل آسیب دیده ها و خنداندن بی عار ها و بی خیال ها و لبخند از سر شرم ما بقی مردمی که تعدادشون کمتر از اون نفهم ها و نادان هاست و به دلایل مختلف توی این خاک موندن و دارن تلاش می کنن تا کمکی کنن به آگاه کردن، به عدالت خواهی و یا از ترس کشته نشدن مجبورن ساکت باشن چون تعدادشون کمه و زورشون به جایی نمی رسه. و در نهایت نظر من اینه جوک و لطیفه و طنز لازمه مخصوصا جامعه غمگین ماست منتها « هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» بهتره با شعور این کار رو انجام بدیم. ولی مسئله دوم این که حداقل عزیزانی که به هر دلیلی از ایران مهاجرت کردن، مخصوصا اون دسته از کسانی که این وضعیت خسته و کلافشون کرد و دیگه نتونستن تحمل کنن و فرار رو به قرار ترجیح دادن لطف کنن و اگر از راه دور کاری انجام نمی دن یا از دستشون بر نمیاد یا براشون مهم نیست خاک و آب ایران نه اون پست فطرت های دولت ، لطف کنن و از راه دور نظریه هم صادر نکنن، دلسوزی بی جا نکنن، واسمون جوک نسازن، و به اصطلاح نمک به زخم اون دسته از مردم نپاشن، با احترام بهتره سرشون به کار خودشون باشه و از رفاه و آزادی و زندگی شاد خودشون لذت ببرن، چون اگر خیلی دلسوز بودن می موندن تا تعداد معترضین خیلی بیشتر از این عده ی نادان بشه و اون وقت با اتحاد همه می شد مقابله کرد و می شد از این وضع اسف بار نجات پیدا کرد. تعداد کثیری از مخالفین در خارج از ایران زندگی می کنن و نه تنها با شعار هاشون ، مسخره کردن هاشون و تیکه پراکنی هاشون هیچ کاری برای خندوندن و شاد کردن ما نمی کنن، بلکه بیشتر باعث تحقیر و غمزده کردن مردم می شن. با احترام.
در ضمن قطعا کسانی که در اوج سختی الان به سر می برن خیلی بهتر از شما معنی « حق» و معنی «طنز» رو متوجه می شن. اما در شرایطی نیستن که بخوان به حس شوخ طبعی شما بخندند و قهقهه بزنن. و حتما از حقشون دفاع می کنن ولی سران به ظاهر سران مملکت پست فطرت تر از این حرف ها هستن. و چیزی که مسلم این که حداقل شما ( منظورم از شما به طور کلی) کسانی که خارج از کشور دارید زندگی می کنید و شرایط ما رو تجربه نمی کنید بهتره حس شوخ طبعی و طنازیتون رو در امور مربوط به همون کشوری که هستید خرج کنید. اگر قرار کسی هم جوک بگه داخلی ها هستن . لطفا کاسه ی داغ تر از آش نشید. با سپاس و احترام
فارغ از مساله اصلی، کامنت زیر این پست بیشتر نظرمو جلب کرد. هنوز این طرز فکر غلط توی ایران هست که به مهاجرت و کسانی که به هر دلیلی مهاجرت کردن به چشم وطن فروش نگاه میشه. یا بهتر بگم خیلی ها که نه اراده و نه قصد مهاجرت دارن یا از سر حسادت به خودشون اجازه میدن راجع به مهاجران اینجوری نسخه بپیچن، هیچ وقت معنی حق و حقوق رو نمیفهمن. کاش اینو یاد میگرفتن که حق تا زمانی معنی حق میده که حق یکی دیگه ضایع نشه. اونی که میاد میگه شما ازون ور آب نظر نده مستحق روزی چهل ساعت قطعی برقه. کجا بودند که ببینن مهاجرا سختی نمیکشن یا دانشجویی که بین غربت و کار و درس و سلامتش کمرش بریده. آدم اجازه داره هر کسی رو نقد کنه ولی اجازه نداره بگه تو نظر نده یا یه کاری رو نکن. همه کسانی که رفتن آرزوشونه که کاش شرایط جوری خوب بود که نمیرفتن. حق دارن نقدشون کنن ولی باز هم اجازه ندارن بگن چرا رفتید حالا که رفتید نظر ندید. هرجا که برید هویتتون عوض نمیشه و آداپته شدن با جامعه دیگه چیزیه که شاید برای یکی هرگز اتفاق نیفته. بفهمید که کسانی که رفتن خانواده هاشون ایران هستن و شرایط زندگی برای اونها متفاوت نیست بلکه سختتر هم هست. اما قدر مسلم اینه بافت جامعه، حکومت و خانواده توی ایران کاری کرده که اصلا چیزی به اسم حقوق فردی وجود نداره. هر وقت توی ایران دختری تونست بدون اجازه پدر ازدواج کنه و یا پسر و دختری تونستن بدون اجازه والدین مستقل زندگی کنن و مستقل فکر کنن تازه به سمت حقوق فردی میریم. تا حقوق فردی محقق نشه حقوق اجتماعی جایی برای محقق شدن پیدا نمیکنه. پس اون دسته از دوستان که فکر میکنن این ور آبی ها حق نظر دادن ندارن، لطفا از رفتار جمهوری اسلامی وارشون دست بردارند تا بشه امیدی به اون جامعه داشت. اما من این دوستان رو ذاتا مقصر نمیدونم چون این کج فهمی هم توی ما ایرانیا ریشه داره. آخرین مطلب اینکه یه با سپاس و احترام انداختن ته نوشته شما (شما منظورم اونایی که تو ایران موندید و با ما که رفتیم مثل وطن فروش رفتار میکنید) رو مودب نشون نمیده وقتی محتوای نوشته چکیده ایه از رفتار ج ا.
خنده هم مثل گریه در واقع عکس العملی هست برای نشان دادن و رهایی از احساست درونی، و در واقع هر دو از یک کانسپت تبعیت میکنند.
خب تا جایی که میدونیم در بین موجودات فقط انسان میخنده و منظور از خنده هم اصواتی نیست که ممکنه حیوانات دیگه موقع بازی یا هر کار باحال دیگه ای از خودشون در بیارن، خنده انسان و تنها انسان میتونه از روی تضاد باشه، مثلا شما به زمین خوردن کسی میخندی یا گاهی ممکنه یک تصادف مرگبار رو با هیجان و خنده تعریف کنی و این به دلیل مکانیزم موجود در خنده هست که تو رو مجبور میکنه برای رهایی از هرگونه احساس وابسته به عشق، نفرت، ترس یا هر حس قدرتمند دیگری قهقهه بزنی و در واقع با اصوات و حرکات مخصوص خودت رو تخلیه کنی و این به همینجا ختم نمیشه، ما با خنده به همیدیگه نشون میدیم که به همدیگه توجه و محبت داریم و همدیگه رو درک میکنیم.
برای همین ما خیلی وقتها توی مکالمات معمولی و به حرفهایی که خنده دار هم نیستند به طرف مقابل یا جمع لبخند میزنیم یا بلند همراه جمع میخندیم. همونطور که تو گفتی هیچ کس این روزها مرگ عزیزی رو به جک تبدیل نکرد و این نشون میده که ما به فرهنگ استفاده از جک برای صرفا ایجاد همدردی و اتحاد با هم رسیده ایم و این خیلی قابل توجه هست.
گاها دوستانی از سر بی لطفی میگن شما رفتی اون ور گود (خارج از ایران) و میگی لنگش کن یا معلومه که تو میگی بخندیم خودت که اینجا نیستی و خزعبلاتی از این قبیل که باید بگم دوست عزیز اولا روحانی رییس جمهوری ریش قشنگ سابقمون در سخنرانی خود گفتند که در اروپا هم در روز چندین ساعت برق قطع میشود، پس طبق گفته ایشون ما همدردیم
شما دوست عزیز که مشخصا کاملا با. جبهه گیری و احتمالا از سر کینه دارید پاسخ من رو می دید و کاملا از لحن پاسخگوییتون پیداست. اولا این که بنده ژست جمهوری اسلامی بر نداشتم و طرفدار این رژیم نیستم گرچه لزومی نمی بینم برای شما بخوام توضیح بدم. دوما اگر دقت کرده باشید موضوع اصلی شوخی کردن و جوک و لطیفه ساختن در مورد مشکلات و سختی های مردم ایرانه نه جنگ و اختلاف بین مهاجرین و من ! و اگر شما که کج فهم نیستید مثل من ، درست خونده باشید، من گفتم لطفا شمایی که جای ما نیستید ، شمایی که در شرایط اسف بار خیلی از مردم محروم نیستید لطف کنید و شما سازنده ی این جوک ها نباشید ، و این که خانواده های شما هم در داخل ایران هستن به خودشون و انتخابشون مربوطه، شما آزادید و در مورد خانواده هاتون هر چقدر دوست دارید می تونید نظر بدید! در ضمن اگر دقت کرده باشید دقیقا به خاطر همین کلمه « با احترام» که من هیچ قضاوتی در مورد مهاجرین نکردم و هرگز لفظ « وطن فروش » به کار نبردم. این طرز فکر و قضاوت نابجای شماست و مشکل خودتون عزیز. من دارم از شرایط بسیار فجیع مردم داخل ایران حرف می زنم نه در مورد سختی های مهاجرت و مهاجران. مهاجرت کردن شما انتخاب خودتون بوده و مسلمه که هر انتخابی بهایی داره ولی سختی های که ما داریم می کشیم نتیجه ی انتخاب دسته ای مذهبی متعصب، مذهبی نادان، عامه ی بی سواد و ساده و گروهی از دنباله رو های بی فکره . خدارو شکر که نه من و نه خانواده ام و نه دونسل پیش تر از من تا جایی که می دونم هرگز طرفدار این رژیم نبودن و پدربزرگم در رای به جمهوری اسلامی رای منفی و پس از اون هم هیچ کدام از ما در رای گیری ها شرکت نکردیم ( این هم لزومی نداره البته برای شما توضیح بدم) از موضوع اصلی منحرف نشید : شما دیدید ما با مردم و اقوام و شرایط کشورهای دیگه شوخی کنیم و جوکی تا حالا ساخته شده ؟؟؟ خیر ! چون اکثر ایرانی ها عادت کردن به تمسخر و خندیدن بهم نه باهم! اآقای پدرام شما که می گید باهم بخندیم : الان باهم به قطعی برق و ابمون بخندیم؟؟؟ شما می خوای جوک بگو در مورد این بی لیاقت هایی که کشور دستشون افتاده حقشون ! گرچه پر رو تر از این حرف ها هستن ولی با سختی های مردم ! نه! ما خودمون می دونیم این جوک ها همش تیکه اندازی به دولت ولی اونایی که باید بفهمن نمی فهمن تازه وقیح تر هم می شن. مردمی هم که در فقر و فلاکت و بیماری به سر می برن نه تنها لبخند به لبشون نمیاد بلکه از هم وطن خودش هم نا امید می شه. ولی در آخر هم لازم می دونم بگم شمایی که خیلی ادعای فهم و کمال و دانش و روشنفکری دارید، چطور به خودتون اجازه می دید لفظ « حسود » رو به کار ببرید؟؟ حسودی به چی؟ تا جایی که من می دونم کلمه « مهاجرت» به معنی نقل مکان کردن از شهری به شهر دیگه یا از کشوری به کشور دیگه برای ادامه زندگی با شرایط جدید و به دلایل مختلف از جمله کار ، تحصیل، سیاست، یا علاقه ی شخصی است. پس چیز عجیب و یا عمل بسیار شیک و با کلاس و خاصی نیست که باعث حسادت باشه. احتمالا اون دسته از کسانی که چنین تفکری دارن جسارتا « تازه به دوران رسیده و ندید بدید هستن» که چنین فکر « خود شیفتگی طوری» دارن . زندگی همه جای دنیا جریان داره حالا با شرایط مختلف و هر کس هرجا که زندگی می کنه انتخاب شخصی خودش . من فقط نظرم این که وقتی کسی خودش جای دیگری نیست مخصوصا الان در مورد شرایط خاص ایران و وقتی واقعا کاری از دستش بر نمیاد لطفا مسولیت خطیر « جوک گویی» رو بسپاره به خودشون. نظر دادن که آزاد.... به قول خودت پدرام: والو.. این جمله ی : شادی باشه! رو بیشتر دقت کن کجا به کار می بری!
پدرام جان
با سخنانت صددرصدموافقم ولى ازطرفى فکرمیکنم خیلى ازافرادهموطنمون درایران وهمینطور این دوست عزیز، اینقدر هرروز تحت تاثیرفشار ومشکلات روزافزون اجتماعى خانوادگى فردى هستند که دیگه حالى براى مزاح و شوخى ندارن... معمولاً بیشتر آدما، وقتى تحت فشار یاحتى غم واندوه بیش ازانداره قراربگیرن یه نوع حالت مستاصل بودن میگیرن.
به این حالت این رو هم اضافه کنم که متاسفانه متاسفانه فاصله طبقاتى پراختلاف هم میتونه مزید برعلت باشه. همونطور که همه مون هم میدونیم ومیبینیم.
شاید اینطور برداشت بشه که بیشتر این مزاح وشوخیها ازطرف هموطنان داخلى درنازونعمت فرورفته یا حتى هموطنان خارج ازایرانن که بنوعى ازدور دستی بر آتش دارن.
من خودم بارها ازنزدیکان ودوستانم درایران شنیده ومیشنوم که مرفه هان داخلى و هموطنان خارجى از عمق فاجعه و درد موجود درایران چیزى حس نمیکنن ومتوجه نمیشن...
روزگارغریبى است!!!
اولا که من دوست عزیز شما نیستم، فقط یه شخصم با نظری متفاوت. لطف کنید از الفاظ خاکستری هم کمتر استفاده کنید میتونه بار معناییه دیگه ای داشته باشه. برای اینکه مثل ج ا بشه رفتار کرد نیازی نیست حتما طرفدارش بود یا نبود. همینکه شما بدون شناخت نویسنده یک کامنت، اون شخص رو متهم به کینه ورزی میکنید و بر اساس دایره احتمالات مبتنی بر عدم اطلاعات کافی حکم میکنید نشون از تفکر ج ا واره که البته توی تمام ما ایرانیا نهادینه شده و اصلا ربطی این نداره که بابا بزرگ من رای داده یا نداده. من شما رو متهم نکردم به وابستگی به رژیم خاصی. اما کج فهمی، بله همونجوری که انگار آقای اعظم پناه هم متوجه شدن و خودتون عنوان کردید. مطلب دیگه فرضیه سازی که باعث میشه خیلی ها فکر کنن کسی که میاد خارج فرش قرمز براش پهن کردن. اگه وضع امثال ما که رفتیم، تو ایران خوب میبود که نمیرفتیم. همینقدر واضح. در این حد نسخه میپیچید که کسی که اونوره از درد مردم ایران هیچ درک و فهمی نداره چون احتمالا یا تو پارتی یا تو خونه زیر باد کولره. که اگه میدونستید به خاطر هزینه های سرسام آور انرژی حتی نمیتونیم یه پنکه بزنیم و مجبوریم دمای ۳۵ درجه رو بیست و چهار ساعت تحمل کنیم و سخت ترین کارا رو تن میدیم که زنده بمونیم دیگه ما رو از مردمی که تو ایرانن جدا نمیکردید. حالا اگه دوباره بگید خوب خودتون انتخاب کردید که برید، جوابشم اینه که ما از روی اجبار انتخاب کردیم نه اختیار. مشکل اینجاست که باعث میشه من به این کامنتهای ازین دست ری اکت میدم چون همیشه اینهایی که مهاجرت کردن رو جدا میدونید از مردمی که تو ایرانن. شما نمیتونید بگید چون ما تو ایران نیستیم جوک نگیم. همین جدا کردن ایرانیای خارج از داخله که معنی وطن فروش بودن رو القا میکنه حتما نباید به لفظ گفته بشه که. تازه مگه همین کارو مهران مدیری و مابقی نمیکنن و همون ملت قهقهه میزنن؟ مگه غیر ازینه که پول خرج میکنن که مهران مدیری ها براشون جوک بگن؟ فکر میکنید وضعیت جناب مدیری اگه بد بود میموند؟ نمیموند. اما اون چون تو ایرانه مجازه جوک بگه و ما چون تو خارج هستیم مجاز نیستیم؟ حالا هر کی دوست داره به اون بگه طنز من به همش به یه دید نگاه میکنم. ابراز نارضایتی به شیوه های مختلف. گاهی اینقدر سیاهه که تکونت میده گاهی اینقدر معمولیه که به چشم نمیاد. در همین راستا جا داره بگم اون کارگری که یکسال و نیمه حقوق نگرفته، آه در بساط نداره و از همه سختتر بهش میگذره، پنج تا پنج تا بچه آوردنش اونم قد و نیمقد جوک نیست؟ عشق به پارتی بازی برای بچه هامون که بتونن شغل مناسب داشته باشن بدون در نظر گرفتن واجد شرایط بودنشون برای اون شغل جوک نیست؟ این مورد تو خون هممون هست. آهنربا شدن ملت بعد از واکسن ایرانی جوک نیست؟ میتونم بشینم تا پس فردا لیست کنم همه چیزایی که جوکن. خیلی مسائل هست که خوب بهش نگاه کنی متوجه میشی جوکی بیش نیست. از سیاه ترین شکلشم هست. حتی خود زندگی حتی روابط انسانی و فرقی هم نمیکنه کجا باشه. حالا اگه ازین جوک های سیاه بگذریم و به همون جوک معمولی که هر کسی داره هرجایی میسازه خوب نگاه کنیم میفهمیم که خیلی ها بدون همین جوک ها زنده نمیمونن، چونکه روحیه ای نمیمونه که بتونن ادامه بدن. مخصوصا تو ایران که شرایط اقتصادی و اجتماعی دامن زده به نبود شادی. وضعیت ما هم اینجا همینطوره اگه به جوک نگذرونیم نمیتونیم سختی های زندگی اینجا رو دوام بیاریم. پس شما لطف کن وسعت دید داشته باش که بتونی این حق رو برای هر کسی فارغ از ناحیه جغرافیایی که زندگی میکنه قائل بشی که به هر شیوه ای که بلده اعتراضش رو انجام بده و یکم بیشتر پذیرای شنیدن کامنت های مخالف باش.
بابت لفظ نابجای « دوست عزیز » از شما عذر خواهی می کنم. صد البته که یک اصطلاح بیشتر نبود . خیلی در گیر معنای« دوست عزیز» نباشید.
اوه! نمی دونستم اینقدر طناز و بذله گو هستید شما و همفکراتون. راحت باشید ! جوک بگید ! من اشتباه کردم ! حالا من بگم لطفا نگید ! قانون اساسی ننوشتم که ناراحت شدید. جوک بگید ، از هرچی دوست دارید بگید، بخندید و باهم هم بخندید اگر خیلی آرومتون می کنه! الفاظ خاکستری ! این هم نظر شماست! خدارو شکر مشکل مالی و عاطفی در زندگیم ندارم که تحت فشار اون ها نظر بدم. همون طور که شما آزادید که هر نظری بدید من هم آزادم که مخالفت کنم. « آروم باشید همه چیز خوبه»
بعدش هم آیا اوضاع من به عنوان یک مهاجر و مهاجرت به خودی خود برای زندگی بهتر از کشوری سرشار از منابع و غنایم به لنگه دنیا و تلاش برای زنده ماندن و زندگی به دور از خانواده و تمام احساسات نوستالژیک آشنا در محیطی ناشناس و برای تطبیق خود با شرایط پوست انداختن و به عنوان شاهد شکنجه طبق اصول اثبات شده علمی زجر بیشتر کشیدن خنده دار نیست.
و در آخر به قول فیلسوف دیوانه نیچه:
من و فقط من میدانم که چرا انسان و تنها انسان این چنین میخندد.
او انچنان ژرف رنج میبرده است که چاره ای جز اختراع خنده نداشته است، بنابراین خندانترین انسان معمولا غمگین ترین انسانهاست. #نیچه
جناب آقای پدرام (که نامتان در فرنگ به پدرو تغییر یافت)
متاسفانه شما از زمره نسل جدیدی هستید که به همه چیز بی قید و بند می تازند و روی آن هم یک برچسب زیبای علمی و منطقی می چسبانند. من اسمش را می گذارم سفسطه مدرن. شما و حلقه سبک اطرافتان بهتر است به همان موضوعات سکسیستی که همیشه درگیرش هستید بپردازید و زیادی وارد حق و حقوق مردم و مسایلی از این دست نشوید.
فقط در یک کلام در جواب مطلب بی پایه و اساستان باید بگویم:
1. قطعا طنز می تواند خودش نوعی ابزار مخالفت باشد. به شرطی که در بستر و منظور درستی از زبان و قلم دردمندی و با نیت درست بیان شود.
2. طنزپرداز دردمند قطعا حواسش هست که در چه حیطه ای طنز بنویسد که بر زخم مردم نمک نپاشد.
3. طنرپرداز دردمند قطعا خوب می داند که حق ندارد به هیچ وجه در مورد جامعه و مردم دردمندش غلط اضافه کند و برایشان نسخه گنده تر از دهنش بپیچد که "اگر کسی با طنز حقش را فراموش کرد ..."
در پایان توصیه ای ابتدایی را تکرار می کنم که به همان مسایل سکسیستی مورد علاقه ات با سس علم و دانشمند شکاک ادامه بده.
بدون احترام
فقط در مورد خط اول نظرتون میتونم بگم که بنده از اون موقعی که وارد دنیای مجازی شدم، اسم مستعارم در دنیای مجازی و واقعی «پدرو» بوده! اسم خودم پدرام، به اندازهی کافی قشنگ و با معنی بود که نخوام عوضش کنم، ولی متاسفانه توی فرهنگ ما، Nick Name یا اسم مستعار وجود نداره، واسهی همین درک میکنم که نفهمیش! ولی قطعاً اگه اسمم مثلاً «علیرضا» بود، حتماً به جای انتخاب «نیکنِیم»، اسمم رو عوض میکردم!
من قبل از فرنگ اومدن، از این قید و بندا آزاد بودم پسرم! یکم خودتو به روز کن که مثل پائینترین اقشار جامعه از نظر فکری و سطح شعور فکر نکنی! در ضمن، اون موضوعات سکسیستی نیست مجید جان! شاید منظورت س ک س ی بوده، کیبردت پیچیده، اشتباه تایپ کردی پسر جان! حداقل کاش یه بار نوشته بودیش که میتونستم خودمو قانع کنم اشتباه تایپی بوده، یا داشتی میترکیدی از خشم، خون به مغزت نرسیده! ولی سکسیزم (به انگلیسی: Sexism) بهمعنی هرگونه پیشداوری یا تبعیض بر اساس جنسیت یا جنس فرده، و هیچ ربطی به اون چیزی که فکر کردی باهاش داری منو تحقیر میکنی نداره . یکم سوادتو بالا ببر که دلم بیاد ادامهی کامنتتو بخونم گل پسر! یه گوگل میکردی بعد کامنت میذاشتی از لغتش و معنیش که بگذریم، حرف شما مث اینه که به یه دکتر زنان و زایمان بگی: «تو برو به همون خانوم بازیت برس»! یعنی واقعاً سطح فکرت از کمر بالاتر نتونست بیاد، یا داری مسخره بازی در میاری؟ در ضمن، من به هر موضوعی دوست داشته باشم داخل میشم! چه س س ک ی، که همونطوری که گفتی دوس دارم، چه هر موضوع دیگهای که همینجوری که این موضوع تورو سوزوند، بقیهی متعصّبهای متحجّر رو هم یا بسوزونه، یا آدم کنه! باشد که یکم جهل و نادانی از این مملکت بره. تا شماها هستید، فقط بند پشت بند، محدودیّت پشت محدودیّت...
در مورد خط آخر هم میتونم بگم: آیینه، آیینه، آیینه
پ.ن: ۱. بزرگ شو پسرم! آخه من احترام تورو میخوام بکنم تو کــــــــوسن مُبلم؟ والو...
توضیح کافی و جامع ..حرف دل