صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

فرزند : سوهان روح، عصای دست

امشب تو پیتزا پدر بزرگ یک زوج خوشبخت رو دیدم که از دست بچه شون داشتند مثل آمونیوم دی کرومات فوران میکردند و تو سر مغز خودشون میزدند.


یه بچه دختر سه چهار ساله ى پنجاه الى شصت سانتى مترى نسبتاً نحیف با موهاى صافِ مصرى و کدرِ انى رنگِ چسبیده به کف سر، که فرقش از وسط باز شده بود. صورتِ ماست و نسبتاً ظریف و رنگ پریده ای داشت. از چشم هاى ریز و بیحالتش و از موژه های به هم چسبیدش کاملاً مشخص بود تازه گریش بند اومده. به علاوه فِرت فِرت کردنش مزید بر علت بود. یه فروند لب سرخِ ترک خورده داشت که با بینى کوچیک و سر بالاش فاصله ى زیادی نداشت و همین موضوع قیافش رو نَچسب تر میکرد. یک جفت چکمه صورتىِ پلاستیکى که بالاش خز همون رنگی داشت، روى ساق-شلوارى مشکىِ کِشیش رو حد اقل تا زیر زانوهاى لاغرش میپوشوند. یه گردنبند الله مستطیلى شکل طلا و چند تا النگوى زردِ طرح دار و گوشواره هاى طلاش جدا از لحجه ى والدینش، اصفهانى الاصل بودنش رو راحت ثابت میکرد. احتمالاً همون یه دونه بچه بود، چون مامانش علاوه بر جوان بودن به نظر حامله هم میومد. یه کاپشن کلاه دارِ صورتىِ باربى نشان که سر آستینهاش چرک شده بود هم تو تنش زار میزد :


    • من میخوام وسط بشینم.
    • من اون که بزرگتره رو میخوام.
    • کسی از پیتزای من نخوره، همش مال خودمه.
    • مامان فوت کن، داغه.
    • بابا من دو دارم.
    • ...

یعنی مامان بابای من از دست سه تا قد و نیم قدش چی کشیدند؟



13 بهمن 1369 - پدرام اعظم پناه در دو سالگی (سمت راست)

توضیح : این عکس رو تو پاسپرت قدیمی بابام پیدا کردم.

پالاشت

شما یادتون نیست...


اون قدیما یادمه به آبکش میگفتیم پالاشت. اصفهانی ها میگند "سماخ پالون"


های، راحت شدم. انگار یکی یه جائیمو گرفته بود فشار میداد :دی


بعضی وقتا بعضی از لغت های فراموش شده، از یجایی از مغزم سرک میکشند به همین جای روانم که الان هست و اینجوری میشه که الان شده. مثل اون کاغذ استنسیل. یا پُلی کُپی که تو دبستان خانوممون میدادند ببریم خونه حل کنیم و فردا بیاریم مدرسه. یکی دوهفته ای بود این پالاشت هم رو مخم بود. 


6 آذر - 9 شب - 20 کرج

بیحس (هستم)

وسط تازه شهری غریب، که همه چیزش آشناست (هستم)

شکمم پر، مغزم خالی (هست)
نه شاد، نه غمگین (هستم)

در فکر بیهوده ماهی که گذشت (ثانیه میکُشم)

در فکر جمله سازی با متن ذخیره شده در تکست موبایلم (بودم)
"مادرت کمد جای تو میزایید بهتر از تو بود"

ببین، حتی خالی از طنز... (هستم)

(هستم) پشت خاموشی خطی که همیشه روشن و همیشه شنوا...

حرفم تبریک (هست)
دستم خالی (هست)

گوشم پرِ از پچ پچ میز های اطراف (هست)

چه ضعیف، چه آشنا، چه طولانی (بودم، بودی، بود)
چه ضعیف، چه غریب، چه طولانی (هستم، هستی، هست)
تولدت مبارک

چینی 中国

به خدا برید خدا رو شکر کنید که چینی نشدید! یکی دوروزی یه مهمون چینی داشتم همش استرس داشتم بشکنه. حالا جدای ازون کلی دلم براش سوخت. بی چاره نمیدونی با چه زحمتی با خانوادش چینی حرف میزنند. یعنی حس میکنی با تمام وجود داره سعی میکنه که فقط حرف بزنه. توی یه احوال پرسی ساده صدای تموم اون حیواناتی که حضرت نوح سوار کشتیش کرد رو در میاره تا مثلاً بپرسه "چه خبر؟ چی کار میکنی؟"


از همه اینا گذشته تو زبونشون چیزی به نام "حرف" ندارند. خدا نسیب نکنه! واسه هر چیزی یه سمبلی دارند. رسماً نقاشی میکشند تا اینکه بنوسند. بعد تازه بین هفتاد تا هشتاد هزارتا ازین سمبل ها دارند که با پنج هزارتاش تازه میتونند روزنامه بخونند. به عبارتی...

لا إله إلا الله...


بعد تازه اگه بخواند یه کلمه جدید به کلماتشون اضافه کنند باید اون کلامه رو درست کنند. اسم منو نمیشه به چینی نوشت مگه این که یه شکلی واسش بسازند. مثلاً کلمه ی "کامپیوتر" میشه "برق + مغز" و این جوری نوشته میشه : 


电脑

کامپیوتر به زبان چینی



شب یلدا ***

خب حالا چرا؟


چون قبلاً که کامپیوتر نبوده که. مشتی چینی اهل شعر نشسته بودند دور هم واسه شب یلدا کل مشاعره مینداختند اما صدای کامپوتر پسر صاحب خونه نمیذاشته اینا شعر بخونند و صدای هم دیگه رو بشنوند!


از قضا این پسر صاحب خونه هم در رو از توی اتاق قفل کرده بوده و نمیشنیده که باباش داره میگه : "طوله سگ کمش کن این کامپیوتر رو".


خلاصه باباش میخواسته اس ام اس بده به پسرش بگه که : "罂粟,拒绝 ** ** 的体积" یعنی : "طوله سگ کمش کن این ******** رو" که یه دفعه به رفیقاش میگه :  "کامپیوتر چه جوری نوشنه میشه!؟..."


و در همون لحظه یه دفعه برق از م ا ت ح ت همه میپره و مغز همه سوت میکشه و این دو کلمه برق و مغز از همین جا نشعت میگیره...



خب حالا واقعاً چرا؟


چون که اینا برق رو تو آسمونا به شکل رعد و برق میدیدند فقط. و برای رعد و برق باید آسمون بارونی میبوده. شکل بارون و آسمون طوفانی رو هم این شکلی مینوشند : 


بارون به زبان چینی



این بارون میومده روی زمین های کشاورزیشون :

 

زمین کشاورزی به زبان چینی


واما رعد و برق :

 

برق (رعد و برقبه زبان چینی


قسمت بالاش بارونه و پائینش زمین. این یعنی وقتی بارون میومده میریخته و رعد وبرق از آسمون میزده به زمیناشون که از تو این کلمه بالایی کلمه ی برق امروزی یا همون الکتریسیته رو بیرون کشیدند :

 

الکتریسیته به زبان چینی

 

که این الکتریسیته یا برق، قسمت اول کلمه ی کامپیوتر رو تشکیل میده...

روی مغز هم یکم فکر کنید میتونید بفهمید که سمت چپش کل بدنه و سمت راستش یه جورایی مغزه. 


لطفاً به من ف ح ش ندهید! خودش اینجاست :


Pedram Azampanah and Leo Long


لِ او یه چینی بیست و دو سالس که تجارت بین الملل میخونه و تا به حال به سی کشور زنده(!) جهان سفر کرده و به جز داستان شب یلدا (***)، بقیه چیزارو این بابا یادم داده...


پی اس : این چینیا وقتی فهمیدند که اجدادشون چه گهی خوردند، تازه زبانشون را ساده یا 

Simplified کردند و این از توش درومده که خوندید...

تست رغبت

دبیرستان امام صادق صاد که بودیم، موقع انتخاب رشته یه تستی از بچه ها گرفتند و گفتند اسمش تست رغبتِ. دیروز داشتم تو کاغذ ماغذام میگشتم دنبال یه کارتی، که این برگه اومد جلوی چشمم. گفتم بذارمش تو وبلاگم که اگه یه روزی گمش کردم خیلی دلم نسوزه...


فراموش کن...

گفت بنویس تا فراموش نکنی...


ننوشتم از یادم نرفت.


مینوسم فراموش میکنم


شاعر : سهراب پرواز

مشکلی هست اگه من...

One thousand Americans stop smoking every day - by dying



Pedram Azampanah , Sofe Mount...

Photo by : Amin kanani


Officially Graduated


پدارم اعظم پناه

مهندس فناوری اطلاعات

شکنجه

میدنی بزرگ ترین شکنجه واسه کسی که تازه دماغش رو عمل کرده چیه؟


اینه که بهش بگی : "ااااای، بــــــَــــد نشده"

Guess who's back!

Welcome back to the golden age of PEDRO!


No more flimflams, no more stratagems, no more bamboozles, no more gambits, no more scams, no more cons and no more hustles!?...


Third Finger...