-
مادرم گاهی 1 و 2
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 18:23
این مامانه ما بعضی وقتا یه تیکه هایی میاد که رو شتر بذاری آفتاب بالانس میزنه... مادرم گاهی ۱ : یه شب جاتون خالی با رفاه و آسایش تمام تو د س ت ش و ی ی نشسته بودم که یه دفعه یکی زرتی چراغ رو خاموش کرد و ظلمات شد. منم که بی خبر از دنیای خارج فکر می کردم پیمانمونه، دادو بیدادم رفت هوا که : اون چراغو کی خاموش کرد؟ مگه...
-
چشمه ناز ونک سمیرم
شنبه 22 خردادماه سال 1389 13:05
خوشم آمد که سحر خسرو خاور میگفت / با همه پادشهی بنده ی توران شاهم پدرام اعظم پناه جمعه 21 خرداد ماه سال 1389 - چشمه ناز ونک سمیرم عکس از : امین زاغری روزگاریست همه عرض بدن می خواهند / همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند دیو هستند ولی مثل پری می پوشند / گرگ هایی که لباس پدری می پوشند آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند /...
-
سوسیس کالباس
جمعه 21 خردادماه سال 1389 22:29
بچه که بودم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ، سوسیس کالباس جزو آرزوهام بود. وقتی مامان بابام سوسیس کالباس به دست وارد خونه میشدند Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ، آنچنان ذوق درونی بهم دست میداد که انگار جرج کلونی بهم دست داده... کالباس...
-
ش م ش ک
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 23:38
شی مر شو کر با بای
-
Watch Your Pronunciation
یکشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1389 01:51
Just Download it and listen...
-
عروس مرده
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 23:36
من جرمم چنین باشد همین روی زمین باشم نبینمت هانک واپسین روز زمین چون فرشته ها بالا نبینمت دنبالت میگردم کوچه به کوچه ولی دستم از تو کوتاست دنبالت میگردم خونه به خونه تمام جاده با ماست چون درد من این بودش تورو دیدن و رفتن و بعدش از تو بریدن دیدنت از دور هم شده لغزش ، بعد تو معنی عشق نرسیدن درد من این بودش تورو دیدن و...
-
« چشم من و انجیر »
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:11
دیوونه کیه ؟ عاقل کیه ؟ جوونور کامل کیه ؟ واسطه نیار ، به عزتت خمارم حوصله هیچ کسی رو ندارم کفر نمیگم ، سوال دارم یک تریلی محال دارم تازه داره حالیم می شه چیکارم میچرخم و میچرخونم سیارم تازه دیدم حرف حسابت منم طلای نابت منم تازه دیدم که دل دارم ، بستمش راه دیدم نرفته بود ، رفتمش جوونه نشکفته رو ٬ رستمش ویروس که بود...
-
Canon EF 75 - 300mm f/4.5-5.6 III
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 16:02
یادم تو را فراموش
-
Bungee Jumping - بانجی توچال
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 14:29
من : همش ۴۰ متر؟ چهل متر که خیلی کمه که! فایده نداره آخه! حالا کجا هست؟ توچال، نوروز هزار و سیصد و همین امسال وارد محوطه بانجی که شدم یه چیز خیلی دراز دیدم. تجسم نکن، دکل بانجی بود! یادم نمیاد که گ* خوردمش دقیقاْ کجاش بود اما وقتی یه نگاهی ازون پایین تا بالاش انداختم تازه فهمیدم ۴۰ متر، خارج از کتاب فیزیک یعنی چند...
-
موی سپید
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1389 15:52
امروز خیلی اتفاقی سمیرا یه موی سفید توی موهام پیدا کرد! گفت : « اِ پدرام موی سفید. » گفتم : « من؟ موی سفید؟ غیر ممکنه... » گفت : « پاشو بیا تو آینه ببین... » با اعتماد به نفس کامل اما با یه ترس خاصی رفتم جلوی آینه و اون ناحیه که دست سمیرا توش بود رو شروع کردم به گشتن. اما چون دوست نداشتم چیزی پیدا کنم خیلی دقیق نشدم....
-
نخود سیاه
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 14:08
دقیقاْ تا همین دیروز منم مثل خیلی از شماها فکر میکرم که نخود سیاه وجود خارجی نداره. اما... دیروز در کمال نهایت این نخود سیاه ها رو که مال 25 سال پیشه و از تبریز آوردنش از یکی از بهترین دوستام عیدی گرفتم... خودم میدونم عکس از کادر زده بیرون! لطفاً دخالت نکنید...
-
My Tripod
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 01:32
Check It Out
-
بعضی از آدمها ( آدم ها )
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 13:15
بعضی از آدمها به تو فکر میکنند... بعضی از آنها به تو توجه میکنند... عضیها عاشقت میشوند... عضیها آرزو دارند هدیه شان را بپذیری... بعضیها فکر میکنند که تو برای آنها یک هدیهای... بعضیها دلتنگت میشوند... بعضیها برای موفقیتهایت جشن میگیرند... بعضیها قدرتت را تحسین میکنند... بعضیها فقط میخواهند با تو...
-
necrophilia, thanatophilia, necrolagnia, orphidicism, zoophilia
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 17:29
بزرگ می شی میفهمی! میشکنه بزکنه میشپشه بزپشه
-
صله رحم
شنبه 7 آذرماه سال 1388 13:20
بچه که بودم فکر می کردم صله رحم یه جور بیماری زنانه است. بزرگ که شدم فهمیدم اشتباه می کردم. بزرگتر که شدم دیدم اشتباه نمی کردم!
-
یادگاری keepsake
چهارشنبه 4 آذرماه سال 1388 14:58
گاهی میرسد غمی به اندازه کوه ! گاهی میرسد نشاط اندازه دشت ! افسانه ی زندگی چنین است عزیز ! در سایه ی کوه باید از دشت گذشت...
-
پاردُم!
شنبه 30 آبانماه سال 1388 23:19
دیروز تو چایخونه عرشیا بودم تو مهرشهر کرج، همینجور که مشغول قلیون و چای و صحبت و اینا بودیم یکی از بچه ها یه دیوان حافظ درآورد بخونه، ازش گرفتم یه نگاهی بندازم بهش(بعد از 20 سال که حافظ دست نگرفته بودم ) که یه دفعه یه کلمه ی باحال دیدم : پاردم حالا بگو معنیش چی بود :دی پاردم : (دُ) (اِمر.) چرمی که بر عقب زین یا پالان...
-
Canon EOS Rebel XS / 1000D
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 10:35
Taken by : Amin Zaghari
-
Pioneer DVD-RW DVR-K17 ATA Device Vaio Sony
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 00:41
Then: HKEY_LOCAL_MACHINE\SYSTEM\CurrentControlSet\Control\Class\{4D36E965-E325-11CE-BFC1-08002BE10318} click on this and locate UpperFilters in the right-hand window, (if it exists) right click on this and select Delete and then OK. Under the same Registry Key locate LowerFilters, (if it exists) right click on this...
-
رید , Read , rid
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 17:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فعلاً حال ندارم قضیه Instructor شدنم رو توضیح بدم، فقط در همین حد بدنید که روزی 8 ساعت تو موسسه ی گویش، زبان انگلیسی تدریس میکنم... حالا اینو گوش کن... سر یکی از کلاسهام داشتم فونوتیک Long e رو درس میدادم... Okay everybody, repeat after me… Bee /bi/ - Bee /bi/ Bee /bi/ Feet...
-
جمعه...
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 20:01
این جمعه تمومه...
-
آرشیو خرداد هم خالی...
شنبه 30 خردادماه سال 1388 12:35
باز آرشیو خرداد هم خالی... اما سه ماه پر حادثه...
-
اردیبهشت خالی...
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1388 23:57
آرشیو اردیبهشت خالی...
-
به جون خودت...
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 23:25
جون تو منم زمینی نیستم. منم اینجایی نیستم.
-
ما آمدیم نبودید!...
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 23:17
قدیما که هنوز موبایل آدم نشده بود...
-
اگر برف اومد...
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 14:03
یعنی اینقدر بی تفریحیم که وقتی یه برف میاد از خوشحالی ان تو ک*نمون الاسکا میشه! همینه که یهو میبینی تو پارک مرداویج دختر و پسر، از فنچ تا دختر ترشیده دارن تو سر و مغز هم برف میزنند! این وسط هرکی خوشگل و خوشتیپ تر باشه بیشتر تو سرش گوله برفی میخوره. یارو با دماغ عمل کرده خواهش میکنه که فقط تو صورتش نزنند. دستش داره...
-
چ س
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 11:01
اولاً یه چند بار کلمه ی چ س رو واسه خودت تکرار کن!... خب بسه دیگه. خنده دار نیست؟ :دی چرا آدما از بوی چ س خودشون بدشون نمیاد اما از بوی چ س دیگران فرار میکنن? در صورتی که ممکنه چ س دیگری حتی خوش بو تر از بوی چ س خودشونم باشه! عجب؟
-
گوجه ای...
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 13:56
مخچم شل شده! روان ندارم! مغزم درد میکنه! شدم عین یه تیکه اَ ن ی که منتظره ری ن ن د ه سیفون رو بکشه و... خلاص تا ابد.
-
غربت در وطن
شنبه 14 دیماه سال 1387 20:08
بچه بودیم تو گوشمون خونده بودند که اگه اینا له بشه و اون پنبه ای های توش بره تو گوشتون، کر میشید... ما هم ساده، بچه، حرف گوش کن! باورمون شده بود. خلاصه هر وقت از اینا میدیدم فکر میکردم حالا کر میشم... یه چند سالی بود ازینا ندیده بودم. دو سه روز پیشا داشتم از چهار باغ عباسی رد میشدم که چشم به یکی از این بیلبیلکا افتاد....
-
ملت گوسفند
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 13:29
نمیدونم چرا آدم ها اینقدر بی اختیارند؟ وقتی اسم زمستون میاد بی اختیار یاد کاپشن می افتند... یه سه چهار روزیه که هوای اصفهان ( مخصوصاً روز ها ) فوق العاده گرمه. خداییش خر تب میکنه اگه با کاپشن بره بیرون. اما وقتی میری تو خیابون، میبینی یه مشت گوسفند ( عین بقیه ی گوسفندان ) کلاه پشمی گذاشتند سرشون و کاپشن بادگیر...
-
Drakula
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 02:24
It's getting kind of hard to believe things are going to get better I've been drowning too long to believe that the tide's going to turn And I've been living too hard to believe things are going to get easier now I'm still trying to shake off the pain of the lessons I've learned And if I see Van Helsing, I swear to...
-
یلدا
شنبه 30 آذرماه سال 1387 18:30
امشب آخرین شب پائیز و بلندترین شب ساله. خب خوبه! به نظرم به اندازه ی کافی وقت دارم امتحان سیسم عاملم رو بخونم... هیچوقت یادم نخواهد رفت که چه چیزایی رو به خاطر این درس مسخره از دست دادم...
-
لونا شاد
جمعه 29 آذرماه سال 1387 14:22
تا بهنود با اون ریش مسخره ی همیشه نا میزونش گفت « لونا شاد صدای آمریکا رو ترک کرده » انگار یکی یه سطل آب یخ ریخت روم :-" به هر حال ( تلوزیون خود فروخته ی ) صدای آمریکا واسه لونا خیلی تنگ بود... لونا شاد ( مهنور شادزی ) دیگه تو VOA نیست ! :( من کلی دوسش داشتم. عاشق لبخند های ملیح و لحجه ی بگیر نگیر اصفهانیش بوم....
-
خ خ د ه د
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 01:48
ای کاش یکی به من یاد میداد که همه چیز مال من نیست!
-
معنی همکاری در ایران
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 14:52
معما : یه ماشین تو یکی از شهر های ایران خراب شده... اگه ده نفر ماشین رو حول بدند ماشین یه وجب هم جلو نمیره ! اما اگه یک نفر حول بده ماشین حرکت میکنه.حالا اگه گفتی چرا ؟ خب چون معنی همکاری همینه دیگه ! یعنی وقتی نه نفر دیگه هستند که زور بزنند واسه چی من ک*ن خودم رو جر بدم ؟
-
چیز به چیز هم دهیم به مهر
سهشنبه 19 آذرماه سال 1387 17:48
" دست " خیلی چیز مهم و با ارزشیه، هم خودش، هم کلمه اش... هیچ می دونین اگه کلمه ى " دست " اختراع نشده بود و مجبور بودیم به جاش از کلمه ى " چیز " استفاده کنیم، روزانه چه جمله هایی می شنیدیم؟ مثال می زنم : یه چیز صدا نداره... توی کتاب علوم می نوشتند : چیز خیلی مفید است! با چیز می توان اجسام...
-
Nika Boronina
جمعه 15 آذرماه سال 1387 22:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Hi didn’t think about dying of a i d s or going to hell when he fell in love with that s l u t out there! Her cherry chopstick, pedicure, dark medium "Emo" hair style and her tattoo on her face! He couldn’t turn his head and not to stare at her shiny black eyes… Her...
-
Formicophilia خوندن نداره، برو بیرون...
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 19:21
مگه چند مدل حسِّ ت**ی تو این دنیا هست که هر سری یکیش میاد سربخت من ؟ حالا هر سِری بالاخره یه جوری گورش رو گم میکرد میرفت پی کار و زندگیش. اما تخم سگ این یکی خیلی سیریشه. قبلی ها رو میگفتیم بیخیال، خودشون بعد یه چند وقت از رو میرفتند ! اما مثِ اینکه این دفعه این یکی همش به ما میگه بیخیال. د آخه مثلاً سرمونم گرمه سر...
-
وقت نیست!
شنبه 27 مهرماه سال 1387 14:24
مهر گذشت...
-
مامانم تولدت مبارک
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 20:06
امروز مامانم شش سالس تموم شد رفت تو هفت سال... :دی ایشالا صد ساله بشی مامانی. چقدر زود میگذره!...
-
کاش کور بودم
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 02:41
ما ملّت سیاه و سفیدیم... خاکستری نیستیم. « یا بیستون میسازیم یا چهلستون. » با چشمم میبینم... همه جا!
-
+ ۱۸ س ک س
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 18:58
میگم : س ک س س ک س... میگه : لا الاه ال لا. خاک بر سرم! این چه حرفیه؟ بی ادب. بی تربیت ،بی شهور. - آخه خوب... - خجالت داره واقهاً. نمیگی اینجا رو خانواده میخونه یه موقع؟ دوست داری خواهر مادر خودت بیاد تو این وبلاگ اینا رو بخونه؟ واقعاً که. - من گفتم س ک س ک... - اِ اِ ، بازم گفت. نگو آقاجان، نگو. ایدز میگیری، هپاتیت...
-
میدونی ضد حال یعنی چی؟
جمعه 8 شهریورماه سال 1387 11:34
ضد حال یعنی این که وقتی سرما خوردی صبح ( با زاجرات ) از خواب پاشی ببینی داری از ش*ش می پکی. بری تو دستشویی ببینی بند تومبونت گره کوری خورده. حالا برق هم نیست. نه چشمای خواب آلودت چیزی میبینه ونه دندونات میرسه به بند تومبونت... انگار دوباره زمین و زمان دست به دست هم دادن که حال تورو بگیرند. آدم یاد این فیلم کمدیا...
-
۵۵ کلمه - چرند و پرند
دوشنبه 28 مردادماه سال 1387 03:33
- ننه ! - هان!؟ - این زمین روی چیه ؟ - روی شاخ گاوه. - گاو روی چیه؟ - روی ماهی. - ماهی روی چیه؟ - روی آب . - آب روی چیه؟ - وای وای . الهی رودت ببره ، چقدر حرف می زنی حوصلم سر رفت... دهخدا
-
Hitman
جمعه 25 مردادماه سال 1387 02:05
ببندیدم ، بسوزانید زبانم را که دردم گفتنی نیست. بدرّیدم ، ببرید دست و پایم را که فکرم مردنی نیست! پدرام اعظم پناه کچل کردیم که به جهانیان ثابت کنیم که یه آدم خوش تیپ، بدون مو هم خوشتیپه... :دی
-
Dirthouse
جمعه 11 مردادماه سال 1387 01:50
My dirthouse Watch it happen from the box Mind wanders Dirty dirty word My dirthouse This is where it all comes down Look into my eye You feel my skin, its dirt پدرام اعظم پناه - تضاد سیاه و سفید Pedram Azampanah - Black Contrast Drive me wild Remember when you blew my mind? Cut through me Living in the dirt These...
-
بیبی سیدان ( بیبی زیدون )
شنبه 5 مردادماه سال 1387 13:36
جاتون خالی دیروز با یه اکیپ نه چندان باحال رفتیم بیبی سیدون کلی خوش گذشت! پدرام اعظم پناه - بیبی سیدان - ۴ مرداد ۱۳۸۷
-
سخنی گهر بار...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 17:11
اگه نمیتونی گه بخوری ، گه میخوری که گه بخوری !
-
موبایل
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 00:53
خب بالاخره به سلامتی بعد از نمیدونم چند دوره موبایل ما هم یه طرفه شد ( :دی ) حالا تا کی قطع بشه... نه پول دارم نه اعصاب ، شیرمو بردند هندسون ( ! ) . . .
-
تولدت بیست سالگیت مبارک آقا پدرام...
جمعه 28 تیرماه سال 1387 04:24
تا چند وقت پیش وقتی میگفتند فلانی بیست سالشه بی اختیار پیش خودم میگفتم : ا ا ا ا ، پسر بیست سالشه ، خوش به حالش چقدر بزرگه! من اگه بیست سالم بود فلان میکردم ، من اگه بیست سالم بود بیسان میکردم ! امروز خودم بیست سالم تموم میشه. اصلاً باورم نمیشه اینقدر زود میگذره.هر سال روز تولدم احساس خواصّی نداشتم. اما امسال یه حس...