صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

پشم زدایی هاد (حاد)

بعد از سی سال عمر با عزّت که ما از خدا گرفتیم، امروز تصمیم گرفتم با این پودرای مو بر (همون واجبی مُدرن) کل موهای بدنمو بزنم. تو فکرم این بود که چه کاریه سه ساعت با موزر دهنم صاف بشه، آرتوروز گردن بگیرم، لا این همه درز و دورز که نصفشم تو دید نیست، آخرشم شصت جام زخم و زیلی بشه؟ تازه تهشم سر حساب بشی ببینی گُله به گُله جا افتاده و...


عاقا هیچکس به ما نگفت که خمیر حاصل از این پودرارو، خشک و خشک باید استعمال کنی، نه بعد از اینکه رفتی زیر د‌وش کل هیکلت خیس شد. به این قبله روش استفادشم روش خوندم، والو اصن حرفی از خشک و‌خیس بودن زده نشده! فقط نوشته بود بین ۵ تا ۷ دقیقه بذارید بمونه، که من چون فکر کردم مشکل از پشمای زُمخت منه، یه نیم ساعت اضافه تر گذاشتم بمونه، رو‌هم رفته فکنم یه ۴۰ دقیقه‌ای موند، چون حداقل یه ساعت و نیم تو حموم بودم. اُ بو گند! انگار ر‌و واجبی اسپری زیر بغل بزنی. (پوستم اوکیه، اگه سوال بود واستون)


نتیجه این که الآن که دارم پست میذارم، کُل موهای بدنم مث تُل تُلی‌های پتو سربازیم شده، یه وضی! موهای دستم عین موی دَمِج شده‌ای شده که دکُلُره کردی، بعدش روش  مشکی پر کلاغی زدی. اینا همش هیچی. مشکل اصلیم اینجاس که حالا بعدش چی؟ اگه بخوام دوباره ازین موبرا بزنم، که قطعاً این سری پوستم مث پنیر پیتزا باش ور میاد، اگه بخوام به روش سنتی خودم با مورز بزنم، که با این اوضاه، قطعاً کار یه نفر و یه روز نیست! حالا خدارو شکر فردا جمعست یه غلطی می‌خورم. به نظرتون بذارم همینجوری بمونه هر کی پرسید بگم مُده؟ بگم بیگودی بدن زدم! کی به کیه؟


اگه من دختر بودم قطعاً در اوان بلوغ یا تغییر جنسیت می‌دادم، یا قید شوهرو از ریشه می‌زدم. چیه عامو این همه مو؟ به چه درد میخوره آصن؟ آدم تو زمستون یه پلیور بیشتر میپوشه نهایتاً. چرا واقعاً؟


تو تایلندم ماساژوره یکم میمالید، یکم میگفت «مانکی» و می‌خندید! بیشتر ازین که لذّت ببرم درد کشیدم و تحقیر شدم از بس (هنوزم نمیدونم مرتیکه بود یا زنیکه) دست کشید لا این موها و مانکی مانکی کرد. تنها دلخوشیم اینه که مِیْمون‌هم میتونه کیوت و دوس داشتنی باشه بالاخره! نمیتونه؟ البته دروغ بهتون نگم، یه دلخوشی دیگه هم دارم. اونم اینه که رو بازو‌ها و سر شونه و پشت کمرم مو نداره. وگرنه فکنم بجای مانکی، باید می‌گفت شغال شغال...


پ.ن: ۱. ازین که به عنوان یه پسر بدنم موداره نه تنها خودم کاملاً راضیم، بلکه ایشالا خدا هم راضیه، بندگان خدا هم هر کی برده راضی بوده! همه اون قربتی بازیای بالا صرفاً مقطعی و بخاطر رنج و درد کشیده شدست و هیچ ارزش دیگری ندارد.


۲. هیچ جا هیچ خبری نیست، این تصمیم بنده کاملاً اتفاقی با ۵ شنبه تو یه روز افتاده! خدای من اون بالا شاهده! از نیّت، تا تو حموم، تا همین الآن که نشسته زل زده به من لبخند رضایت میزنه!


۳. الآن معنیه «یه تشت واجبی میخواد» رو میفهمم!