آقا هرکی عیدشه ایّام به کامش تا داغه! ما که نه عربیم که عید غدیر عیدمون باشه و نه مسیحی ، که کریسمس عیدمون باشه! خلاصه!...
قبل از این که شروع کنم : احسان کثافت ِ کثیف ، گوشیت قطه.یه زنگ به من بزن ببینم مردی یا زنده ای!
تا اومدیم چشم به هم بزنیم ترم 3 هم تموم شد و دیدیم ما موندیم و 25 روز فرجه و یه خروار درس کوفتی.نمیدونم چرا اینقدر زود میگذره اما چه من بدونم چه ندونم میگذره دیگه.با هیچ کدوم از درسام مشکل ندارم الا این معادلات دیفرانسیل! نه که سخت باشه ، استادش بیخوده.این استاد میرزایی همون استادیه که ترم پیش تو دو تا درس ریاضیات گسسته و ریاضی 2 همه رو با 9.5 انداخت! منم جزو همه بودم دیگه.واسه همین این ترم کلی میترسم که دوباره این درسم رو هم بندازه مارو.البته این ترم به نظر میرسه آدم شده باشه. آخه گفت هرکی از رو جزوش بنویسه بیاره 2 نمره بهش میدم.فکر کنم خودشم میدونه چه کوفتیه که اینو گفته.خلاصه سمت راست انگشت وسطم اون بالاش ، گود افتاده از بس مشق نوشتم! آخی، آدم یاد کوزت میوفته : دی
آقا این موهامم دیگه زیادی بلند شده! از یه طرف میخوام بذارم بلند بشه ، از یه طرف حالشو ندارم و حی وسوسه میشم برم کوتاه کنم! خلاصه شده قضیه همون ارّه هه...
از فردا هم دوباره ترم جدید کلاسهای صدر شروع میشه.ولی الحق که مفت نمی ارزه.وقت تلف کردن.تو کل ترم پیش که رفتم شاید فقط 20 تا لغت جدید یاد گرفتم! سان او ا گان!
قراره 22 بهمن بریم با برو بکس کیش! اگه بشه و زنده بمونیم و اینا خیلی خوش میگذره! با اکیپ پاناما :دی ( کلاً یه شیراز رفتیم و یه مشهد و یه کیش و اینم یه کیشه دیگه )
( قلت املایی داره که داره ، به تو حیچ ربتی نداره )
اگه یه روزی یکی میومد به من میگفت : همین یه ساعت دیگه باید پرواز کنی بری اونور دنیا و تا حد اقل 20 سال آینده هم بر نمیگردی و فقط تو این یک ساعت حق داری یه کار بکنی و یک چیز برداری ، تنها چیزی که بر میداشتم با خودم ببرم هارد کامپیوترم بود که همه چیزم تو اون بود...
نه فک و فامیل نه دوست و آشنا نه پول و پله ی نداشته نه لباس نه یادگاری نه کتاب و دفتر نه هیچی دیگه واسم مهم نبود! حالا فکر کن هارد کامپیوترم پرید!...
همه عکسام رفت ، همه فیلمام همه... ( دیگه هیچی نگم بهتره ) یکی نیست به من بگه " آخه آدم احمق ِ نیرز ( حالا که دلت میخواد ) تو که این همه این هاردت رو دوست داشتی یه بک آپ ازش میگرفتی خب"
میخوای شما بگو.ده بگو دیگه. خجالت نکش! اصلاً ازون موقع دپسرده شدم اساسی.بدیش اینه که نمیتونی پاچه کسی رو هم بگیری! مثَل کسی که هارش میپرد مانند مثل کسیست که ارّه به پشتش فرو رفته باشد ، پس نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس!
چند کلمه ای با هارد دیسکم : هارد عزیزم ، قربونت برم ، قربون چشم و ابروی مشکیت برم ، قر بون لبای گوشتیت برم ، خیلی دوست داشتما! با این که 60 گیگ بیشتر نبودی ولی همه ی زندگی منو تو خودت جا داده بودی.عکس های دبیرستانم ، عکسای اردوها یی که میرفتم ، عکس های شمال ، عکس های مسخره ی به قول خودم هنری ای که خودم میگرفتم ، عکس های پیست ، عکس هایی که یه بار میخواستم بفروشم به امین همایونی و آخرشم نخرید! عکسای دانشگاه ، عکس های بیـــــــپ ، والا خجالت هم خوب چیزیه! طغیان کردی و هر چی تو خودت داشتی ، واسه همیشه آشتی ( به زور قافیه! ) . تو چطور دلت اومد منو تنها بذاری و بری؟ به جون بچم تورو چشمت زدند نامردا ! از بس هر خری میومد توی تورو میدید ان کف میشد آخرش فرمت شدی! وای چه فیلم هایی که روت نریخته بودم .آخ چه برنامه هایی که تو مای پروگرمت نداشتم!
چه صداها ی ضبط شده ای که از استادا و پانک شدن دوستا و مزاحم تلفنی هایی که شده بودیم و معلم ها و اینا که روت نداشتم! آی چه آرشیــــــــــــوایی. چه چشمایی دنبالت بود روله.آخ چقدر من این فیشو تو ما تحتت فرو کردم و در آوردم که هارد به هاردت کنم و تو آخ نگفتی! به هر هاردی که وصلت میکردم یه سر و گردن ازش بلند تر بودی.حالا اینا همه یه طرف ، یه چیز دیگه هم که به خودم مربوط میشه یه طرف! خلاصه هارد دسک جونم ، خودم میدونم ( اما نیمیگم ) که حالا حالا ها باید تو کفت بمونم.به امید ریکاور شدن تمام اطلاعاتت! قربانت : پدرام اعظم پناه ( برای هم دردی با اطلاعات باز مانده و ریکاور شده ی هارد دیسکم ، یک دقیقه سکوت ! )
س س سسس سس س س س س س س س س س س س س س س س س س س س سس س س سسس سس س س سس س س س س سس سس س س س سس س س س س س سس س س...
سخته ولی بگذریم! یاد اون دورانی افتادم که از بچه ها خوشم میومد به خاطر این که به چیزی دل نمی بندند! بچه هه میشینه سه ساعت با لگو یه برج گنده اندازه نصف هیکلش میسازه ف بعد پا میشه با یه لگد جانانه خرابش میکنه همشو میریزه پائین و میخنده! اصلاً انگار نه انگار سه ساعت نشسته اینو ساخته! حالا آگه ما بودیم. *** خودمون رو جر میدادیم اگه یکی این کار رو با لگوی ما انجام میداد! ( البته اگه زورمون به اون طرف میرسید که چه کاری بود ، *** او رو جر میدادیم خب ) به قول نمیگم کی : قمار بازه وقتی میبازه اگه نگه ** **** میپکه! حالا منم ** ****!
یه موضوع دیگه ای که سخت فکرم رو به خودش مشغول کرده : نمیدونم چرا همه چی یک نواخت شده! اصلاً تنوع نداره. حتی چند وقت پیش تو یکی ازین کانالای متجدد ایرانیه اون ور آبی داشتم یه فیلمی رو اتفاقی نگاه میکردم که ناگهان به این نکته پی بردم که این ایرانی های مقیم اون ور چقدر زشت و بی ریختند! اصلاً انگار ان چین شدند اینا. چقدرم بد میرقصند خدایی! دیگه اونجا هم مانتو و چادر نبود که این چربی ها رو زیرش مخفی کنند که. تموم این دست گیره ها و شکم ها از این ور و اون ور و زیر گن و اینا زده بود بیرون . این دختراشونم اینقدر سیاه و بیریخت و ابروها پاچه بزی و سیبیل و خلاصه یه پا جواد بودند دیگه! اینا همه به کنار ( پیش کش ) نمیدونم دیگه چرا همشونم مثل هم میرقصیدند. یکی یه حرکت جدید محض رضای خدا از خودش ول نمیکرد.بیچاره ها چه جوری همدیگه رو تحمل میکنند اینا؟ غم غربت و دوری از فک و فامیل و تنهایی و اینا به درک.خلاصه رفتیم خونه ی خاله دلمون واشه ، که یه اتفاق ناگوار افتاد...
میخوای بگی چه؟ هیـــــــــــچ! ما هم بعد از سالها اینترنت افتاده دستمون دیگه ولش نمیکنیم.میخوام از همه چی بنویسم اما حیف که حالشو ندارم.حالا شما اگه فک و فامیل اون ور دارید یه زنگ بزنید بهشون گوش زد کنید. پس فردا خواستیم بریم پشت سرمون حرف در میارند ها! حالا از ما گفتن بود دیگه خود دانید!
خیلی اعصاب داشتم ، کتاب زبانم رو هم تو آموزش گاه جا گذاشتم! معلوم نیست چه بلایی سرش قراره بیاد!؟...
به قول یه دوست بی معرفت قدیمی : اگر تو زندگی جرأت عاشق شدن رو نداری،لااقل شعور معشوق شدن رو داشته باش! :دی
قسمت اولش که هیچی.اما خداییش معشوق شدن شعور میخواد که من یکی ندارم! شرمنده...
سالها پیش قلبم را پر از جیش کردم و در جاکفشی خانه ی اون سان آو ا بچ جا گذاشتم! خودمم نمیدمنم چه بلایی سرش اومده اما بوی جیش رو احساس میکنم. پس همین نزدیکی هاست... هر چه سیفون میکشم باز هم بوی جیش می آید.بوی بد از دست شویی نیست،اسرار نکن،قلب من است!...
دوب دوب ــــ دوب دوب ــــ دوب دوب ــــ دوــــــ...ـــــب
از اینجا به بعد...
آقا این همسایه های ما خیلی باحالند! نمیدونم چه مرضیه که این همسایه های ضلع جنوبی کوچه ی ما آشغالاشون رو میارند میذارند جلوی در همسایه روبرویی! این همسایه ی بد بخت ما هم خشم خودش رو اینجوری نشون داده ولی این طور که پیداست قهوه ای از جبهه ی نبرد برگشته!
میگم : بوم بــــــوم ، بوم بــوم بوووم،بووم م!
میگه : اِ اِ اِ ، چرا کلت رو میگوبی تو دیوار آخه دیوونه؟
میگم : نمیدونی وقتی نمیکوبم چه حالی میده جون تو...
میگه : راست میگی؟ بوم بــــــوم ، بوم بــوم بوووم،بووم م!
از قدیم گفتند: سری که درد میکنه خدا دستمالش رو جور میکنه.آخه مرد حسابی واسه چی میری زن میگیری؟ نونت کمه؟ آبت کمه؟ چته آخه؟ اصلاً زن به چه دردت میخوره؟ جز آویزون بودن و سر بار بودن و خرج اضافه بودن دیگه چی داره؟ هان؟
کی بزرگ شدی پدیچی؟ اصلاْ کی گفت بزرگ بشی؟ بچه بودی آدم بودیا! البته زیادم مطمئن نیستم.حالا تو این عکس که این جور به نظر میاد...
آقا من نمیدنم چرا من و این گوگل سرچ اینقد بیکلاسیم که فرق بین تی شرت و بلوز و شلوار و شرت معمولی رو نمیدونیم! یکی نیست بگه آخه مجبوری؟
به جون بچم هیچ کس مجبورت نکرده اینا رو بخونی!
من آخرش نفهمیدم من از بچه کوچیک خوشم میاد یا نه؟ یه بار میبینم ذوق میکنم یه بار میبینم میخوام بگیرم پوشکش رو بکنم تو حلقش که دیگه که که خوری نکنه! خدایی دقت کردم که هیچ ربطی به پسر و دختر بودن یا خوشگل و زشت بودن بچه هه هم نداشته. مامانش؟ نه بابا،این چه حرفیه؟ خجالت بکش! ولی خودم بچه بودم خودم رو خیلی دوست داشتم :دی یعنی الان که این سنی شدم وقتی اون سنی بودم اگه میشد هم این سنی باشم هم اون سنی باشم ، اون سنیم رو خیلی دوست داشتم!
بابا به خدا تو ولی،کسی تورو نگرفته که! وله ولی.ز بیخ مشکل داری تو! وقتایی که میری دست شویی بیکار نباش. بشین فکر کن...
تا حالا دیده بودی باعث حواس پرتی دانشجو سر کلاس ، استاد باشه؟ خاک بر سرت کنن عقده ای! تا حالا دیدی اسنک فروشی اسنک نداشته باشه؟ اه بابا چقدر گاز میدی ماشینو! مامان نمیخوام بیام تلویزیون نگا کنم. ولم کن جون بچت! آدم رو سگ بگیره اما جو نگیره... خیلی اشتباه میکنی نمیای این بحث ها رو گوش کنی.لیدا تنها دیگه کدوم خریه؟ اموله؟ اسم بهتر نبود رو این بذارند؟ بابا خیلی داری گاز میدی به ماشین! مارو حلق و گولو خشک میرفستند دانشگاه...
وقتی اینترنتم مشکل داره و کانکت نمیشه هی یه چیزی میاد تو ذهنم که میگم اگه اینترنتم درست بود میرفتم مینوشتم تو وبلاگ! وقتی اینترنتم درست میشه جز چرت و پرت و سوتی گرفتن هیچی به مغز نداشتم نمیرسه که بنویسم! البته همین موضو که میدونم اما نیمیگم خودش خیلیه که صادقه و حتی عکسش هم صادقه!
روی ویترین دو تا از مغازه های مجتمع پارک تو روز روشن نوشتند تی شرت آستین بلند ۶۰۰۰ !!! من نمیدونم کجای دنیا تیشرت ، آستین بلند شده که تو مجتمع پارک بشه؟ مثل اینه که یه جایی بنویسند گاپشن زمستونه برای تابستون رسید :دی اما سوتیه باحالی بود.خندیدیم! حالا که بحث سوتی و لباس و اینا پیش اومد ، یادمه نوید هم سه چهار سال پیش یه سوتی داد که تو همین مایه ها بود. « بوتیک فروشی! » ( حالا بماند که ما سوتی رو زدیم به نام محسن اسدی )
آقا فنت Arial رو از تو فنتام پاک کردم،غذاب وجدان دارم
امروز در حین عکس گرفتن از این موجود دوست داشتنی (!) نزدیک بود خودم برم زیر ماشین! البته این گربه های مرداویج حقشونه.از بس پررواند قرمساقا.تا نیم متریشون میری کلی سر و صدا های عجیب غریب و شکلک از خودت در میاری که بترسند فرار کنند برند،آخر کار در نهایت کمال (:دی) تو چشات زل مینه میگه : میووو!... ( فکر کنم یعنی این که که خوریا مال تو پاسگاس )
اونجاست که میخوای بگیری خفشون کنی.میخوای سر به تنشون نباشه.بزنم به تخته ای دری چیزی، گربه که نیستند،ببرند! حالا زیاد گنده گویی نشده باشه دیگه پوماهه رو هستند! هر کدومشون ۵ - ۶ کیلو وزن دارند.همین چند وقت پیش داشتم تو پیتزا رامون هات داگ میخوردم،یه گربه ازون مرداویجی اصیلاشون اومد گفت میوووو ( یعنی آقا به منم بده... ). منم یه تیکه هات داگ کندم انداختم جلوش.گفتم حالا بر میداره و پا میذاره به فرار.دیدم در کمال خونسردی واساده بالا سر سوسیسه که سرد بشه!!! تازه بعد از این که سرد شد و تناول فرمودند دوباره سفارش دادند میوووو! یعنی لطفاْ اگه ممکنه یه تیکه دیگه لطف کنید! ( البته زیاد مطمئن نیستم،شاید نوشابه میخواسته )
اگه این مرداویجی ها به این گربه ها رو نمیدادند و یه دو سه تاشون رو مثل این یکی زیر میکردند درس عبرتی میشد واسه بقیه گربه ها.باید یکم از گربه های حسین آباد یاد بگیرند.با نیم کیلو وزن از ۲۰۰ متری بوی آدم بشنوه با سرعت موتور هوندا ( یه کم بیشتر ) فرار میکنه به یه سمتی که هیچ موجود زنده ای نباشه.این دربدرارو از بس با موتور گذاشتند دنبالشون و با تیر کمون و تفنگ ساچمه ای زدنشون به زنده بودن قانع شدند...