-
حنانه شهشهانی
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1392 14:44
نمیدونم چرا تا یکی لخت میشه ملّت یاد فرهنگ دو هزار و پانصد سالشون میفتند. تو بقیّه موارد تقیه میکنند که خفه خون گرفتند؟
-
چرا؟ چون...
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1392 00:52
هر چیزیش به جاش خوبه! نمیدونم چرا این کارها ی این هنرمند واقعاً خلاق ناخودآگاه من رو دقیقاً یاد اون دسته از افرادی میندازه که تو جمع میخواند باحال باشند و مثل آدمهای باحال با همه شوخی کنند و همون حرفها و جوکها و رفتارها رو تکرار کنند و نهایتاً سِنتر آو اتِنشِن بشند، امّا با یه زمان بندی نامناسب، یا مکانبندی...
-
زندگی
پنجشنبه 22 اسفندماه سال 1392 13:41
دیروز که، خاطره و عکس و فیلم و تجربه و ایناست فردا هم که نمیدونم چیچیه چون هنوز نیومده. زندگی همین حالاست! همین الآن که من با شکم سیر تو اتاقم نشستم پای لپتاپم و دارم این متن رو مینویسم. همین آلان که تو پای کامپیوترت نشستی و داری این متن رو میخونی... نمیدونم چرا هی منتظریم زندگی از یه جائی شروع بشه. بذار درسم تموم...
-
و باز هم مبحث شیرین لذّت
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 02:43
تاحالا دقّت کردین هر چیزی از بدن خارج میشه با لذّت همراهه؟ مخصوصاً اگه فشار پشتش باشه! جامد، مایع، گاز...
-
مهرشاد وحید
شنبه 17 اسفندماه سال 1392 02:37
کسائی که پشت سرم حرف میزنند، جاشون دقیقاً همونجاست! پشت سرم... متأسفانه (یا خوشبختانه) یکی دیگه از دوستان هم دیروز از دایرهی دوستیم فیلتر شد! م.و.
-
بچّه
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 00:37
انقدر بدم میاد ازین والدین خوشحالی که زارت و زورت عکس بچّهشون رو به اشتراک میذارند! اصلاً به ت**م که این بچتونه، به من چه؟ اگه میخواستم تولتون رو ببینم که خُب اون چندش رو اَد میکردم تو فیسبوک! عکس سَگ و گربه شِر کنید شاد شیم بابا...
-
چراغ قرمز
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 00:22
شما هم وقتی پشت چراغ قرمز به محض سبز شدن یکی پشت سرتون بوق میزنه دستتون نمیره بزنید دنده یک؟ یا من مشکل روحی دارم؟
-
پردازنده حسابی
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 00:09
خُب اگر خدا بخواهد مثل اینکه به سلامتی و میمنت بالاخره بعد از سالها انتظار و عزلت، گوش شیطون کر، هفت قرآن به میون، آخرین نمره ترم یک ما هم اومد و جمعی رو از نگرانی و اضطراب رهانید. پردازندههای حسابی، 18! برید یه گوشه بشینید آروم و بی سر و صدا با خودتون حال کنید. میتونید با دوستان و آشنایانتون هم با ذکر منبع به...
-
اختلاف نسل
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 14:40
ما بچّه بودیم میگشتیم یه چوبی، پشهکُشی، شلنگی چیزی میجُستیم، میذاشتیم لا پامون، از اینور حیات تا اونور حیات انقدر پیتیکو پیتیکو میکردیم تا یا دمپائی پلاستیکیهامون پاره شه، یا صدامون بزنند ناهار آمادست، اونوقت دیروز تو لابیِ هتل کوثر یه دختر چهار پنج ساله، دهههشتادی، تو یه ماشینچی برقی، بادکنک زده، با لباس...
-
یه روز خوب
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 02:35
"یه روز خوب"، کلیشهای ترین کَپشِنِ بی خلاقیتترین اعضای فیسبوک... با عرض معذرت از بی خلاقیتترین دوستان عضو فیسبوک!
-
دانشجو؟
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 02:06
یه سری این دانشجوها رو آزاد بذاری دست به خودکشی میزنند که روی ارواح تحقیقات انجام بدند! اگه پروژه گروهی باشه که خودکشی دست جمعی هم ممکنه بکنند! من خیلی دوست دارم این دسته از دوستان رو شخصاً با دست خفه کنم که به نوبه خودم سهمی در انجام این تحقیقات داشته باشم و نقشی ایفا کرده باشم...
-
مهندس
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 12:28
آمار نشون میده تعداد مهندسهای جامعه، هفت الی هشت برابر تعداد فارقالتحصیلان در رشتههای مهندسیست! اگه به همین صورت پیش بره، چند سال دیگه اگر کسی را مهندس صدا زدی بر میگرده میگه: مهندس جد و آبادته!
-
مهندسمذگان
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 12:23
کی گفته امروز روز مهندسه؟ روز مهندس آریائی، پنج روز دیگست و اسمش هم روز "مهندسمذگان" هست. اگر ایرانی هستید و خون آریائی در رگهای شما جریان داره باید به جای روز بیگانه و منحوس مهندس، روز مهندسمذگان رو تبریک بگید. به یزدان که گر ما خرد داشتیم...
-
عجب
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 01:46
فَساد و فحشا بیداد میکنه تو مملکت. چند جا تو خیابون علنن نوشته بود "دوخت و نصب انواع پرده". مسئولین جوابگو نیستند؟
-
تحویل پروژه...
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 18:39
فَساد و فحشا در سیستم آموزشی کشور داره بیداد میکنه. استاد سر جلسه تحویل پروژه، جلو اونهمه دختر و پسر مجرد و متأهل، بلند بلند اعلام میکنه: "اونائی که به هر دلیلی امروز آماده نیستند و نمیتونند بدند، تا یکشنبه وقت دارن بیان تو دفتر من اونجا بدند" حالا من موندم تن به ادامه تحصیل بدم یا یه عمر با آبرو، به خوبی و خوشی...
-
خواب
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 14:37
خواب واقعاً خوب و لذّت بخشه امّا اوّل و آخرش خیلی سخته. اوّلش که میخوای بخوابیو قراره خوابت ببره و آخرش که قرار از خواب پا شی و بیدارشی! من از مسئولین خواهش میکنم یه فکری به حال این اوّل و آخر خواب بکنند...
-
کلیشه
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 14:33
باورش سخته، ولی هنوز هستند کسانی که روی ماشینهای کثیف مینویسند: "لطفاً مرا بشوئید". نمیدونم کی قراره تکراری بشه این داستان کلیشهای!... :-|
-
فوقلیسانس
پنجشنبه 24 بهمنماه سال 1392 01:08
-
contact
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 23:38
شماره یه سری آدمها رو نباید از گوشیت پاک کنی. نه به خاطر اینکه در تماس باشید! بخاطر اینکه اگه زنگ زد جوابشونو ندید...
-
خدایا شکرت
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 01:18
از کسائی که با دیدن کسای دیگه در شرایط بد خدا رو شکر میکنند از ته دل متنفرم. دلیل دارم، به هیچکس هم هیچ ربطی نداره...
-
Vacuum flask
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 14:27
با این گولیا چشمام دیدم که طرف فلاسکِ چائیشو گذاشته بود کنار آتیش که نمیدونم گرم بمونه یا گرم بشه! ما با اینا شدیم هفتاد و پنج میلیون...
-
دهههفتاد...
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 14:19
خیلی باید حواستون رو جمع کنید! دهه هفتادیها از آنچه که شما در فیسبوک میبینید به شما نزدیکترند...
-
کائنات
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 01:02
انگار کائنات با آدم حرف میزنه، به آدم خط میده، ولی بیشتر وقتها ما اصرار داریم نشنویم و نادیده بگیریم و کاری که دوست داریم رو انجام بدیم.
-
جــ اکـِـ ش
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 01:02
تم بفرمائید شام "نقاب پارتی" بود، واسه شام نقاباشونو که برداشتند یکیشون گفت: جــ اکـِـ ش مونده رو صورتامون... اصلاً عفت کلام ندارند این ایرانیان مقیم خارج از کشور، خانواده برنامه رو تماشا میکنه!
-
ز گهواره تا گور...
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 14:11
درسهای تخصصی دوره کارشناسی رو که یه "پیشرفته" بذاری جلوش میشه طرح درس دوره کارشناسی ارشد. واسه دکترا لابد یه "خیلی" بین اسم درس و "پیشرفته" بهش اضافه میشه دیگه. اگه بخوای بازم ادامه تحصیل بدی، بجای "خیلی" باید "فوق" بذاری... امنیت شبکه -> امنیت شبکه پیشرفته...
-
فین
شنبه 19 بهمنماه سال 1392 12:31
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بر اساس آماری که طی سالها تحقیق و بررسی روی عمل فین کردن بدست آوردم، با مقایسه لذّت و کارائی فین کردن لای دستمال کاغذی و فین کردن در دستشوئی با آب شرب، به این نتیجه رسیدم که فین لای دستمال کاغذی علاوه بر اسانتر بودن خیلی لذّت بخشتر و کارا تر از فین کردن در دستشوئی با آب شُرب...
-
bye PedramOnline.Com
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 13:44
راستی با Pedramonline.com خداحافظی کنید که همین دیشب اکسپایر شد و...
-
ویندوز
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 13:41
نصب ویندوز از سخت ترین کار های دنیاست! نه بخاطر نصبش، به خاطر جمع و جور کردن فایلها و عکسها و داستانهای تو لپتاپ!... آخرین باری که واسه خودم ویندوز نصب کردم هفتم جولای سال دوهزار و ده (شانزدهم تیر سال هزار و سیصد و هشتاد و نه) بوده که اصلاً یادم نمیاد چرا و با چه انگیزه ای این کار رو کردم! تاریخش رو هم از تو کنترل...
-
سرمای شمال از زبان یک شمالی
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 01:14
اینجا حداقل سه متر برف اومده! دو کیومتر بالاتر ارتفاع برف به یازده متر هم میرسه! جادّهها و راهها همه بسته شدند. حتّی جادههای هوائی برای تردد هلیکوپترها هم بستند. دریاچهها و رودخونهها همه یخ زدند و بیشتر درختها از سنگینی برفِ روشون شکسته شدند. سقف اکثر خونهها فرو ریخته و تقریباً نصف مردم شهر از سرما زیر آوار...
-
شروع ترم دو
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 17:29
ترم یک تموم نشده ترم دو شروع شد... :-|
-
بفرمائید شام...
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 13:05
اگه این برنامه "بفرمائید شام" نبود، هنوز فکر میکردم تمام ایرانیان مقیم خارج از کشور آدم حسابیاند...
-
ترم 1 تمام
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1392 23:07
ترم یک تمام
-
بیلیسی
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 19:34
بیلیسی = آبنبات چوبی
-
ثبت تاریخ
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 19:12
بالاخره تصمیم خودم رو گرفتم و جیلبریکش کردم...
-
تا فردا خدا بزرگه
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 15:16
وقتی میگند "تا فردا خدا بزرگه" یعنی ازون به بعد دیگه بزرگ نیست؟ کفر نمیگند ملّت؟
-
عصر بریم بیرون؟
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 14:52
من: عصر بریم بیرون؟ صالح: مگه تهرانی؟ من: چه ربطی داره؟ هر کی واسه خودش بره بیرون!
-
آب قطعه...
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1392 14:30
تو حذف و اضافه کردن به یه مشکلی برخوردم. سایت گلستان بالا نمیومد. خواستم زنگ بزنم آموزش دانشگاه که سوالم رو مطرح کنم. تلفن رو که برداشتم دیدم تلفن قطع شده. زنگ زدم به 117، خرابی تلفن و شماره خرابم رو برای برسی ثبت کردم. قبلاً هم چند بار این اتفاق افتاده بود. تو ماه گذشته با این دفعه میشد سه دفعه. خلاصه با موبایل زنگ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 14:17
خداوکیلی گفتن "فِرت و فِرت" لذّت بخش تره یا "زارت و زورت"؟ :-|
-
مادرم گاهی 13
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1392 23:44
ساعت دوازده شب مامانم از تو اتاقش داد زد: پـــدرام؟ گفتم: بـــــلـــــه؟ گفت: ببین چقدر آرومه همه جا... گفتم: خب؟ گفت: بخواب :-| هیچی دیگه! حرف حساب که جواب نداره. ما هم خوابیدیم. الآن باز ساعت دوازده هستش و همه جا آرومه... ما رفتیم بخوابیم. شب بخیر
-
امروز
یکشنبه 29 دیماه سال 1392 12:42
خوشحال و شاد و خندان، شال و کلاه کردم به سمت دانشگاه اصفهان که هم یکی دو تا سوال سیستم عاملی داشتم از یکی از استادها بپرسم و هم چند صفحهای پرینت مقاله! همین که رسیدم دم در دانشگاه اصفهان با شیرینی و گُل اومدند به استقبالم. یه چند متری اونطرفتر تا اومدند گوسفند رو برنند زمین که بکشند، پرسیدم اینجا چه خبره؟ گفتند امروز...
-
میزنم به سلامتی جمع...
شنبه 28 دیماه سال 1392 18:44
سوّمیشو به ســلــامــتــی جمع میزنم به بدن! این یکیشو چهارشنبه زدم به اینور باسن، اون یکیشم که پنج شنبه بود زدم به اونور باسن. یه پنیسیلین دیگه مونده که اونم به سلامتی جمع دارم میرم که بزنم!...
-
زمستان؟
جمعه 27 دیماه سال 1392 13:19
کم کم زمستون داره سِمَت فصل مورد علاقه من بودن رو از دست میده. امسال این دفعه سوّمه که من سرما میخورم! اه! چند بار تا حالا گفتم (تو پست سیستم دفاعی و جاهای دیگه...) بازم میگم، من بعد از دی و بهمن سال نود (دوماه آموزشی سربازی) بعد از اون سرمای سختی که خوردم بدنم مقاومتش رو نسبت به سرما از دست داد و شدم مث همه...
-
همسایه
پنجشنبه 19 دیماه سال 1392 14:21
من تازه متوجّه شدم همسایه به چه درد میخوره! :-| اگه میتونستم میرفتم تو مرق یه باغ ویلا میگرفتم با یه سگ و چند تا مرغ و خروس زندگی میکردم. با این روحیاتم آپارتمان نشینی هم میخواستیم بکنیم خیر سرمون زارت
-
R.I.P
سهشنبه 17 دیماه سال 1392 02:06
این ایرانیا هم جدیداً یاد گرفتند زارت و زورت زیر عکس مُرده مینویسند "R.I.P" حالا از دوتاشون بپرس خداوکیلی این ریپ یعنی چه، اگه گفتند :دی
-
برف
جمعه 13 دیماه سال 1392 02:14
شما یادتون نمیاد، محصّلتر که بودیم، شب که برف شروع به باریدن میکرد تا صبح خدا خدا میکردیم که انقدر بیاد که مدرسهها تعطیل بشه. صبح اوّلین کاری که میکردیم این بود که میرفتیم پشت پنجره که ببینیم برف نشسته یا نه. اگه نشسته بود کار بعدیمون روشن کردن تلوزیون بود! دنیا یه رنگ دیگه بود محصّلتر که بودیم...
-
مورد داشتیم...
جمعه 13 دیماه سال 1392 01:36
مورد داشتیم چلّه زمستون تو ماشین چُ*یده، بعد که شیشه رو دادیم پائین شاکی شده که بکش بالا سردمه...
-
Gps
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 15:10
جیپیاس گوشیم از کار افتاده!... انقدر ناراحتم که حس درونیم رو نمیتونم در قالب کلمات بیان کنم. حس میکنم یکی از اعضای بدن گوشیم فلج شده :-|
-
مگه خر چشه؟؟؟
شنبه 7 دیماه سال 1392 01:04
ایندفعه گفتم یه کولى بیشتر نمیبرم تهران که راحت و سبک سفر کنم. کیف دوربینم رو خالى کردم و تا خرخره از جزوه و لباس توخونه اى و مدارک پُرش کردم و به زور زیپش رو بستم. شب که اومدم خونه دیدم مامانم یه ماسک و دوتا سیب و یه پرتقال واسم گذاشته روى کولیم. با این که میدونستم خیلى علاقه اى به خوردن میوه و زدن ماسک ندارم ولى دلم...
-
من که نیستم
جمعه 6 دیماه سال 1392 23:28
من که نیستم، نبینم خم به ابرویت بیاید، مبادا لب ورچینی، تو فقط چشم بگذار، تا ده بلند بلند بشمار، لبخند زنان دنبالم بگرد، نزدیکم که شدی، سُک سُک... به همین سادگی!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 دیماه سال 1392 23:06
هر سال حوالی کریسمس که میشه با یه اُمید خاصّی راه میاُفتیم کِلش کِلش میریم خاقانی و جلفا (محلّه ارمنیها در اصفهان) بلکه یه بابا نوئلی، درخت کریسمسی، لنگه جورابی، آبنبات عصائیای چیزی ببینیم یکم حس خارج بهمون دست بده خجسته بشیم بگردیم. هر سال هم از سال قبل بدتر، همون آش و همون کاسهی همیشگی بقیه روزهای سال! یه مشت...