ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
اگه دهه هفتادی نیستید حتماً یادتون میاد...
یادم میاد عید که میشد همه دنبال شو بودند. شوی جدید به نام همون سال. مثلاً شوی 1372 روی :
یادم میاد همیشه فکر میکردم این خواننده های متجدّد ایرانی-لوسآنجلسی، سالی یه بار اونم فقط عید ها دور هم جمع میشند و کل نوروز رو تو یه اتاقی، سالنی چیزی میزنند و میخونند و میرقصند و ویدئو پر میکنند بعدش میدند کوجی زادوری اونم میده به یه جایی که نمیدونم کجاست به نام طنین و کلتکس رکوردز، اونا هم از روش تکثیر میکنند میفرستند ایران واسه ماها. یادم میاد فکر میکردن این خواننده های متجدد لوسآنجلسی هیچ غمی تو دنیا ندارن.
یادمه فکر میکردم هر کی زود تر شوی اون سال رو داشته باشه خفن تره. خونواده میشستیم دور هم یک ساعت شو میدیدم. چقدر عید بود همه چی. تازه وقتی مهمون داشتیم بازم همونو میذاشتیم واسه مهمونامون اونا هم شاد شن...
لــاک فقط لاک مِشکیِ ماتِ چیپ شده با فرنچ بـــرّاق!
چیپ نشدش، قرمز آلبالوییش و زرشکیش هم قبوله...
هیچوقت نتونستم فرنچ سفید خالی رو درک کنم! هر وقت لاک فرنچ سفید دیدم بی اختیار یاد یه آدمی افتادم که لباس سفید تنشه و شلوارش رو تا زیر زانو کشیده پائـیـن...
به سلامتی هر چی مامانه! که بعد از هر وعدهی غذاییِ نــون داد، انگشت اِشارش رو با زبون خیس میکنه، کُنجدهای روی سفره رو میچینه، چند تا چند تا میذاره دهنش و با دندونهای جلوش میجودشون...
بعد از اون سه تا آهنگ، دو تا آهنک فارسی دیگه پیدا کردم که دوستشون داشتم :
اون یارو فریمان با این که شدیداً ادای مایکل جکسون رو درآورده امّا خداییش خیلی قشنگ خونده! من اوّل موزیک ویدئوش رو دوست داشتم بعد آهنگش رو. اصلاً یه وقت فکر نکنید دختره تو موزیک ویدئوش هاته ها! :-"اون یکی سامی بیگی هم منو یاد جاستین تیمبرلیک میندازه نهایتاً فقط از ورسه قضیه خوشم میاد!...
میرسیم به یه موجود خبیث درونی! هنوز واسش اسم انتخاب نکردم امّا دارم باهاش آشنا میشم. آقایون، خانم ها :
تا حالا شده وقتی یه سونامی خیلی بزرگ رو توی تلوزیون میبینید آرزو کنید موجش انقدر بزرگ بشه که نصف کرهی زمین رو با آدم هاش آب ببره؟ یا یه آتشسوزی مهیب رو میبینید که افتاده به جون یک جنگل انبوه و یه جایی ته دلتون آرزو کنید که ای کاش آتش مهار نشه و تمام مناطق اطرافش رو هم به اتش بکشه؟ یا وقتی یه جایی دعوا میشه ته دلتون دوست داشته باشید انقدر هم رو بزنند که یکیشون سَقَط شه. شده دلتون نخواد کسی جداشون کنه؟ تا حالا شده به یه کوه نگاه کنید و دوست داشته باشید ریزش کنه؟ یا تا حالا آرزو کردید انقدر برف بیاد که همه چی قطع بشه همه راه ها بسته بشه؟ دوست ندارید یه شهاب سنگ بخوره وسط کرهی زمین؟ آخ آخ آخ...
نمیدونم اسمش چی میتونه باشه. چیچیه درون؟ لاشی درون چطوره؟
الان لاشیه درونم دوست داره دلار از 3500 تومن بشه 7000 تومن! اصلاً بشه 12000 تومن. انقدر گرون بشه که هیچی خرید و فروش نشه. سکه بشه 5ملیون تومن. خدا وکیلی شما دلتون نمیخواد؟ نه، وجداناً...
بعضی اوقات وقتی بـــســـط نشستم پای کـامـپـیـوتـری که به ایـنـتـرنـت وصله، یه دفعهای حس میکنم حالم بده! اماّ نمیدونم دقیقاً چِمه. من اهمیّت نمیدم و به کارم ادامه میدم. ولی چند ساعت بعد باز حس میکنم انگار واقعاً حالم بده! امّا بازم اعتنا نمیکنم. حواسم دوباره پرت میشه تا چند ساعت بعد. ولی این دفعه دیگه نمیشه اهمیت نداد. حالم خیلی بده! میدونم یه چیزیم هست. یه جای کار مشکل داره. یه طوریم شده. شک ندارم حالتم طبیعی نیست...
به سختی و با هزار زحمت از کامپیوتر و اینترنت میکشم بیرون یهکم میشینم و تمرکز میکنم. و میفهمم که ساعتهاست گلاب به روتون، دستشویی دارم و نمیفهمیدم...
ببخشید، یه لحظه! الآن میام...
یکی از بهترین دوران زندگیم بین دوّم دبیرستان تا پیشدانشگاهی بود! همون جایی که این عکس گرفته شده. یادم میاد میگفتم : "آدم سیب سرخ را از شاخه چید، من سیب سبز را".