-
لعنت بر ذهن منحرف
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:09
به نظر من دختری که بکارت نداره کاری، تو هم به کارش نداشته باش کاری! لعنت بر ذهن منحرف...
-
تولدم مبارک...
جمعه 28 تیرماه سال 1392 14:20
من دقیقاً همین الآن به دنیا اومدم... همین!
-
سوتی تایم
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 16:19
اعتراف میکنم بزرگترین سوتی دوران تدریسم رو با اجازه بزرگترها امروز دادم. داشتم Phonetic درس میدادم، رسیدم به حرف C. خیلی فارسی و شیک داشتم توضیح میدادم که C تو بعضی کلمات "س" تلفظ میشه، تو بعضی کلمات "ک". اگه ندونستید کجا "س" و کجا "ک" تلفظ میشه باید به دیکشنری رجوع کنید....
-
قرض
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 16:33
رفیق دوستم اس ام اس داده "سه تومن دارى بهم قرض بدى؟" ته جیبامو گشتم دیدم ٢٧٠٠ بیشتر ندارم. یه دو تومنى، یه پونصدى، یه دویسى پاره! :-|
-
پشهکوری
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 01:50
تازه شبا وقتی چراغ اتاقم رو خاموش میکنم و مانیتور لپتاپم هنوز روشنه میفهمم با چند تا پشهکوری طرفم. اُلاغا فکر میکنند مانیتور عنه، میشینند روش... پ.ن : خودم میدونم پشهکوری هیچ علاقهای به عن نداره، تازه اگه رو عن بشینه دست و پاش میچسبه به عن و ممکنه این قضیه به قیمت جونش تموم بشه.
-
باش (به) گاه
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 00:41
روزای معمولی تو باشگاه بوی عرق بدن مستفیضمون میکنه، این روزها از برکات این ماه مبارک بوی گرسنگی دهان هم بهش اضافه شده اسیدی...
-
مناجات
جمعه 21 تیرماه سال 1392 02:36
خدایا، قدرت به خـران دادی و نعمت به سـگان. پس ما به تماشای جهان آمدهایم؟!... مـا بـه چشم دگران اسـت، کـه آنـگونه چو تـاکـیـم دگران، چشم ببندید و ببینید که اینگونه به فاکیم ...
-
روزه
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 23:51
امسال ماه رومضون میخوام به جای روزه هر روز وضو بگیرم...
-
گرما گ****م II
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 12:28
عاقا کار بانکى دارید سریع برید انجام بدید، بانکها به همین خلوتیه که میبینید. همه مثل من گرمشونه نشستند تو خونه...
-
گرما گ****م
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 11:59
لطفاً یکی بیاد من رو بلند کنه ببره بانک صادرات سر کوچمون کار بانکی دارم... اینقدر گرممه که وقتی در اتاقم رو به حیاط رو باز میکنم به کل یادم میره که یکی دو ماهی هست تاربخ عابر بانک صادراتم منقضی شده. اینجاست که شاعر میگه : پ.ن گرما گ****م... گرما گ****م... گرما با این حرمش گ***م... چوم ماری در صحرا گ***م... پ.ن : 1-...
-
و باز هم عوام حماسه آفرید...
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 10:38
با شنیدن این جمله تصمیم گرفتم تدریس رو ببوسم واسه همیشه بذارم کنار : "زبان همش معنیه، فقط باید بلد باشی معنی کنی!" :-|
-
رد میدهد گاهی...
یکشنبه 16 تیرماه سال 1392 16:04
اومدم از ماشین پیاده بشم و به همکارم دست بدم که خدافظى کنیم، بعد از اینکه دست راستشو ول کردم همینجورى که سرم پائین بود و یه پام از ماشین بیرون، از شدّت خستگى و گرما، چشمم خیره به دست چپش، دستم هنوز دراز بود و ناخوداگاه منتظر بودم با اون یکى دستش هم یه بار دیگه بهم دست بده. یه لحظه فکر کردم حالا که دو تا دست میبینم...
-
چته؟
شنبه 15 تیرماه سال 1392 20:41
مـــــــــن : سیروس چته؟ چند روزه تو همی! پکری... چیزیته؟ سیروس : گرممه من : :-|
-
:-|
جمعه 14 تیرماه سال 1392 16:00
به نظرم فیلم س**ر کمتر از این سریال ترکیها بد آموزی داره. فیلم س**ر به آدم ماهی میده، این سریال ترکیها به آدم ماهی گیری یاد میده...
-
پول
جمعه 14 تیرماه سال 1392 15:50
پولی اگه خرج نشه پس انداز هم نمیشه، معلوم نمیشه چی میشه...
-
زنگ وسوسه انگیز
جمعه 14 تیرماه سال 1392 13:20
وقتی چیزی به ذهنم (!) میرسه تو نُت گوشیم ذخیرش میکنم که یادم نره و بعداً به رشتهی تحریر درش بیارم. چه ادبی! خلاصه دیروز صبح زود، گلاب به روتون، تو راه دست به آب، خواب و بیدار یه چیزی اومد تو ذهنم. با دست خیس رفتم تو نت گوشیم نوشتم "زنـگ وسـوسـه انـگـیـز" امّا الآن به کل یادم رفته چی تو ذهنم بوده که اینو...
-
سیخی یک نگاه
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 23:51
دست من نیست، دِل است دیگر. خودش برای خودش غش میرود، میخواهد، میگیرد، تنگ میشود ، شور میزند و خودش هم تاب میآورد. دل است دیگر، چه کارش داری؟
-
کارگر ساده
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 23:15
پشت شیشه یه مغازه نوشته بود "به یک عدد کارگر ساده نیازمندیم". لابد بد جوری میخواند سرشو کلاه بذارند تفلکی رو. وگرنه چرا ننوشته بود "به یک عدد کارگر شارلاتان نیازمندیم"؟
-
لطفاً به من هم توجّه کنید...
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 20:21
خیلی دوست دارم بدونم اینایی که واسه جلب توجّه با سگهاشون میرند دور دور و ماشین بازی چه حسی دارند وقتی به سگِشون بیشتر از خودشون توجّه میشه...
-
جملات زیبا
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 02:13
حالم ازینا که جملات زیبا Share میکنند به هم میخوره. پ.ن : دقت کردین چقدر جدیداً حالم از آدما به هم میخوره؟ اینا همش از اثرات کار کردم مجدد با عوامه...
-
مکلمههای واقعی
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 02:08
خره حَجیه، وَخى تا بِینى دو نیمِس موتورا آتیش کون تا فوتبال بیاد خِلاص بِشد رسیدیم مرداویج! یه زنگ به بِچا که موتور دارندم بزِن بوگو دو تَرکش کونند بیان اوّلى سه را پینارت تا با هم بریم تو را حوصلمون سر نره. شلوار پیلى داره منم با تیشرت بوروسلى سیفیده رو طاخچِس قربون دسد تا سر پاى بده. این کمربند فلزیرم اِگه خودِد...
-
تو چاقی، چاق...
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 02:02
از آدمهای چاق متنفرم. مخصوصاً اونائیشون که با جملاتی مثل "من استخونبندیم درشته" ، "من چاق نیستم، تُپُلم" و... خودشون رو توجیح میکنند و دیگران رو آن حیوان بارکش گوش دراز فرض میکنند. یعنی اینا واسه خودشون ارزش قائل نیستند. حس میکنم همیشه بو گند میدند. همیشه تو دست و پای آدمند. همینجوریش حالم...
-
از این روزها
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 15:53
تو هم اگه چهارتا کلاس Children پشت سر هم داشته باشی صدات شبیه مدّاحان اهل بیت (ع) میشه...
-
به کجا چنین شتابان؟
سهشنبه 4 تیرماه سال 1392 23:25
بچگیها پسرا ماشین دوست داشتند دخترا عروسک. حالا پسرا عروسک دوست دارند دخترا ماشین. خدا به داد پیریهامون برسه...
-
گُد ملّی
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 13:06
میگم این شماره گُد ملّی من خیلی رُنده! کسی نمیخرتش؟ پول لازمم...
-
مهدی جمالی هم رفت
شنبه 1 تیرماه سال 1392 20:15
آخرین روز مهدى جمالى دوست و هم خدمتى گلم در اصفهان
-
ملّت
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1392 16:47
دیدید وقتی ملّت پول میشمارند یا کاغذ ورق میزنند وسطش انگشتشون رو با زبون خیس میکنند بعد دوباره ادامه میدند؟ آقا ما گوشیمون رو دادیم دست یه بنده خدائی که عکسهای توش رو ببینه، یه ده تا عکس که دید انگشتشو با تُف خیس کرد مالید به صفحه گوشی ما :| ما با اینا شدیم هفتاد میلیون...
-
زمان
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 18:05
تا حالا چند بار (دوره دانشجویی، دوره سربازی) به این نتیجه رسیدم ولی نمیدونم چرا هِی یادم میره! آدم وقتی صبح زود بیدار میشه تازه میفهمه که بیستوچهار ساعت واسه یک روز کافیه. روزائی که تا لنگ ظهر خوابم، تو طول روز وقت کم میارم... دوباره اینو امروز بعد از رفتن سر اوّلین کلاسم نتیجه گرفتم. گفتم بنویسمش که پس فردا عین...
-
ذهن یک اصفهانی
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 17:23
دیشب اگه کسی عقلش میرسید یه وانت آب معدنی میاورد برج مروادیج میفروخت، امروز یک میلیاردر خود ساخته به حساب میومد...
-
مادرم گاهی 10
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 15:41
دیروز اومدم خونه در یخچال کنار در اتاقم رو باز کردم و با این صحنه رو برو شدم. دلم واسه خودم سوخت. ببین چه رقابت سختی تو خونه ما سر خوراکی هست...
-
عاشقانههای مارو...
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 15:28
یکی از راههای وارد شدن به قلب یک مَرد، قطعاً از طریق مِعدشه...
-
نیست
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 16:03
گاهی باید آدمها رو آزاد گذاشت و تماشاشون کرد و هیچی نگفت. خودتو بزنی به خواب و چشمت رو نیمه باز نگه داری تا ببینی خودشون چیکار میکنند... اگر من بودم چه میکردم...
-
کارت پایان خدمت به انگلیسی
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 14:02
امروز میخواستم واسه فیسبوکم لایف ایونت بذارم که یه این مشکل برخوردم : کارت پایان خدمت به انگلیسی چی میشه؟ Military Discharge Certificate
-
درست میشه...
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 13:59
جداً گاهی وقتا آدم نیاز داره یکی باشه همینجوری الکی هم که شده الیاللهی بهت بگه : نگران نباش، درست میشه...
-
Mango
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 01:21
حالا هى انبه بخورید. تو فارسیش ان داره تو انگلیسیش گو. عجب میوه ایه این انبه...
-
یأس یعنى...
شنبه 18 خردادماه سال 1392 21:33
یأس و نا اُمیدى یعنى وقتى اتاقت کاملاً مرتب و تمیزه یه چیزیتو گُم کنى و ندونى چیو باید بلند کنى زیرشو بگردى! مامانت هم خونه نباشه داد بزنى مـــامـــان...
-
تست
شنبه 18 خردادماه سال 1392 12:48
تست
-
دان
جمعه 17 خردادماه سال 1392 14:42
خب، بالاخره آپدیت شد.
-
قابل توجّه خوانندگان محترم
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 13:55
خوانندگان محترم، به اطلاع میرسانم به منظور بارگزاری نسخه جدید صفحه شخصی پدرام اعظم پناه از بامداد سه شنبه 14 خرداد 92 دسترسی شما به بخش نظرات ویسایت قطع خواهد شد. این به روز رسانی طبق تخمین های انجام گرفته حداقل 48 ساعت به طول خواهد انجامید. قابل ذکر است در طول این مدت صفحه شخصی پدارم اعظم پناه بدون اشکال باز خواهند...
-
سوتى خالم
شنبه 11 خردادماه سال 1392 21:21
سرتو کلاه داره شیره میماله...
-
قدیمترها
شنبه 11 خردادماه سال 1392 12:13
یادم میاد بچّه که بودیم وقتی بزرگترها دور هم جمع میشدند و حرف قدیمترهاشون میشد معمولاً یا از قیمتها میگُفتند یا از کافه کابارهها. یادم میاد وقتی میگفتند فلان چیز دو ریال و ده شاهی (شای) بود ما اصن درک نمیکردیم که یعنی چند تومن بوده. فقط میدونستیم هر ده ریال میشه یک تومن. همین جوری فقط حس میکردیم که چقدر...
-
Pedro
شنبه 11 خردادماه سال 1392 10:41
PΞDRO
-
مِعده
شنبه 11 خردادماه سال 1392 01:29
مِعده همه چیش خوبه، راضیم ازش! فقط یه مشکل کوچیک داره. اونم اینکه زیرش سوراخه. هر چى میریزى توش پُر نمیشه...
-
مادرم گاهی 9
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 00:12
نیمساعت پیش اومدم خونه با هزار امید به مامانم میگم شام چی داریم بخوریم؟ اومد بگه "شیر و کیک"، بنده خدا تو خواب و بیداری زبونش پـیـچـیـد جابجا گفت! تا یه ربع تو شُک بودم، بعدشم یه ربع داشتم میخندیدم. الآنم در خدمت شمام. ما بریم شاممون رو بخوریم تا شِــیــکش رو هم حذف نکرده... مادرم گاهی 1 و 2 مادرم گاهی 3...
-
یتیمک (یتیمچه)
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 14:57
تا امروز ظهر فکر میکردم تَـنـبَـلـی (گوشت چرخ کرده و سیب زمینی با نون) مقام اوّل رو تو ت**یترین غذاها داره تا اینکه امروز نهار یتیمک (یتیمچه) داشتیم. راستش خودم هم اوّلین بار بود این کلمه رو به عنوان اسم غذا میشنیدم، امّا تا اونجایی که از بابام فهمیدم و گوگل یاری کرد و شعور خودم اجازه داد، یتیمک یا یتیمچه به...
-
کارت پایان خدمت دوره ضرورت پدرام اعظم پناه
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 12:25
کارت پایان خدمت دوره ضرورت پدرام اعظم پناه من نه تنها خودم و بابام، بلکه مامانم هم سربازی رفته...
-
هدیه
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 00:36
امروز (دیروز، شب) یه هدیه گرفتم که کلّی خوشحالم کرد. همیشه دوست داشتم یکیشو داشته باشم... هر کی گفت این چیه؟ :دی
-
خودگردان
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 00:33
خودگردان : کسی که خودش میداند کچَل است... همینجوری بیخود و بیجهت نمیدونم چرا چی شد که این اومد تو ذهنم! (ذهن؟)
-
:((
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 12:28
یه چیزی میگم فقط گوش کنید. اینترنت ایران پیر کرد من رو، پیر...
-
یکی از فانتزیام اینه
شنبه 4 خردادماه سال 1392 13:38
یه روز یه شهربازی میسازم بزرگتر از والتدیزنیِ فـلـوریـدا، روی سر درش مینویسم : "ورود هرگونه جانورِ جاندار به داخل شهربازی آزاد، فقط لطفاً از وارد کردن افراد زیر شانزده سال به داخل شهربازی اکیداً خود داری فرمائید، حتّی شما دوست عزیز" خیلی وقتها، خیلیحیوانات را خیلی بیشتر از خیلی انسانها دوست دارم....