-
خالی
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 10:41
خالی
-
خالی
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385 13:00
خالی
-
روحت شاد عزیز!...
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 12:57
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 21:01
سلام عزیزان و دوستان نوروز 3744 زرتشتی - 1385 خورشیدی بر همه ی شما مبارک هر روزتان نوروز
-
نوروز
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 23:23
چقدر زود اومد نامرد!...
-
این یک اقدام ملی است
پنجشنبه 4 اسفندماه سال 1384 11:28
لطفا آدرس ایمیل خود را در فرم سایت زیر نوشته و آن را برای گوگل ارسال نمائید تا از گوگل تقاضا نمائیم برای دومین سال متوالی لوگوی نوروز باستانی را در سایت خود قرار دهد سایت گوگل بیش از سیصد و پنجاه میلیون بازدید کننده دارد که در معرفی نوروز و ایران کهن نفش بسیار اساسی خواهد داشت این تلاش یک اقدام ملی ، مردمی و خودجوش...
-
چه هوایی بود امشب!...
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384 23:02
صدای بارون از تو ایوان روبروی اتاقم میومد تو.داشتم شیمی میخوندم.اسیدها و باز ها... خلاصه داشتم آبکافت میشدم که صدای بارون گرفتم.ازون خوندن هایی شد که سه خط میخونی میبینی هیچی نفهمیدی دوباره از اول میخونی!... بی نتیجه!... شیمی و آرنیوس ولوری و برونستدو شاهین و همه رو گذاشتم کنار . هر سه تا لامپ رو خاموش کردم و در چوبی...
-
Trash
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 13:28
How did it start? Well, I dont know. I just feel the craving. I see the flesh and it smells fresh. And it's just there for the taking. These little girls they make me feel so god damn exhilarated. I feel them up, I can't give it up. The pain that I'm just erasing. I tell my lies and I despise. Every second I'm with...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 13:26
ازون بالا کفتر می آید ولی فقط همین کفتره می آید... اااا پس بقیش؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1384 11:53
How did it start? Well, I dont know. I just feel the craving. I see the flesh and it smells fresh. And it's just there for the taking. These little girls they make me feel so god damn exhilarated. I feel them up, I can't give it up. The pain that I'm just erasing. I tell my lies and I despise. Every second I'm with...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 بهمنماه سال 1384 11:34
How did it start? Well, I dont know I just feel the craving I see the flesh and it smells fresh And it's just there for the taking These little girls they make me feel so god damn exhilarated I feel them up, I can't give it up The pain that I'm just erasing I tell my lies and I despise Every second I'm with you So I...
-
آرشیو...
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 11:39
خالی
-
آرشیو...
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 11:39
خالی
-
آرشیو...
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 11:36
خالی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 14:28
عِشق سوء تفاهمی بین دو احمق است!... توی همایش فیزیکی که جمعه ی هفته پیش رفته بودیم ( ۴ آذر ) تنها چیز مفیدی که یاد گرفتیم همین یه جمله بود که اینم روی نیمکتهای سالن به اصطلاح انتظار نوشته شده بود.
-
سوالات کنکور سراسری...
دوشنبه 7 آذرماه سال 1384 22:28
مدیریت وبلاگ پاناما در راستای اهداف انسانی خود اقدام به انتشار سوالات کنکور سراسری امسال می نماید. تذکر: ۱- از خوردن قلم پرهیز کنید. ۲- از تا کردن٬ مخدوش کردن٬سابیدن٬ لیس زدن و موشک درست کردن پاسخنامه خودداری نمایید. ۳- کیک به تعداد لازم خریداری شده است٬ از گدا گشنه بازی پرهیز کنید! ۴- آماده! اکشن!!! ۱) کدامیک از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 12:37
Cry Me A River
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 15:54
ای فرزند آدم ...... دل به دنیا مبند و با دنیا انس مگیر . دنیا بسیار کوچکتر از آن است که پاداش حتی لحظه ای از خاطر تو باشد و بهای حتی پاره ای از دل تو شمرده شود . به دل خود نگاه کن ، هر قدر دلت به دنیا بسته باشد همان قدر محبت و مهر مرا از دلت بیرون کرده ای . چرا که هیچگاه من محبت خود و محبت دنیا را در یک دل جمع نمیکنم .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1384 15:18
نفرین به هر چی بی وفاست خیلی بی وفایی ولی فدای سرت خوش باشی عزیز ( ص )
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 23:39
تمام لحظه های من امروز از تو خالی بود و حجم ساکت اندیشه های تب دارم پر از صدای نفسهای غربتی مأنوس پر از صدای آرام رویش یک غم مشکوک به ناشناس ترین جای خاکهای دلم بود ... شبیه معجزه هستی کمی دروغ ، کمی راست شبیه یک شب غمگین که فارغ از غم فرداست شبیه معجزه هستی شبیه آنچه دلم خواست . کدام بغض پس از تو مرا به سوگ دستهای تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 15:42
من آنلاین نیستم... اگر کسی با من کار داره تو نظرات همین پُست بنویسه اگر تونستم جوابشو میدم... اگر هم کار خصوصی دارید به من ایمیل بدید ممنون و تا تیر سال دیگه خداحافظ... E-mail : AntiG!rl Yahoo! Messanger : Pedram_ap
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 22:06
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد . آنگاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمیتواند به تلاشش ادامه دهد . آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد . پروانه به راحتی از پیله خارج شد ،...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 12:56
دیوانه تر از همه ما کسانی هستند که نمی دانند دیوانه اند .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 11:32
دلم دَریا میخواد ! دلم تنهایی میخواد ! دلم بارون میخواد ! دلم جزیره میخواد ! دلم هیچی نمیخواد !...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 شهریورماه سال 1384 23:05
اگر شجاعت کشتن خودمان را داریم ، پس شجاعت ادامه دادن زندگی مان را هم داریم .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 شهریورماه سال 1384 20:40
چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم؟ خانه اش ویران باد! من اگر ما نشوم ، تنهایم تو اگر ما نشوی ، خویشتنی دشتها نام تو را میگویند کوه ها شعر مرا میخوانند کوه باید شد و ماند رود باید شد و رفت دشت باید شد و خواند در من این جلوه ی اندوه ز چیست؟ در تو این قصه ی پرهیز ـ که چه؟ در من این شعله ی عصیان نیاز در تو دمسردی پاییز ـ که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1384 12:03
چشمانت را خوب باز کن با دقت نگاه کن ببین شاید ... شاید داری اشتباه می کنی نه.. چشمانت را هم ببند شاید آینه هم دروغ بگوید اما به صدایی که از قلبت می آید گوش بده او همیشه راست می گوید همیشه... کسی به فکر باغچه نیست... کسی به فکر ماهی ها نیست... کسی نمیخواهد باور کند که باغچه دارد می میرد... که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 12:40
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم دلت را می جویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد روزگار غریبی است نازنین و عشق را کنار تیرک چراغ بند تازیانه می زنند به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی است آنکه بر در می کوبد شب هنگام به کشتن چراغ آمده است نور را در پستوی خانه نهان باید کرد عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد شوق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 شهریورماه سال 1384 13:29
Can you forgive me again? I don't know what I said But I didn't mean to hurt you I heard the words come out I felt like I would die It hurt so much to hurt you Then you look at me You're not shouting anymore You're silently broken I'd give anything now to hear those words from you Each time I say something I regret I...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1384 23:31
یک مربی حیوانات سیرک ، میتواند با نیرنگ بسیار ساده ای بر فیل ها غلبه کند : وقتی فیل هنوز کودک است ، یک پایش را به تنه ی درختی می بندد . فیل بچه ، هرچه هم تقلا کند ، نمیتواند خودش را آزاد کند . اندک اندک به این تصور عادت می کند که تنه ی درخت از او نیرومندتر است . هنگامی که بزرگ میشود و قدرت شگرفی می یابد ، تنها کافی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1384 16:50
روزی از بیابان گذر میکردم چشمم به تکه سنگی فتاد که برروی ان نوشته بود اگرجوانی عاشق شد چه کند؟ نوشتم:صبرکند باردیگر بربیابان گذرم افتاد ودیدم زیر جمله من نوشته بود اگرصبرنداشت چه کند؟ نوشتم :به دونبال عشقش برود بار دیگرزمانه مرا به ان بیابان رساند جمله دیگر دیدم اگر عشقش یار گرفته بود چه کند؟ نوشتم:بمیرد سالها گذشت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 12:02
خواب رویای فراموشیهاست ! خواب را دریابم ، که در آن دولت خاموشیهاست . من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم ، و ندایی که به من می گوید : گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 10:26
روی برگهای زرد پاییزی کوچه قدم می زدم و با هر قدمی اشکی به خاطر گذشته ... از دست داده ام فرو می ریختم . تنها قلب شکسته ام می دانست چه غمی دارم . هر گاه به یاد می آورم که چگونه مرا شکستند آتش دنم برپا می شود و من بر خلاف آنچه که درونم است ساکت و آرام به حرکت ادامه می دهم . من آن برگ پاییزی بودم که از درخت جدا شد و حتی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 10:20
گفتم خرابت می شوم ... گفتی تو آبادی مگر گفتم ندادی دل به من ... گفتی تو جان دادی مگر گفتم از کویت می روم ... گفتی تو آزادی مگر گفتم فراموشم نکن ... گفتی تو در یادی مگر گفتم خاموشم سالها ... گفتی تو فریادی مگر
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1384 10:13
همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 23:05
نه دلم که دلبری دارد نه دلی که دلبرش باشم نه عذاب عشق را هرگز به دو چشم خویشتن دیدم نه ثواب عاشقی هرگز بوجود خویشتن یابم منم آن پروانه ی آزاد که نه شمعی به برش دیده نه آن گل را که شبنم ها به گلبرگش بیاویخته منم آن نسیم آزادی که نه پیغامی به خود دارم و نه هرگز عابری بودم به در کشته ی معشوقی منم آن آزاده ی آزاد که نه در...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 14:10
از خدا آموختم که همه چیز حتی معشوقه ام را به خاطر خدا دوست بدارم . هرگاه به هر چیز بیشتر از خدا اهمیت دادی آنرا از دست خواهی داد حتی معشوق
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 12:09
پرده ها را بکشید. روزهایم بی لباسند واژه هایم بی نماز خنده هایم بی تقاص انجا واهمه خیرات میکنند و سایه خنجر به دستی بر دیوار... پرده ها را بکشید. شمعدانیها را حادثه می خشکاند می خواهم اخرین وارث خاطرات تو من باشم.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 11:10
بیبهانه بوسه نیز متولد میشود اما با بهانه یک بوسه میرود مثل قاصدکی در باد و آن وقت مینشینی کنار پنجرههای خاطره و مرور میکنی بوسههایی را که در خواب بر لباناش زده بودی ... در خیالی دور در پس چشمان بارانیات در کنار گلی که همیشه نشکفته ماند ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 11:00
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم، چه خواهد ساخت. ولی بسیار مشتاقم، که از خاک گلویم سوتکی سازد. گلویم سوتکی باشد. بدست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی، دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند در من، سکوت مرگ بارم را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 22:48
وقتی باران بارید هرقدر توانستی از قطرات باران جمع کنی من را دوست داری و هر قدرکه نتوانستی جمع کنی من تورا دوست دارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مردادماه سال 1384 12:35
می رسد روزی که بی من زندگی را سر کنی مرگ عشق را باور کنی می رسد روزی که تنها در کنار عکس من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی
-
قالب...
شنبه 29 مردادماه سال 1384 21:34
کلی واسه این وبلاگ قالب ساختم و واسه قالب ها وقت گذاشتم و بی خوابی کشیدم... ولی دیدم هیچی مثل سادگی نیست. یه مدت خوره مارک بودم. اوف که چقدر آدیداس خریدم. ولی حالا به همین نتیجه رسیدم که چند خط بالا تر کفتم... مخلص هر چی آدم سادی زیم هست هستیم
-
زدبازی...
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 12:31
[192 kbps] 1. ZEDBAZI 2. ZED BAZI AZ GHAZAL TA KHALIJE FARS 3. PARTY 4. AHANGAMOON KHODAS 5. KAL KAL 6. MEHMOONI 7. KHODAYE RAP (Zed Bazi vs.Kami MC) [64 kbps] 1. ZEDBAZI 2. ZED BAZI AZ GHAZAL TA KHALIJE FARS 3. PARTY 4. AHANGAMOON KHODAS 5. KAL KAL 6. MEHMOONI 7. KHODAYE RAP (Zed Bazi vs.Kami MC)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 تیرماه سال 1384 12:44
why Love Is Blind and Mad A long time ago, before the world was created and humans set foot on it, God had put all the human "qualities" in a separate room. Since all the qualities were bored they decided to play hide & seek "Madness" was one of the qualities and he shouted "I want to count, I want to count!" And...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 21:23
Kamran & Hooman - 20 1. 20 2. اون با من 3. فدای سرت 4. منو ببخش (دکلمه مریم حیدرزاده) 5. منو ببخش 6. اگه عشق من تو نیستی 7. اونی که میخواستم 8. من تورو میخوام 9. با تشکر از شما (دکلمه) ۱ 0. با تشکر از شما
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 14:17
نیاز رو تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم زدم بر چهره ام سیلی که هرگز وا نشه مشتم من آن خنجر به پهلویم که دردم را نمی گویم به زیر ضربه های غم نیفتد خم به ابرویم مرا اینگونه گر خواهی دلت را آشیانم کن من آن نشکستنی هستم بیا و امتحانم کن این بار غصه ها را از دوش خسته بردار من کوه استوارم ، به من بگو نگه دار
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 11:34
من به مردن راضیم لیکن نمی آید اجل بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 10:01
زندگی جدولی است که هرکس به حلش پی ببرد جایزه اش مرگ است .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 19:47
EVANESCENCE LYRICS "Where Will You Go" You’re too important for anyone You play the role of all you long to be But I, I know who you really are You’re the one who cries when you’re alone But where will you go With no one left to save you from yourself You can’t escape You can’t escape You think that I can’t see right...