ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
الان امین زنگ زد گفت که یک جفت کفش و یه شلوارک از من خونش جا مونده. تا شب باید برم بگیرمشون چون فردا دیگه اون خونه خونهای نیست که تا دیروز میشد شب تا صبح توش بیدار موند و فرار از زندان دید...
هماین تابستون این سومین خونه ایه که باید شمارش رو از تو گوشیم پاک کنم! به خدا خیلی دلم گرفته.
یکی عقربه های ساعت رو بچینه...
یادته میگفتم : دنیا دو روزه یه روزش هم جمعست؟
هیچوقت خوشی رو به تعویق ننداز چون دیگه فردایی نیست.
به من اعتماد کن
امروز روز دومه
زمان همه چیز رو درست نمیکنه، زمان فقط همه چیز رو عوض میکنه...
Pedram Azampanah - Wednesday Tir 30th 1389
Train Bridge - Zayanderood River
Photographer : Amin Zaghari
insomniac
چند روز پیش تو پارک مرداویج، رفتم یه جایی از مغزم که شاید ده - دوازده سال بود نرفته بودم...
کاغذ استنسیل (Stencil Paper)
یادم هست قدیما مامانم که می خواست سوال طرح کنه از این کاغذ استنسیلا استفاده میکرد. عشق منم این بود که مامانم اشتباه کنه و کاغذه رو بده به من روش نقاشی کنم. ذوق می کردم که نقاشیم رو کاغذ زیریه هم چاپ میشه...
Teacher : Did you kiss your mother yesterday?
Student : Yes I did. I kissed your mother yesterday...