صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

جهان سوّم

جهان سوّم جاییه که، بلوبری اول قلیونش میاد توش، بعد میوش.


جهان سوّم جاییه که، وقتی یه چیزی می‌خری نمیدونی گرون خریدی، ارزون خریدی یا به قیمت. جاییه که نمیدونی جنسی که خریدی چقدر مونده، چقدر تازست. جاییه که نمی‌فهمی چیزی که میخری اصله، یا کردن تو پاچت!


ازین به بعد میخوام تگ «جهان سوّم» رو بیشتر بنویسم تو وبلاگم. خیلی نمیفهمیم کجاییم!

جهان سوّم خوب جاییه

مرفّهین بی‌درد میگن جهان سوّم جاییه که یه آیفون تو جیبت باشه و یه دندون خراب تو دهنت. یکی به من بگه، پس اینجا کجاست؟ که وقتی میری دندون خرابتو درست کنی، دندون‌پزشک خیلی راحت، نه تنها اون یه دونه دندون خرابت رو درست و‌حسابی درست نمی‌کنه و تا آخر عمر باید دستت بهش بند باشه، بلکه میزنه یه دندون عقب‌تر، یه دندون جلوتر از اون دندون خرابت رو هم به ف*ک عُظمی میده و هیچکس هم جوابگو نیست. خیلی شیک میر**ه تو دندونت بجای کامپوزیت و روکش! 

اگه همون موقع اعتراض کنی، می‌گه الآن باد و ورم داره، الآن زخم و دَمل داره، الآن همه چی طبیعیه خیارت راحت، الآن یه مدّت روش غذا بخوری خوب می‌شه، الآن یکم تو دهنت باشه خیس بخوره بهش عادت می‌کنی، الآن مسواک بزنی آیت‌الکرسی بخونی خوب می‌شه، الآن رو به قبله نخ دندون بکشی درست میشه، الآن چِخه پدسگ، فقط دَک شو برو!

اگه هم باز خر شی و اعتماد کنی و بذاری ببینی چی میشه و بعداً بری اعتراض کنی، میگه مراقبت نکردی اینجوری شده، قبله ازین وره شما کج واسادی نخ دندون زدی، این دندون بغلی هم پوسیده بوده از خردسالی ولی شانس عن تو الآن خراب شده، آیت‌الکرسی رو با صوت خوندی یا ترتیل؟ خمیردندونت اسیدی بوده، مسواکت سمباده‌ای بوده، با آب شیر مسواک می‌زنی یا آب معدنی؟ چرا الآن اومدی اصن؟ چرا دم خر درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ چرا پدرام با ما نمیسازه!


بعدم دیدن یه بار شُد بمالیم درش، پس بازم میشه! حالا برو پول یه آیفون دیگه رو بده بیا تا واست بری*م تو اون یکی دندونت و بغلیاش. فقط زود بیا تا نزده به مغزت ایست قلبی کنی، زیگیل بزنی، ایدز و فلج‌اطفال بگیری ! راستی در جریان باش بقی دندوناتم از دَم پایین و بالا خرابه، الآن داغی خودت حالیت نیست! گفته باشم فردا نیای بگی بغلیشو تو خراب کردی...


قسمت رو مُخ داستان به همینجا ختم نمیشه! تو این جور مواقع همه دندون‌پزشک و دکتر می‌شن و هر ننه ملوکی یه نظری میده. یکی میگه برو پیش دکتر «گ*ز نُطفه» کارش حرف نداره، ما سالهاست خانوادگی میریم پیشش میگ*زه دهن تک تکمون. یکی میگه برو پیش دکتر «چُـ* نژاد آملی»، ما سالهاست میریم پیشش، بی سر و صدا و درد، دیگه خودتون می‌تونید حدس بزنید چیکار می‌کنه با دهن اعضای خانواده دیگه...

والو من تا همین پارسال پام به دندون پزشکی وا نشده بود. یه دندون کِسِل حال داشتم که بی‌آزار یه گوشه از دهنم داشت زندگیشو‌ میکرد. خر شدم گفتم بذا جهان سوّمی بازی در نیارم، برم درستش کنم، بد نباشه یه وقت.


از اون روز پاره شدم، یعنی زبونم زخم شده، از بس غذا لاش گیر کرد و من پک و پوز کج کردم تا درش بیارم. والو بعضی وقتا به خود میام می‌بینم قیافم در تلاش درآوردن غذای گیر کرده لای دندونم، شبیه استیون هاوکینگ شده، زود خودمو جمع و جور می‌کنم کسی نبینه! آخرم تا با نخ دندون خونش نندازم، این شُشم حال نمیاد و زبونم آروم نمیگیرم. به کی بگم اینارو؟


الآنم سه، چهار ماهه یه دندن ته دهنم شکسته، دارم تحملش می‌کنم! جدای از پولش و‌ وقتش و دردش و داستاناش، به هیچ دکتری اعتماد ندارم برم پیشش. واقعاً احساس می‌کنم نصف دندون و یه آیفون، بهتر از سه تا دندون خراب و یه سامسونگه!


کاش حداقل اینجا جهان سوم بود! جهان سوّم خوب جاییه والو، کاش حداقل میتونستم آی‌فونمو ارتقا بدم، بذارم تو جیبم و تو دهنم فقط یه دندون خراب باشه. جهان سوّم خوب جاییه.

بنی آدم اعضای یکدیگرند

وقتی حضرت سعدی سالها پیش، خیلی رُک و پوسکنده تو یه مصرع، پیشبینی می‌کنه که یه روزی «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، منظورش همین دوران معاصر ما بوده!  الآن خود شما میدونی کدوم عضو منی؟! بگم؟ بگم؟ میگما...

Aging

ترسناک‌ترین قسمت پیر شدن اینه که همه چی شوخی شوخی و با خنده پیش میره. یکی یکی و یواش یواش. اولش یکی دوتا از موهات سفید می‌شه و با خنده و لبخند نشون این و اون‌ میدی و به شوخی میگی «هی، پیر شدیم رفت». بعد کم کم به پشتبانه‌ی همین دو سه تا موی سفید، جملات این مدلی بیشتر و بیشتر می‌شه، و این روند چند سال و همش هم با خنده و شوخی پیش میره. «پیر شدیم کسی بهمون نگفت بابا»، «ما عرصه رو واسه جوونا باز گذاشتیم»، «الآن دور دور این جووناست»، «بابام هم سن من بود دوتا بچّه داشت»، «مامانم هم سن من بود که بچّه‌دار شد»، «جدّی پیر شدیما»، «فلانی، باورت می‌شه فلان ماجرا ۶ سال پیش بود؟» و شوخی شوخی جدّی می‌شه.

بیل گیتس

من معمولاً اگه به کسی چند بار تکست بدم و طرف جواب نده، بلاکش می‌کنم. تا حالا چندین بار به آقای بیل‌گیتس پیام دادم به هیچ عضویشو نبوده. حتّی سین هم نکرده. نباید بلاکش کنم؟


حالا پول داری که داشته باش، وقتی یه ذره شعور نداری، یه ریال (معادل چُ سِنت) نمی‌ارزه. پیش خوش نمیگه شاید من کار واجب باهاش داشته باشم؟ جدّی چی می‌شه که آدما اینجوری می‌شن. واقعاً که...


یه بار در اوان جوانی اواخر نوجوانی، یه کامنت زیر یکی از پستاش گذاشتم و به انگلیسی گفتم: «اگه این کامنت منو لایک کنی، فلان کار زشتو دیگه انجام نمیدم» هزاران هزار نفر اون کامنت منو لایک کردن و ریپلای کردن، ولی اون که باید می‌کرد، نکرد. منم به لجش همچنان اون کار زشتو انجام میدم به هیچکسم هیچ ربطی نداره. هنوز چند ماه یه بار میرم چک میکنم ببینم لایک نکرده که من دیگه این کار زشتو انجام ندم؟ 


یه بارم پول لازم شدم، اینستا دیرکت دادم موضوع رو توضیح دادم، ولی بازم به عضوش بود. خدایی نباید بلاکش کنم؟

لیـوْ مـی اِلُون پلیزْ

از آدمایی که قبل از اینکه ازشون بخوای تصمیم دارن نصیحت و راهنماییت کنند، خوشم نمیاد. مخصوصاً اگه این پند و نصیحت درباره‌ی گذشته و کاری که از کار گذشته باشه. کلاً آدمایی که از کلمه‌ی «اگه» زیاد استفاده می‌کنند، خیلی رو مُخند. اگه فلان موقع، اِل کرده بودی، بِل می‌شد، اگه بَهمان جا، بیسان کرده بودی، فلان می‌شد.

تو خُبی، بقیه همه عَ*ند! فقط تو میتونی، بقیه ناتوانند! فقط تو می‌دونی، بقیه نادونند. فقط تو کارت درسته، بقیه از دم بیکارند. 

هیچ‌ نامه

از وقتی #هیچ‌‌هایک می‌کنم (یا به قول خودمون، هیچ میزنم) خیلی‌ها خیلی سوالا ازم می‌پرسن، که هیچ‌هایک چیه، از کجا شروع کنیم، امنه یا نه و هزار و یک‌جور سوال دیگه. بخاطر همین گفتم یه «#هیچ‌نامه» بنویسم و تا جایی که یاد گرفتم، با بقیه شر کنم.

هیچ‌هایک یعنی چی؟ کلمه‌ی هیچ‌هایک هم مثل بقیه لغاتی که از زبون‌های دیگه وارد فارسی شده، از انگلیسی اومده. توی ویکیپیدیا فارسی، #هیچ‌هایکینگ «#رایگان‌سواری» ترجمه شده، که ما هیچ‌هایکرا زیاد دوستش نداریم و اگه خواستیم فارسیش کنیم ترجیح میدیم «#مرام‌گردی» ترجمه بشه. چون در ادامه خواهم گفت که همچین رایگانِ رایگان هم نیست. حالا اصلاً اینکه گفتی چی هست؟

هیچی، می‌ایستی کنار خیابون، هر کسی سوارت کرد باهاش تا هر جا شد میری. این کارو انقدر ادامه می‌دی که برسی به مقصد. از دور خیلی شبیه «مرسی زدن» یا «اتو زدن»ه، با این تفاوت که هدف راننده از سوار کردن شما خاک بر سری نیست (یعنی اصولاً نباید باشه). پس چیکار کنیم که سوارمون کنن؟ واسه جواب دادن به این سوال باید اول بدونیم از کجا شروع کنیم!

از یه تیکه #مقوا و یه #ماژیک. حالا اگه بجای مقوا از کاغذ آ-چهار هم استفاده کردید، آسمون به زمین نمیاد. مقصدتون رو روی مقوا می‌نویسید و به راننده‌های عبوری نشون می‌دید، تا یکیشون واستون ب‌ِایسته. ولی، یادتون باشه که یه آدم با لباسای معمولی گوشه‌ی خیابون با یه تیکّه مقوا، بیشتر شبیه کارتون خواب‌ها به نظر می‌رسه تا #هیچ‌هایکر، و شانس اینکه بتونه #هیچ بزنه خیلی کمه!

پس بجز مقوا و ماژیک، به یه استایل #طبیعت‌گردی که بتونه کنج‌کاوی راننده رو برانگیزه هم نیاز دارید. این استایل شما در واقع همون کار ماتیک قرمز رو تو مرسی زدن واسه خانوما می‌کنه، با این تفاوت که ماتیک، بجای حس کنج‌کاوی راننده، حواس دیگشو بر‌می‌انگیزه. استایل طبیعت‌گردی خود به خود رنگی‌پنگی و شاده. من شخصاً، لباسام رو هم رنگی‌پنگی انتخاب می‌کنم، چون هم دیرتر کثیف می‌شه، هم چشم‌گیرتره، هم با #طبیعت همخونی داره و هم با روحیات ‌شخصیم سازگار‌تره. تو انتخاب لباس #هیپی وار فکر کنید. اگه گردنبند طلا، دستبند تیتانیم و هر اکسسوری با ارزش دیگه‌ای دارید در بیارید که احتمال گم شدنش تو کوله‌کشی زیاده. یعنی راحتی‌تون رو در اولویت اول قرار بدید چون ممکنه مجبور باشید پُشت وانت چند ساعت بشینید، یا دراز بکشید!

#کوله‌پشتی شما، #مَت و #زیرانداز شما، #سَندل یا کفشاتون، دستمال‌سرتون، #فَنی‌پک‌ی که به کمرتون می‌بندید و خلاصه هر وسیله‌ای که برای طبیعت‌گردی لازم دارید و به خودتون آویزون کردید، باعث می‌شه حداقل از دور، شبیه ورزشکارا و ‌کوهنوردا و طبیعت‌گردا به نظر بیاید، که همین قضیه باعث برانگیخته شدن حس کنج‌کاوی (و البته اعتماد) در کسی که قراره سوارتون کنه می‌شه. اینکه چه وسایلی باید داشته باشید و چه جوری کولتون رو ببندید، مربوط به بحث طبیعت‌گردی می‌شه که جاهای دیگه، زیاد راجع بهش صحبت شده و به قول آدم باکلاسا، در حوصله‌ی این بحث نیست.

فقط قبل از خیال‌پردازی راجع به ماهیت هیچ‌هایکینگ باید یادتون باشه که هیچ‌هایک فقط یه روش رفتن از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B هست، و هیچ ربطی به برنامه‌ای که شما واسه سفرتون دارید نداره. مثلاً اگه شما بخواید برید #کویر دو شب کمپ کنید، برای رسیدن به کویر چند تا گزینه دارید. می‌تونید با #اتوبوس برید، می‌تونید با ماشین شخصی برید یا می‌تونید هیچ بزنید و برید، ولی اینکه کجا #کمپ کنید و چه وسایلی نیاز دارید و توی کویر چی می‌خورید، مثل همه سفر‌های دیگه نیازمند #لیدر یا راهنماست.

اگه فکر می‌کنید با هیچ زدن هزینه سفرتون صفر می‌شه باید بگم که سخت در اشتباهید. شما فقط هزینه‌ی رفت و برگشتتون صفر می‌شه. که تازه همون هم در خیلی از مواقع شما مجبورید دست توی جیب مبارکتون کنید و مثلاً #اسنپ یا #تپ‌سی یا #تاکسی بگیرید. یا بخاطر نا امن بودن راه، یا کمبود وقت، یا حتّی طولانی بودن مصافت، اتوبوس بگیرید یا وَن کرایه کنید.

البته راه‌هایی هست که هزینه‌ی اقامت شمارو هم به صفر برسونه، که دیگه ربطی به هیچ‌هایک نداره. مثلاً یکیش استفاده از سایت‌هایی مثل #CouchSurfing و #HomeStay هست که به شما اجازه میده یه «#هوست»، یا به قول ما ایرانی ها، «#هاست» پیدا کنید و به صورت توافقی شب رو منزل هوست‌تون سپری کنید. روش استفاده کردن ازین سایتا و چگونگی اعتماد کردن «هوست» به «#گِست» و برعکس رو توی خود این سایت‌ها می‌تونید پیدا کنید و بخونید.

حالا که فهمیدیم از کجا شروع کنیم، باید بدونیم که واقعاً از کجا شروع کنیم؟

بهترین حالت هیچ زدن، با دوتا پسر و یه دختر هست. دوتا پسر بخاطر امنیت خودتون، یه دختر هم بخاطر حسِّ امنیتی که به راننده می‌ده. وقتی خانم همراتون باشه خیلی راحت‌تر هیچ می‌زنی تا وقتی که تنها یا با چندتا پسرِ دست به کوله هیچ می‌زنید، چون نود درصد راننده‌هایی که شمارو سوار می‌کنند آقایون هستند، و خب وقتی یه خانم همراتون باشه طبیعتاً پک جذابتر و امن‌تری واسه سوار کردن تشکیل می‌دید. دیگه از آقایون نگم براتون!

اولین هیچ خودتونو با کسی که قبلاً این‌ کارو کرده بزنید، که اعتماد به نفس هیچ زدن رو بدست بیارید، بعد تنهایی یا با گروه خودتون هیچ بزنید. اگه گروهی هیچ می‌زنید، باید گروهتون رو به زیر گروه‌های حداکثر سه تایی تقسیم کنید، که تو هر ماشینی جاتون بشه. مگه اینکه خوش شانس باشید و یه وانت یا کامیونت، همتونو بریزه اون پشت و تا یه جایی با خودش ببره. هیچِ گروهیِ پشت‌وانتی، انقدر حال میده که خود حضرت لنکروزشم نمیده!

بر خلاف اون چیزیی که به نظر میاد، هیچ زدن تو خیابونا و جاده‌های خلوت خیلی راحت تر از هیچ زدن تو جاده‌های شلوغه. بزرگترین دشمن یه هیچ‌هایکر تاکسی زرده، که تو جاهای شلوغ کم نیست! واسه همین برای هیچ زدن از شهر‌ های بزرگ، بهترین حالت رفتن به پلیس‌راه‌های اون شهره. گفتم پلیس، جا داره بگم بخاطر اینکه این #اکتیویتی توی ایران جدیده و هنوز پاش به گوش مسئولین باز نشده، هیچ‌هایکینگ فعلاً قانونیه، ولی توی خیلی از کشور‌های دنیا بخاطر مشکلاتی که پیش اومده، این اکتیویتی غیر قانونی اعلام‌ شده و اگه کسی رو در حال هیچ زدن ببینن جریمش می‌کنند. اینجا فعلاً پلیس خیلی همکاری می‌کنه با هیچ‌هایکرا، تا جایی که بار‌ها، چه #پلیس #راهور چه #نیروی_انتظامی و ‌چه #سپاه باهامون همکاری و همراهیمون کردن و حتّی خیلی جاها هم خودشون واسمون ماشین گرفتند.

اَمن‌ترین ماشین‌هایی که می‌تونید سوار بشید، #کامیون‌ها و ماشین‌های بارکش هستند. چون معمولاً راننده‌ها راه‌های طولانی رو تنها سفر می‌کنن و ازین‌که بتونن کسیو سوار کنند، که تا مقصد تنها نباشند، خوشحال خواهند شد. علاوه بر اون، این مدل راننده‌ها بخاطر نوع کارشون، دائما‌ً توسط پلیس‌راه‌ها و پاسگاه‌ها در حال چِک شدن و تایم زدن هستند و به همین خاطر معمولاً افراد قابل اعتماد و با مرامی هستند. علاوه بر همه اینا، تخت پشت سر راننده خودش کلّی امتیاز مثبت داره، البته اگه راننده بهتون تعارف بزنه!

تو پرانتز لازم میدونم این نکته رو هم بگم که ذهنیت آدما نسبت به راننده کامیون‌ها خیلی اشتباه، و بخاطر بیجاکاری‌های راننده کامیون‌های نسل قبله. اینکه عوام فکر می‌کنن اکثر راننده کامیون‌ها مُعتاد و موادی هستند، یا اینکه بعضی‌ها فکر می‌کنند راننده کامیون‌ها بخاطر اینکه مدّت زیادی از زنشون دورن، به بچّه‌بازی روی میارن، یا اینکه فکر می‌کنند اکثر این افراد توی بارشون کالای قاچاق هم هست، همه و همه اشتباه، و حتّی برعکس هم هست.

من تو سفر‌هام بیشتر از صد تا کامیون سوار شدم که راننده‌های بسیار تمیز و تحصیل کرده داشتن، در حدّی که در بدو ورود ازت میخوان کفشاتو دراری. راننده‌هایی که حتّی سیگار هم نمیکشیدند. راننده‌هایی که تریلیشون از اکثر ماشین‌های سواری ما تمیز تر و مدرن‌تر، با آپشن‌های بیشتر و قطعاً گرون‌تره. خیلی ازین راننده‌ها کمتر از خیلی از ماها کار می‌کنند، زندگی‌های سطح بالایی دارن، و با همین ماشین‌ها با زن و بچّه‌هاشون، هم دور ایران و‌حتّی دنیا رو سفر می‌کنند، هم بار جابجا می‌کنند و امرار معاش می‌کنند. خیلی‌هاشون خارج رفته و #ترانزیت سوارند و از خیلی از ماها دنیا دیده‌ترند. خلاصه هر فکر بدی راجع به یه راننده #کامیون تو ذهنتونه بریزید دور و از اول خودتون بشناسیدشون.

همین؟ نه بابا، چیرو‌ همین؟ شما به عنوان هیچ‌هایکر یه سری وظیفه‌هایی رو هم دارید. هم در قبال خودتون، هم در قبال راننده‌ای که شمارو سوار می‌کنه، هم در قبال هیچ‌هایکرای دیگه و هم حتّی در قبال صنعت گردش‌گری! مثلاً چی؟

مثلاً راننده‌ای که شما رو سوار می‌کنه خیلی دوست داره بدونه شما کی‌ هستی، از کجا اومدی و به کجا میری. شما وظیفه داری با حوصله و روی خندون همه اینارو واسش توضیح بدی. درسته وقتی چند بار اینکارو کردی دیگه خودت حالت از داستان تکراری خودت و هم‌سفریات به هم می‌خوره، ولی اینو یادت باشه که این اولین باریه که طرف داستان شمارو می‌شنوه. پیشنهاد می‌کنم همیشه چند تا عکس از سفراتون توی گوشیتون، توی یه فولدر جدا داشته باشید که وقتی کسی ازتون پرسید کجا بودید و‌ کجا میرید بتونید مُصوّر واسش توضیح بدید. اینجوری هم کمتر واسه خودتون حوصله سر بر می‌شه، هم مطمئن می‌شید تا وقتی راننده داره عکساتون رو ورق میزنه، مشتاق شنیدن داستان سفر شماست...

شما موظفید راننده رو سرگرم نگه دارید. منظورم این نیست که واسش دست بزنید و برقصید و ژانگولر بازی درارید (گرچه تجربه ثابت کرده همینا هم گاهی لازمه)، منظورم اینه که حداقل نگیرید بخوابید، یا نرید توی گوشیتون و مشغول اینستاگرام چک کردن بشید! یا اگه خوابیدید مطمئن بشید هم‌سفریتون بیداره و داره با راننده معاشرت می‌کنه. یادتون نره، اگه راننده تنها نبود، هیچوقت شمارو سوار نمی‌کرد.

اگه #عکسی یا سلفی‌ای با راننده گرفتید، موظفید شماره راننده رو بگیرید و‌ اون عکس رو بعد از سفرتون واسش بفرستید. اکثر راننده‌هایی که قبلاً با هیچ‌هایک آشنا بودند، ازین شکایت میکنند که هیچ‌هایکرا بی‌معرفتن و میرن دیگه پیداشون نمی‌شه. شما این جوری نباشید. خیلی سخته تک‌تکِ آدمایی که شمارو سوار کردند رو‌ بخاطر بسپارید، ولی یادتون باشه، تک‌تک اونا شما رو یادشون می‌مونه. پیشنهاد می‌کنم اگه شماره‌ای از بامرامی توی گوشیتون ذخیره کردید، اطلاعات دیگه‌ای هم همراه با اسم و فامیل طرف ذخیره کنید که خوندنشون شمارو تو به یاد آوردن طرف یاری کنه.

من همیشه بعد از اسم و فامیل، کلمه‌ی «هیچ» رو به اضافه‌ی مسیر هیچ، و هر اطلاعات کلیدی دیگه که مربوط به طرف میشه همراهش سیو ‌می‌کنم. مثلاً اگه با یه بامرام #بلوچ به نام موسی، با ماشین اف‌هاش ۵۰۰، از یاسوج رفتم گچ‌ساران، اسم طرف رو اینجوری ذخیره می‌کنم. «موسی هیچ یاسوج گچساران اف‌هاش ۵۰۰ بلوچ. اینجوری هیچوقت یادم نمیره، یا اگه یادم رفت حداقل می‌تونم وانمود کنم یادمه.

گرفتن شماره راننده مزیّت‌های دیگه‌ای هم داره. اولیش حسِّ خوبیه که به راننده‌ میدید. وقتی شما شماره راننده‌ رو می‌گیرید در واقع یه دوست بلقوه به دوستاتون اضافه کردید، که این می‌تونه شروع خیلی خوبی واسه یه دوستی بلفعل و عمق دار باشه! قطعاً راننده شخص معاشرتی و با مرامی بوده که بخاطر شما ترمز کرده و احتمالاً اگه شما هم معاشرتی هستید، می‌تونه دوست خوبی در آینده واستون باشه! علاوه بر اون احتمال اینو بدید که تو سوار و پیاده شدن چیزی رو توی ماشین طرف جا بذارید، که اگه شماره طرف رو نداشه باشید باید با اون وسیله خدافظی کنید!

اگه چیزی می‌خورید، تعارف کنید ولی هیچ وقت اصرار نکنید راننده از دست شما چیزی بگیره و بخوره، چون ممکنه نا امیدتون کنه و حتّی با اصرار زیادی، اعتمادشو به شما از دست بده. یادتون باشه، همونقدری که شما باید به راننده اعتماد کنید، راننده هم باید به شما اعتماد کنه (حتّی بیشتر) و این اعتماد دو طرفه یکم زمان‌بره. شما هم تا می‌تونید از دست راننده‌ها خوراکی نگیرید یا اگه می‌گیرید همگی با هم امتحان نکنید، مگه اینکه مطمئن باشید خطری شمارو تهدید نمی‌کنه (که در ۹۹ درصد مواقع همینطوره). من شخصاً تا الآن هر کی هر چی تعارف کرده رو امتحان کردم و گوش شیطون کر، هفت قرآن به میون، بزنم به در و تخته، مشکلی هم پیش نیومده، چون از نظر منطقی یه هیچ‌هایکر چیز با ارزشی واسه یه راننده نداره که بخاطرش بخواد همچین ریسکی کنه.

موقع هیچ زن، اول پسرارو سوار کنید، بعد کوله‌پشتی‌هارو، بعد دخترارو. احتمال بدید در بدترین حالت، قبل اینکه پسرا سوار ماشین بشند راننده گاز ماشینو بگیره و بره! این اتفاق تا حالا واسه نه من نه هیچکدوم از اعضای گروهمون نیفتاده، ولی از قدیم گفتند، احتیاط شرط عقله. از ما گفتن بود...

اگه تونستید لایو لوکیشنتون رو واسه بقیه افراد تیم، یا یکی خارج از تیمی که باهاش هیچ می‌زنید بفرستید. این روزا دیگه همه یه گروه تلگرامی (یا تو پیام رسان‌های دیگه) دارند. ارتباطتون رو با بقیه اعضای گروه حفظ کنید.

تا از بحث تکنولوژی خارج نشیدیم، با اپلیکیشن‌های گوشیتون کار کنید. از #Google_map می‌تونید در مسیریابی خیلی کمک بگیرید. به آدرس‌ها یا راهنمایی‌هایی که راننده‌ها و محلّی‌ها می‌کنند گوش نکنید. چون اونا به سمت ترمینال‌ها، ایستگاه تاکسی‌ها، اتوبوس‌رانی‌ها و گاراژ‌ها هدایتتون می‌کنند. به جاده‌های اصلی و شاه‌راه‌ها بچسبید و همیشه موقعیت خودتون رو روی نقشه کنترل کنید. اگه راننده از جادّه اصلی خارج شد، خیلی خونسرد دلیلشو ازش بپرسید و ازش بخواید به جاده اصلی برگرده تا شما بقیه دوستاتون رو گُم نکنید...

وقتی وارد ماشین کسی شدید، خیلی نامحسوس تو توضیحاتتون بگید ما یه گروهیم (بالای ۱۵ نفر)، که بقیه بچّه‌هامون توی راه هستند. اینجوری اگه راننده هر گونه فکر پلیدی داشته باشه ازش میاد بیرون و ناخوداگاه خودش رو مقابل یه گروه بزرگ می‌بینه، تا ۳ نفر آدم.

همیشه یه وسیله‌ی دفاعی همراتون باشه، ولی از طرفی یادتون باشه که حمل سلاح سرد جرم حساب میشه. من خودم تا الآن اُمیدم به چاقویی که باهاش میوه‌هامو پوست میکنم بوده، ولی اگه بتونید اسپری فلفل تهیه کنید، به نظرم بهترین گزینست. هیچکسو از روی لباس یا ظاهر قضاوت نکنید، مثبت باشید تا مثبت‌ها شما رو جذب کنند.

هیچوقت از راننده‌ها نخواید مسیرشون رو بخاطر شما عوض کنند، مگه اینکه خودشون این پیشنهادو بدند. شما با این کارتون باعث می‌شید دفه‌ی بعد وقتی اون راننده هیچ‌هایکر دیگه‌ای رو دید، دیگه سوارش نکنه و این تقصیر شماست. به طور کلی هر رفتاری که باعث بشه راننده دفه‌ی بعد هیچ‌هایکری رو سوار نکنه ممنوع! اینکه راننده‌ای شما رو سوار کرده لطف اون بوده، از مهربونی آدما سو استفاده نکنید تا بقیه هم بتونن از مهر این جور آدما بهره دو طرفه ببرند. فراموش نکنید که شما نماینده‌ی این سبک از سفرید، و رفتارای شما تامیم داده می‌شه به همه‌ی کسانی که مثل شما سفر می‌کنند. تَهش، آدم باشید دیگه...

برای اینکه بتونید هیچ سریعتری بزنید، تابلو‌های مقوایی یا کاغذی جذاب‌تری بنویسید. مثلاً روی یکی از کاغذا مقصدتون رو بنویسید، روی یکی دیگش یه عبارت #کول و #فانی مثل «تنها نرو» یا «منم میام» یا «هر جا شد» یا «هر جا کَرَمته» یا «چرا تنها؟» یا هر عبارت خلاقانه‌ی دیگه‌ای که هم نشون بده شما مجانی سفر می‌کنید، هم نشون بده شما آدم باحالی هستید. بدون مقوا هم می‌شه هیچ زد، فقط ممکنه حَنجرتون جر بخوره....

همیشه وقتی ماشینی واستون ایستاد، قبل اینکه جوگیر بشید و سریع سوار بشید، مطمئن بشید طرف #مسافرکش نیست. من شخصاً خیلی رک می‌پرسم: «مسافرکش که نیستی؟» اینجوری با بار منفی‌ای که کلمه‌ی مسافر کش داره (شبیه فحش نیست خدایی؟)، طرفو تشویق میکنم به «نه» گفتن. قطعاً خیلی از افرادی که واستون ترمز می‌کنند، شما رو با توریست‌های خارجی اشتبا گرفتند، اینو از «هِلو»، «هلو» کردنشون می‌شه فهمید، و بعد از اینکه می‌فهمند #ایرانی هستید، بخاطر رکبی که خوردند به فکر کرایه گرفتن می‌فتند. از اول مطمئن بشید هیچ زدید، که بعد با اعصاب خورد و جیب خالی از ماشین پیاده نشید!

توی انتخاب ماشین زیاد حساس نشید. ممکنه با هم سفریاتون وارد یه کل‌کل کصیف توی گرفتن ماشین مدل بالا بشید، که از الآن بگم، من #سفینه هم سوار شدم! هرچی گیرتون اومد سوار شید و منتظر بنز و بی‌ام‌وه نباشید. معمولاً آدمای خاکی‌تر، مهربون‌تر هم هستند. آدمای مُرفه، معمولاً مغرور‌تر، پُربادتر و سرِ خود معطل‌تر از آدمای خاکی‌اند و احتمال اینکه واستون ترمز کنند کمتره! اگه بخواید به امید یه ماشین خیلی خوب سر جاده بایستید ممکنه زیر پاتون علف سبز بشه! ناب.

در نهایت در جواب افرادی که فکر می‌کنند شما به خاطر نداشتن پول کافی یا ماشین، این مدلی سفر می‌کنید، جبهه نگیرید و خیلی خونسرد و با آرامش واسشون توضیح بدید که این سبک سفر شماست. حتّی اگه مثل من واقعاً پول و ماشین ندارید، بگید که این مُدلی می‌تونید دوستای بیشتری پیدا کنید و با آدمای بیشتری آشنا بشید. یادتون باشه که همه‌ی آدما مثل شما فکر نمی‌کنند. در ذهن یه آدم حوصله‌سر بر پریدن از ارتفاع چندین متری با یه کش دیوانگیه، ولی در ذهن شما به این کار می‌گند #بانجی‌جامپینگ!

عکس‌هایی که می‌گیرید رو هش‌تگ هیچ‌هایک یا هیچ‌هایکینگ بزنید، که ما هم از تجربیات شما استفاده کنیم. اگه سوالی بود تا جایی که بتونم تو سوشال میدیاها با آی‌دی PedramOnline پاسخگو هستم...

امیدوارم سر جادّه ببینمتون...

تشریفات اضافه

نمیدونم چرا تشریفات زیادی و احترامی که واسه پول باشه، جدیداً انقد اذیتم می‌کنه. این رستوران یا کافی‌شاپایی که به قول یکی، پول سِشوار کارمنداش رو از ما می‌گیرن نمونش. یارو تا کمر خم می‌شه و از دم در تا سر میز همراهیت میکنه، بعدشم قربان قربان می‌بنده به نشیمن‌گاهت تا وقتی رسید رو پرداخت کنی. بعدشم واسه اینکه بازم برگردی باز تا کمر خم میشه تا از دیدش خارج شی. برو عامو...


یه سری این مدل عذّت و احترام بهشون احساس مهم بودن و به قول خز و خیلای اینستا، لاکچری بودن میده، ولی واسه من جز موذب بودن چیزی توش نیس. ولم کنید خودم هر کاری دوس داشتم میکنم.


پ.ن: لاکشری! نه لاکچری...

بشکه

تصمیم گرفتم اولین خاطره‌هایی که از هر چیزی تو ذهنم میاد رو بنویسم، چون قطعاً یه روزی انقدر بهشون رجوع نمی‌کنم که از ذهنم به طور کلی پاک میشن. 


یادم میاد کلاس دوم دبستان بودم که معلممون، خانم رادنژاد، مریض شد و نتونست یک ماه بیاد کلاس. خانم رادنژاد یه خانم لاغر و استخونی بود که با چشم‌های گود و دور سیاه و مانتوی بلند اِپُل دارش، بیشتر شبیه کاراکتر‌های موزیک ویدئوی ثریلر مایکل جکسون بود تا معلم دبستان. تو این مدت که مبود، بجاش یه آقایی اومد سر کلاسمون که چون معلمم نمیدونستمش اصلاً تقریباً هیچی ازش یادم نیست، جز یه چیز.


یه روز داشت راجع به حجاب واسمون حرف میزد. هنوز نمیدونم چرا واسه پسر بچّه‌های اون سنی باید در مورد حجاب حرف میزد ولی یادم میاد میگفت یه زن باید طوری چادر سرش کنه که شبیه یه بشکه بشه و هیچ جایی از بدنش بجز قرص صورت و دستاش از مُچ به پایین، پیدا نباشه. حتّی حالت دستای آقا معلم موقت، که یه بشکه دور خودش ترسیم میکرد رو کامل یادمه.


من تا چند وقت فکر میکردم کسایی که چادر سر میکنن و شبیه بشکه میشن آدمای بهتری نسبت به بقیه‌ی چادری ها و مانتویی‌ها هستن. فکر می‌کردم هر چی بشکه‌تر بهتر. هیچ ایده‌ای نداشتم چرا...

فروردین

یه فروردین میشه پر پست ترین، یه فروردینم مث این می‌شه بی پست.