صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

تو هم که هر دفه که مارو می‌بینی...

یَتّا بُوز با یَتّا رِبُک گِلِ مولِت اولِنگونه! تَس زدم پخش شد...
Yatta bowz ba yatta rebok gele molet olengone! tas zadam pakhsh shod

بـبـیـن چگونه درگیره مغر من
مرا ببوس از عشق حرف بزن

مـن و آن شــــوق آغـوش تو
و گریه به گوشی خاموش تو

آمدی جانم به قربانت، ولی...

دلم واست تنگ شده بود...

این چند روزی که نبودی، تو حال خودم نبودم. انگار یه چیزی گم کرده بودم. دیگه انگیزه نداشتم واسه ادامه دادن. دیگه دستم به نوشتن نمی‌رفت. سراغ خیلی جاهای دیگه رفتم. خیلی جاها رو امتحان کردم. هیچ کدوم به دلم نمی‌چسبید. بهترین‌ها رو امتحان کردم امّا بازم هیچکس تو نشد. از اینجا می‌برمت یه جای دیگه. یه جایی که دیگه مطمئن باشم تا آخر عمر با هم می‌مونیم. یه جایی که زبون فارسی رو ساپرت کنه امّا سرورش فارسی نباشه...


وبلاگ عزیزم، دوستت دارم

56 روز و 9 ساعت و 14 دقیقه مانده با پایان خدمت سربازی پدرام اعظم پناه


تقلب

لذّتی که در تقلّب هست، در بخشش نیست...

ولنتاین امسال II

عُشّاق محترم و محترمه، آرام باشید! ولله ولنتاین چهاردهم فِوریست، نه بیست‌وپنجم بهمن!

ولنتاین امسال

ولنتاین امسال


می‌رم سلمونی موهامو کوتاه می‌کنم، اون مدلی که خودم دوست دارم.

می‌شینم واسه وبلاگم یه قالب جدید طراحی می‌کنم که توش قرمز داشته باشه.

اتاقمو مرتب می‌کنم، روتختی تختم رو می‌ندازم، به عود خوش بو روشن می‌کنم.

می‌رم واسه گوشیم یه قاب نو می‌خرم، اسکرینش رو تمیز می‌کنم، آپدیتش می‌کنم.

واسه بالشم یه رو بالشی خوشگل می‌خرم با دستای خودم می‌کشم روش.

دوربینمو تمیز می‌کنم، لنزشو پاک می‌کنم، مموریشو فرمت می‌کنم واسش.

واسه لپ‌تاپم یه ویندوز نو نصب میکنم با کلّی نرم افزار خوشگل خوشگل.

هاردم رو Defrag می‌کنم، فایل‌هاشو واسش فولدر بندی می‌کنم.






خروس هم نشدیم...

فَنتِسی رفیق مارو :


پدرام پنجاه‌تا مرغ بود با چهار پنج‌تا خروس!

خوش به حال خروسا.

کاش من خروس بودم...

طرز تهیّه‌ی لحجه یزدی

1. بایستید.

2. از دوست خود بخواهید پشت سر شما بایستد و دست خود را از پشت روی شکم شما حلقه کند.

3. به صورت عادی صحبت کنید و از دوست خود بخواهید تا هر چند ثانیه شکم شما را محکم فشار دهد.

4. تبریک می‌گویم، شما در حال فارسی صحبت کردن به لحجه‌ی شیرین یزدی هستید.




ادامه مطلب ...

اصفهانی

یک هفته‌ای بود که سه جفت جوراب آک‌بند با سه رنگ مختلف رو صندلی عقب ماشین امیررضا می‌دیدم. دیشب رو شوخی برشون داشتم و گفتم : "تو انگار اینارو نمی‌خوای، جونِ تو منم بدجوری جوراب لازمم. اینا مال من؟" یهویی فرمونو وِل کرد، جورابارو از دستم قلپید و گفت : "نــه عامو، اینارو گذاشتم وقتی می‌رم پمپ بنزین بنزین بزنم، به جوراب فروشه نشون بدم و بگم بیبین، من قبلاً ازت خریدم!"

فرق عشق من و تو

تــو، چیزهایی از من را دیـــدی کـه عـاشـقـم شــدی!
من، چیزهایی از تــو را ندیده بودم که عاشقت شدم!