ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
به زودی عَن پیانو تو ایران در میاد. پیشبینی پدراداموس!
یعنی از هر ده تا شاگرد تینی (teenager) که دارم، هفتاشون پیانو میزنن، اون سه تای دیگه هم اگه معدل کُلّشون بالای هجده بشه، قول دادند براشون پیانو بخرند.
این حادثه یه بار تو ایران با "گیتار" اتفاق افتاده ولی حالا تاریخ با پیانو داره تکرار میشه. اون موقع پیانو گرون بود، ملّت وسعشون در حد ساز دهنی و گیتار و دیگه ته تهش اُرگ میرسید. گیتاریا با کلاس تر بودن، یا حداقل خودشون فکر میکردند هستند. چه پسرایی که به امید مخ زدن رفتند کلاس گیتار و دیدند سخته گفتند فعلاً ناخونامونو بلند میکنیم تا بعد خدا کریمه. آخه شما یادتون نمیاد، یه زمانی تو تولدها و مهمونیهای خانوادگی، همیشه یکی پیدا میشد که با گیتار فرامرز اصلانی بخونه و چهار نفر دورش گَند بزنن تو شعرش. اون دوران دورهمی هنوز اختراع نشده بود، به مهمونی هم میگفتند پارتی. خلاصه جَو سنگینی داشت گیتار واسه خودش.
الآن همین داستان داره با پیانو تکرار میشه، با این تفاوت که سن نوازندههامون هنوز دو رقمی نشده. اکثراً هم دختر! این نشون میده که چقدر بابا و مامانهای این زمان (بیشتر مامانای دهه پنجاهی و اوایل شصت)، دوست داشتن خودشون یه زمانی پیانو میزدند ولی به هر دلیلی نتونستند. خداییش هم اون زمان هر کی پیانو داشت انگار سمند* داشت. خلاصه تا چند سال دیگه پیانو هم مثل گیتار میشه تُمبک. خدا رو شکر پیانورو نمیشه به راحتی حمل کرد وگرنه تو دورهمیها و مهمونیها باید با زبون و لب بالا، بهتوون و باخ همنوازی میکردیم...
پ.ن: سمند داستان داره. یه بار ما پشت پراید بودیم نزدیک بود بزنیم به یه بابای دیگهای که از قضا اونم پشت پراید بود. یارو هم نه گذاشت، نه ورداشت، کلشو از شیشه کرد بیرون کاملاً عصبانی و جدی داد زد: "اوی عامو، فکردی سمند سواری؟"