-
هووووق!
شنبه 8 دیماه سال 1386 21:26
آقا هرکی عیدشه ایّام به کامش تا داغه! ما که نه عربیم که عید غدیر عیدمون باشه و نه مسیحی ، که کریسمس عیدمون باشه! خلاصه!... قبل از این که شروع کنم : احسان کثافت ِ کثیف ، گوشیت قطه.یه زنگ به من بزن ببینم مردی یا زنده ای! تا اومدیم چشم به هم بزنیم ترم 3 هم تموم شد و دیدیم ما موندیم و 25 روز فرجه و یه خروار درس...
-
کتاب زبانم امروز گم شد!
جمعه 23 آذرماه سال 1386 01:15
اگه یه روزی یکی میومد به من میگفت : همین یه ساعت دیگه باید پرواز کنی بری اونور دنیا و تا حد اقل 20 سال آینده هم بر نمیگردی و فقط تو این یک ساعت حق داری یه کار بکنی و یک چیز برداری ، تنها چیزی که بر میداشتم با خودم ببرم هارد کامپیوترم بود که همه چیزم تو اون بود... نه فک و فامیل نه دوست و آشنا نه پول و پله ی نداشته نه...
-
Lucio Salvadori Fashion Sunglasses...
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 15:36
به قول یه دوست بی معرفت قدیمی : اگر تو زندگی جرأت عاشق شدن رو نداری،لااقل شعور معشوق شدن رو داشته باش! :دی قسمت اولش که هیچی.اما خداییش معشوق شدن شعور میخواد که من یکی ندارم! شرمنده... سالها پیش قلبم را پر از جیش کردم و در جاکفشی خانه ی اون سان آو ا بچ جا گذاشتم! خودمم نمیدمنم چه بلایی سرش اومده اما بوی جیش رو احساس...
-
همسایه ی محترم،لطفاْ زباله تان را جلوی خانه خودتان بگذارید!
جمعه 25 آبانماه سال 1386 22:14
آقا این همسایه های ما خیلی باحالند! نمیدونم چه مرضیه که این همسایه های ضلع جنوبی کوچه ی ما آشغالاشون رو میارند میذارند جلوی در همسایه روبرویی! این همسایه ی بد بخت ما هم خشم خودش رو اینجوری نشون داده ولی این طور که پیداست قهوه ای از جبهه ی نبرد برگشته!
-
مرد قرار است آدم مهمی شود و زن قرار است زن آدم مهمی شود!
جمعه 25 آبانماه سال 1386 13:14
میگم : بوم بــــــوم ، بوم بــوم بوووم،بووم م! میگه : اِ اِ اِ ، چرا کلت رو میگوبی تو دیوار آخه دیوونه؟ میگم : نمیدونی وقتی نمیکوبم چه حالی میده جون تو... میگه : راست میگی؟ بوم بــــــوم ، بوم بــوم بوووم،بووم م! از قدیم گفتند: سری که درد میکنه خدا دستمالش رو جور میکنه.آخه مرد حسابی واسه چی میری زن میگیری؟ نونت کمه؟...
-
بچه بودی ، آدم بودی!
پنجشنبه 24 آبانماه سال 1386 23:12
کی بزرگ شدی پدیچی ؟ اصلاْ کی گفت بزرگ بشی؟ بچه بودی آدم بودیا! البته زیادم مطمئن نیستم.حالا تو این عکس که این جور به نظر میاد...
-
پی نهصد و نود!
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 22:56
آقا من نمیدنم چرا من و این گوگل سرچ اینقد بیکلاسیم که فرق بین تی شرت و بلوز و شلوار و شرت معمولی رو نمیدونیم! یکی نیست بگه آخه مجبوری؟ به جون بچم هیچ کس مجبورت نکرده اینا رو بخونی! من آخرش نفهمیدم من از بچه کوچیک خوشم میاد یا نه؟ یه بار میبینم ذوق میکنم یه بار میبینم میخوام بگیرم پوشکش رو بکنم تو حلقش که دیگه که که...
-
تی شرت آستین بلند!
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 17:38
روی ویترین دو تا از مغازه های مجتمع پارک تو روز روشن نوشتند تی شرت آستین بلند ۶۰۰۰ !!! من نمیدونم کجای دنیا تیشرت ، آستین بلند شده که تو مجتمع پارک بشه؟ مثل اینه که یه جایی بنویسند گاپشن زمستونه برای تابستون رسید :دی اما سوتیه باحالی بود.خندیدیم! حالا که بحث سوتی و لباس و اینا پیش اومد ، یادمه نوید هم سه چهار سال پیش...
-
جینی مال من،جینی مال تو!
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 23:05
امروز در حین عکس گرفتن از این موجود دوست داشتنی (!) نزدیک بود خودم برم زیر ماشین! البته این گربه های مرداویج حقشونه.از بس پررواند قرمساقا.تا نیم متریشون میری کلی سر و صدا های عجیب غریب و شکلک از خودت در میاری که بترسند فرار کنند برند،آخر کار در نهایت کمال (:دی) تو چشات زل مینه میگه : میووو!... ( فکر کنم یعنی این که که...
-
اون ور رو نگاه کن با این قیافت!
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 20:17
نگاهم با نگاهت تا که بر خورد خدا مرگت بده،حالم به هم خورد
-
عجب!
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 14:51
امروز بعد از سال ها آن لاین شدم! نصفش کامپیوترم خراب بود ، نصفش اینترنتم! روم به دیوار،گوش شیطون کر،اگه خدا بخواد موبایل خودم هم یکی دو روز پیش وصل شد! آخ آخ آخ...
-
به کسی نگید!
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1386 00:56
من بعد از ۱۹ سال زندگی و ۱۳ سال تحصیل تازه امروز فرق بین «توفیر» و «توفیق» رو فهمیدم! دری از ابواب علم به روی من گشوده شد... حالا بیخیال! نمیخواد به کسی بگید... امروز رفته بودیم ته اتوبان غدیر دستی بکشیم با ماشین،با پاره آجر ازمون پذیرایی شد.یه پراید ۱۴۱ بودیم با یه پژو ۲۰۶.پراید آجر نخورد اما ۲۰۶ بیچاره که مال هادی...
-
خدایا این شب قدر رو از ما نگیر!
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 01:00
نمیدونم چه سریه هر سال این شب همه ی جانداران میاند مسجد النبی.هر کی هر کی رو گم کرده میتونه تو این شب عزیز پیدا کنه.اصلاْ یکی از معجزه های این شب همینه.جل الاخالق! من شخصاْ تمام رفیق های تمام دوران زندگیم رو سالی یه بار شب قدر میبینم! بچه های محل،مهد کودک،دبستان،راهنمایی،دبیرستان،پیش دانشگاهی،باشگاه...
-
الان اینجا داره بارون میاد
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 14:56
پیمان ( داداشم ) دانشگاه خمینی شهر رشته کامپیوتر قبول شد : اینم بعد از سالها دوباره به فکر درس خوندن افتاد.همین امسال کنکور امتحان داد و خلاصه رشته اولش رو قبول شد. نا گفته نمونه که همون سال کنکور خودش رتبش شد ۶ ! اما خر شد فکر خارج به کلش زد. رفت و اومد دیگه بیخیال درس شد. تو پرانتز بگم که حدود هشت ساله که از درس دور...
-
تفریح سالم
دوشنبه 2 مهرماه سال 1386 00:29
من و احسان و امین مونده بودیم کجا بریم.یه کم فکر کردیم دیدم با وضعیت الان سه تا پسر جوون که دور هم جمع میشن دوتا کار بیشتر نمیتونند بکنند. اول اینکه برند دختر بازی و دوم اینکه برند چای خونه! که هر دوی این کارا هم جزو تفریح های ناسالم به شمار میرند.البته راه سومی هم هست که اصلاْ دور هم جمع نشند! خلاصه اواره ی خیابونا...
-
اول مهر همیشه شنبه نیست!
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 16:59
دیروز خوشحال و خندون داشتم آماده میشدم که فردا ( یعنی امروز ) برم مدرسه.رفتم دوتا دفتر خریدم و مداد و پاکن و اینا آماده کردم که صبح اگه حالشو نداشتم الکی معطل نشم! خلاصه رفتم جیش کردم و مسواکمم زدم که زود بخوابم که صبح زود بیدار شم که دیر نرسم مدرسه خانوممون دعوام کنه.خلاصه بچه کلی شوق و ذوق اول مهر روداشت... اومدم تو...
-
دیروز دو قدمی مرگ بودم!
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 15:44
دیروز (جمعه ۳۰ شهریور ) توی یکی از ویلاهای باغ بهادران ( باغ بردون ) کنار آب نشسته بودیم و داشتیم واسه خودمون حال میکردیم.حکم میزدیم ، میوه میخوردیم و قلیون میکشیدیم و خلاصه... فکر من همش تو آب بود و دنبال یه آدم پایه میگشتم که بریم تو رودخونه شنا کنیم.بعد از این که بلند اعلام کردم، همه مخالفت کردند که آخه بابا اینجا...
-
نسیم زمستان را دوست دارم!
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 19:01
نیمه ی دوم روز و نیمه ی دوم سال قابل مقایسه با نیمه های اولشون نیست!شب های زمستون یه حس عجیبی داره! یه جور حس تنهایی آرامش بخش.یه جور سر درد خاصی که لذتت قابل نوشتن نیست.چه جوری میشه گفت؟ انگار چشمت شفاف تر میبینه ، انگار صدات تا دومتری بیشتر نمیره.انگار امنیت داری.انگار ماشینت کمتر بهش فشار میاد ، انگار ترمزات بهتر...
-
امروز بابام بهم گفت :
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 13:53
« احترام آدم احمق و نفهم رو بیشتر از همه داشته باش ، به نفع خودته! » I See Dumb People
-
+۱۸
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 14:16
تک تک ناخون هات رو با انبر دست میکشم.بعد تک تک انگشتات رو با دندونام میکنم.با کفش وا میسم رو گردنت تا یه صداییی بده.مچ دست و پات رو با میخ میکوبم به زمین و در و دیوار! انقدر با لگد میزنم تو شکمت که خون بالا بیاری.با لگد میزنم تو ت**هات که چشمات از جاش دراد.با چوب بیلاردم میزنم تو دماغت یه جوری که صدای خرد شدنش رو...
-
فیــــــــلتــــــــریــــــــنـــــــگ مسخره!
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 20:20
اولا : امروز تولد مامانم بود ! مامان جون تولدت مبارک،ایشالا ۱۰۰ سال دیگه هم زنده باشی و پیتزا شام بدی! دوماْ : خیلی خیلی خیلی دلم از دست فیــــــــلتــــــــریــــــــنـــــــگ مسخره ی مخابرات پره! دیگه دارند شورشو در میارند اینا! کم مونده یاهو دات کام رو هم فیلتر کنند! آخه تا کی سانسور اینترنت؟ الان نصف سایت های...
-
دختر احمق...
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 16:25
هیچ چیز برای همیشه ادامه ندارد!
-
Die My darling
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 00:41
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر... و می دانی که کویر بدون باران زنده است... پس برو بمیر عزیزم!
-
قرمز رنگ عقل
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 01:06
بیچهره آن که گرفتار عقل شد / خوشبخت آن که کره خر آمد و الاغ رفت تا حالا شده تو یه محله که برق رفته باشه رانندگی کنی بعد تو یه کوچه ی تقریباْ تنگ یه دفعه ای همه ی چراغ های ماشین رو در حال حرکت خاموش کنی؟ : دی ، یه بار امتحان کن...
-
۱۱ سپتامبر
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 21:40
امروز ۶ ساله که ۲۹۷۴ نفر زیر برج های دوقلو له شدند به نظرت جون مهمتره یا پول؟ ( خب بابا خودم میدونم )
-
حالا که همه بزند ، من بز تر از همه!
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 01:09
-
امروز خنجرم را از صندوقچه بیرون میکشم!
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 00:17
-
تو هم بیا!
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 20:04
آنقدر خوب و عزیزی که با هنگام وداع ، حیفم آید که تو را دست خدا بسپارم. میخندم،به همه ی شما زمینی ها میخندم. به همه ی شما که دل به این پیر زن زشت بسته اید میخندم! شما را ترک میکنم و در حالی که دو روزی بیشتر مهمانتان نیستم به همه ی شما میخندم! امروز و جمعه میخندم. به ترستان از رفتن میخندم.میروم به آن نا کجا آبادی که آن...
-
تا تو نخواهی هیچکس نمیتواند تو را کوچک کند
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 13:17
بارون نباش که برای وارد شدن با ذلت خودت رو به شیشه ی پنجره بکوبی! ابر باش که واسه باریدنت همه منتت رو بکشند!
-
نیمه شعبان
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 23:27
دیگه نه نیمه شعبان ها نیمه شعبانه نه چهار شنبه سوری ها! اما در کل خوب بود... مرسی از یه دوست به خاطر عکس که بس مناسبت هم نیست!
-
گذشت!
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 23:40
هنوز هم چاقو تو صورت کسی میکشند که فردا امتحان دارد!...
-
امروز
چهارشنبه 31 مردادماه سال 1386 14:51
تا دیروز هرگز کسی نمی توانست به من بگوید باید یا نباید،امروز هم هیچکسی نمیتواند به من بگوید باید یا نباید! با این تفاوت که از دیروز تا امروز یک روز گذشته است و من یک روز بزرگتر شده ام ( یک روز دقیقاً بیست و چهار ساعت است و هر ساعت دقیقاً شصت دقیقه و هر دقیقه دقیقاً شصت ثانیه). و نتوانستن کس اولی با نتوانستن کس...
-
تو هنوز زنده ای؟
چهارشنبه 31 مردادماه سال 1386 02:00
اولی : u هنوز زنده ای!؟ دومی : :دی آره عزیزم اولی : بی فایدست man دومی : i ۹ ، اما سنگ مفته گنجیشک هم مفت! اولی : اما تو مفت نیستی ، هه! keep going...
-
بزودی می آیم
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386 00:27
به زودی دهانت را میبویم مبادا گفته باشی دوستت دارم! مگر نمیدانی دوست داشتن جرم است؟ آن هم دوست داشتن آدم نمایی حیوان صفت مثل من،مثل ما. مگر کسی به تو خاطر نشان نکرده بود که ای پاک سیرت برای من هم دوست داشتن گناهیست نا بخشودنی؟ اگر بدانی، گناه کاری و از تو بد شان می آید.ندان تا من تو را آن گونه که مرا دانا کرده اند،...
-
میخندی؟ باید ...
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 22:41
تا عاقلان راهی برای خندیدن بیابند دیوانگان هزار بار خندیده اند
-
اوه ، حالا کو تا شام؟
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 02:08
-
آسیاب به نوبت؟
شنبه 16 تیرماه سال 1386 00:55
حالا که نوبت ما شد،بنزین سهمیه بندی شد! روزی ۳.۳ لیتر!... باش تا جمکران هم نمیشه رفت.
-
همه ی دنیا دست من نیست!
جمعه 1 تیرماه سال 1386 22:06
همیشه همه چیز اون جوری که من میخوام باشه نیست! مثل دست راست پدرام مرلین ! هنوز هم همه چیز همون طور که بوده هست.کی گفته این جوری باشه؟ مهم نیست! مهم اینه که الان اینجوریه...
-
این هم یه روش زندگیه!
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 01:07
عجب پایه خنده ای داشتیم ما امشب با نوید تو صف بنزین..یه صف داشت از اینجا تا اون چراغ راهنما چشمک زنه که اون اتوبوسه الان ایستاد! صفش تقریباً اندازه صف شیر بود.شایدم دراز تر از صف شیر! همه اعصابا خورد،هوا گرم،دود اگزوز ماشین ها هم روش،ساعت دوازده شب،همه لنگ 30 – 40 لیتر بنزین خالی!... اما اگه میدونستم پایمال کردن حقوق...
-
فراموشم نکن!
یکشنبه 27 خردادماه سال 1386 15:02
پرنده مردنیست ، پرواز را به خاطر بسپار
-
ف.ب سلام چه طوری؟
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 19:39
من از هر ۱۰ تا دوست انتظار ۱ دشمن رو دارم! پس داشتن ۱۰۰ تا دشمن زیاد تعجب آور نیست، نه؟ بذار اینجا خالی بشند... سمیکالن ، پرانتز باز ، پرانتز باز
-
چیه؟ میتونه! حتی میتونه ب**نه تو دستش...
جمعه 4 خردادماه سال 1386 15:07
-
دوباره پاناما
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 14:00
-
Never Ever!
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 12:02
خالی!
-
چیکی چیکی!!!
جمعه 24 فروردینماه سال 1386 00:41
-
از بس خوشگل بودی...
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 23:52
یکی نیست بگه آخه با اون موهای انی رنگت به قول « تمبون کشی» هر وقت تونستی پوست آدامس خرسی رو بدون نگاه کردن بهش بندازی اونوقت بزرگ شدی! آن شرلی! دونقطه دی...
-
۵۵۵+۱۱۱
شنبه 18 فروردینماه سال 1386 00:08
- میدونید چرا!! چون میخوام الکی خودمو اون چیزی که نیستم نشون بدم.آخه من یه آدم تنها ، زشت ، کچل ، قد کوتاه ، درس نخونده ، پائین شهری ، کم حرف ، بدبخت و بیچاره هستم. میخوام بگم آره ما هم دپرسیم.شاید این جوری یه نفر پیدا شد که دلش به حال من بسوزه که با من حرف بزنه که من این همه عصرا تو خونه نشینم و حی قصه بخورم که ای...
-
۱۳ به در...
دوشنبه 13 فروردینماه سال 1386 14:27
سیزده به در امسال تو خونه داره در میشه! من که بیخیال نمیشم. شده برم توباغچه خونمون هم میرم.اصلاً نمیدونم چرا عید امسال خیلی عید نبود.اون از چهارشنبه سوریش.اون از سال تحولش(!)،اون از 12 روز تعطیلیش،اینم از سیزده به درش. اما من این سیزده رو تا 12 شب هم که شده در میکنم.حالا ببین! قدیما ، اون موقع که بچه بودم ، میرفتیم...
-
فرانسوی احمق
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 23:49
بذار بشنوم صدای بوست رو...
-
۱۰۰۰ تومان
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 23:41
چاه مکن بهر کسی ( هر کسی ) اول خودت ( من ) دوم کسی ( هرکسی )! باشه بابا میدم ، باختم میدم... چرا میزنی حالا؟ ۱۳ به ۲۲ بازنده. قبول!