ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بعضى وقتا وقتى پُست کسى، یا عکس پروفایل کسى رو میبینم، چنان انرژى منفىاى از تو اسکرین گوشى یا مانیتور لپتاپ به سمتم شلیک میشه که سنگینى اَخم شدن ناخوداگاه ابروهام رو حس میکنم. شاید بنده خدا هیچ بدىاى هم تو طول عمرش به من نکرده باشه ولى حسّه دیگه
...
چرا باید کسى با این مشخصات رو توى لیستم نگه دارم؟ کسى که میدونم سالهاست هیچ ارتباطى با هم نداریم و شک ندارم که ارتباط هم نخواهیم داشت. چرا دستمون واسه حذف کردن کسائى که صرفاً فقط میشناسیمشون الکی میلرزه؟ یا اصلاً چرا کسى رو که هیچ ارتباط مادّى و معنوى باهاش نداریم و نداشتیم یه روزی اَد کردیم؟ کسى که یه دورهاى فقط زیاد میدیدیمش، یا حتّى میبینیمش. کسى که نه تنها به درد دنیا و آخرت آدم نمیخوره، بلکه لحظت رو هم خراب میکنه...
از همین لحظه قصد دارم همچین کسائى رو اوّل از لیستم و بعد از ذهنم پاک کنم. دیگه مثل قبل دنبالشون هم نمیگردم، فقط وقتی به چشمم خوردن، زارت حذفشون میکنم!
اگه من هم یکى ازین افراد براى شما هستم، لطف کنید شما هم همین کار رو انجام بدید.
شروع... شد!
آدمهائی که طنز رو نمیفهمند، جُکهارو نمیگیرند، لطیفههارو تفسیر میکنند و شوخیهارو جدّی میگیرند، هیچوقت نمیتونند خوشحال باشند و خوب زندگی کنند. همیشه یا لبخند حماقت رو لباشونه یا اخمش. اینا از بهره هوشی پائین لذّت میبرند و معنی نصف بیشتر تبلیغهای تلوزیونی، آهنگها و موزیکها، متنها و عکسها و نهایتاً زندگی رو نمیفهمند.
اینا هیچوقت نمیتونند آهنگها رو روی ریتم خودشون بخونند و حتّی نمیتونند روی ریتم آهنگها سوت بزنند. اینا قوّه تخیلشون در حد رفع نیازشونه. اینا وقتی میخواند ادای آدمهای باحال رو درارند معمولاً خودشون رو تو جمع خراب میکنند، یه چیزی میگند که اونجا جاش نیست، یه کاری میکنند که دهن آدم باز میمونه. من مثل چاقها، ناخوداگاه، از اینا متنفر میشم...
ما با اینا شدیم هفتاد ملیون...
من نمیدونم این سیستم دفاعی بدن من چه غلطی میکنه که از عید امسال تا الآن من دوبار سرما خوردم. این سیستم دفاعی چینیا اینجوریهها. شاید هم دیتا بیسش آپدیت نیست. شیطونه میگه ریمووش کنم یه بیتدیفندری، نُد سیودو ای، مایکروسافت اسنشالی چیزی نصب کنم بجاش. شاید باورتون نشه ولی سرمائی که تو آموزشی سربازی خوردم باعث همه این داستانهاست! همونجا بود که سینوسها و کسینوسهاو همه چیم ریخت گل هم! من کجا سرما میخوردم؟ ازون سری به بعد زارت و زورت سرما میخوردم الکی. سیستم دفاعیای که با یه استخر زپرتی سرما بخوره به درد آمریکا میخوره با اون نوناشون. الآن حالم بده دارم حلزون (هذیون) میگم...
ما رفتیم بخوابیم بل خواب خوش ببینیم.
به بینیم.
بینی...
بینیم زخم شده بس که دستمال کاغذری روش کشیدم.
شب خوش...
همه درگیر نزاع بین عقل و احساسند، من درگیر نزاع بین عقل و ک*نِگشادم...
عقل میگه: نصف شبی پاشو برو دستشوئی، ش**ت میاد...
کیـونِگشاد میگه: ول کن عامو، صب زود بذار جفتشو با هم برو!
عقل میگه: پاشو برو کلاس، ساعت هفت صُبه...
کیـونِگشاد میگه: میگه ول کن عامو، کلاس ساعت ده رو برو!
عقل میگه: یه آب بزن به صودتت هم تمیز میشه هم حال میای...
کیـونِگشاد میگه: ول کن عامو سرما، فقط پا چشاتو بشون فرشتهها گوشه چشمت ریدند!
عقل میگه: یه لقمه صبحانه بخور و برو جون بگیری...
کیـونِگشاد میگه: ول کن عامو، ایشالا ناهار دیگه!
خلاصه داستان داریم صب به صب. کی گفته سربازی طرفو آدم میکنه؟