ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
یه فحش جدید یاد گرفتم، فکر کنم خیلی زشت باشه. "خودکرده" این فحش ریشه در ادبیات ما هم داره...
فردوسی میگه:
بدل گفت خودکرده را چاره نیست
بکس بر از این کار بیغاره نیست
از این بیت استنباط میشه که درمانی براش وجود نداره. کسی که خودکرده، دیگه کرده...
باز همون فردوسی یه جای دیگه تاکید میکنه که خودکرده درمان نداره و از دیگران طلب کمک میکنه:
چه بادافره است آن برآورده را
چه سازیم درمان خودکرده را؟
از این دو بیت میتونیم نتیجه بگیریم که متأسفانه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی خودکرده بوده...
فخرالدین اسعد گرگانی هم در منظومهی ویس و رامین میگه:
کنون آتش ز جانم که نشاند
کنون خود کرده را درمان که داند؟
این بنده خدا اوضاش اورژانسی و از فردوسی هم بدتر بوده...
جاهای زیادی آشاره شده که خودکرده درمان نداره. یه چیزی تو مایههای ایدز و هپاتیت باید باشه. از تحقیقاتی که من به عمل آوردم فهمیدم که بیهقی هم خودکرده بوده. دو سه جا تو تاریخ بیهقی به این موضوع اشاره شده:
دل از خراسان و نیشابور می بر نتوانست داشت و خودکرده را درمان نیست.
پس خودکرده اعتیاد آور هم هست... :-| انوری که با خون و خونریزی همراه بوده:
انوری خودکرده را تدبیر چیست
زهر خند و خون گری خود کردهای
در مقابل نفس اماره، نفس خودکرده هم داریم که سعدی میگه:
شنیدم که می گفت و خوش می گریست
که این نفس خودکرده را چاره نیست
باز جای شکرش باقیه که خود سعدی خودکرده نبوده و دنیا دیده بوده. رکنالدین اوحدی مراغهای هم خود کرده بوده ولی مثل اینکه در اواخر عمرش پشیمون میشه:
با خود از روی جهل بد کرده
آه از این کارهای خودکرده
در این بیت هم بیت اهل فن اخلاف هست. عدّهای میگند خودش خودکرده نبوده و این بیت رو در وصف بیهقی گفته...
خلاصه هرکی بهتون گفت خودکرده، بیدرنگ بخوابونید زیر گوشش...
دنبال یه واژه فارسی بجای"تحصیلات" میگشتم، نهایتاً به این نتیجه رسیدم که نه تنها نیست، بلکه همین رو هم باید چسبید و خدا رو صد هزار مرتبه شکر کرد که این خربزه شیرینه. هر چی لغت ما تو این زمینه و کلاً تو زبان فارسی(!) داریم عربیه : علم، تحصیل، مدرسه، درس، تهذیب...
:-| تازه ادعامون هم میشه که آ...ی آقا ما دو هزار و پونصد سال تمدن داریم. ما کورش کبیر داشتیم، ما هخامنشی بودیم، ما فروهر داشتیم، ما فلان بودیم، ما بیسان داشتیم! هممون یه مشت عَرَب زدهی غرب زدهایم که فقط از ایرانی نامش رو به زور یدک میکشیم. خسته شدم از بس شندیم "داشتیم، داشتیم، بودیم، بودیم". الآن چی داریم؟ چی هستیم؟ بعد قراره به ملّیتم هم افتخار کنم...
من موندم خدا بیامرز حکیم ابولقاسم فردوسی چه جوری فقط پارسی سخن میگفته لاکردار...