ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
PΞDRO
مِعده همه چیش خوبه، راضیم ازش! فقط یه مشکل کوچیک داره. اونم اینکه زیرش سوراخه. هر چى میریزى توش پُر نمیشه...
نیمساعت پیش اومدم خونه با هزار امید به مامانم میگم شام چی داریم بخوریم؟ اومد بگه "شیر و کیک"، بنده خدا تو خواب و بیداری زبونش پـیـچـیـد جابجا گفت! تا یه ربع تو شُک بودم، بعدشم یه ربع داشتم میخندیدم. الآنم در خدمت شمام.
ما بریم شاممون رو بخوریم تا شِــیــکش رو هم حذف نکرده...
مادرم گاهی 8 |
|
تا امروز ظهر فکر میکردم تَـنـبَـلـی (گوشت چرخ کرده و سیب زمینی با نون) مقام اوّل رو تو ت**یترین غذاها داره تا اینکه امروز نهار یتیمک (یتیمچه) داشتیم. راستش خودم هم اوّلین بار بود این کلمه رو به عنوان اسم غذا میشنیدم، امّا تا اونجایی که از بابام فهمیدم و گوگل یاری کرد و شعور خودم اجازه داد، یتیمک یا یتیمچه به خورشتی گفته میشه که گوشت توش نباشه. اینجور که بوش میاد خورشت بادمجان بدون گوشت بیشتر به یتیمک یا یتیم چه معروفه تا بقیه خورشتها. خدائیش از شُـخـمـی بودنش که بگذریم و از حق نگذریم واسه منی که کلاً با گوشتیجات چه سفیدش چه قرمزش چه رنگهای دیگش (به جز رنگ پوستیش) مشکل دارم، غذای خوشمزهای بود. بیاه، اینم سندش! تو وبلاگ آشپزی با الی گولو طرز تهیّه و عکس و اینجور داستاناش رو هم نوشته که دیدنش خالی از لطف نیست. حالا بماند چیزی که ما امروز واسه نهار نوش جان (به قول خاله زُهرم، ناش جان) کردیم هیچ شباهتی به این عکسها نداشت...
خلاصه خدایا، ما رو که سیر کردی، یکی رو هم بده ما سیر بکنیم...
امروز (دیروز، شب) یه هدیه گرفتم که کلّی خوشحالم کرد. همیشه دوست داشتم یکیشو داشته باشم...
هر کی گفت این چیه؟ :دی
خودگردان : کسی که خودش میداند کچَل است...
همینجوری بیخود و بیجهت نمیدونم چرا چی شد که این اومد تو ذهنم! (ذهن؟)
یه روز یه شهربازی میسازم بزرگتر از والتدیزنیِ فـلـوریـدا، روی سر درش مینویسم :
"ورود هرگونه جانورِ جاندار به داخل شهربازی آزاد، فقط لطفاً از وارد کردن افراد زیر شانزده سال به داخل شهربازی اکیداً خود داری فرمائید، حتّی شما دوست عزیز"
خیلی وقتها، خیلیحیوانات را خیلی بیشتر از خیلی انسانها دوست دارم. تولههایشان که جای خود دارند... (e-Hum)