باورم نمیشه کسى کنسرت #بنیامین هم میره! به قرعان این نون خشکیه محله ما هم کنسرت بذاره یه عده میرن عکس میندازن میذارن #اینستاگرام.
الهى بمیرم واسه خودمون که تو این غربتى که هستیم، بى تفریحى داریم میمیریم، حالیمون نیست! خدا خانوم هایده (یا نمیدونم مهستى) رو هم بیامرزه البته. ملت کشوراى دیگه کنسرت میرن، ما هم کنسرت میریم!...
عین میخ با چادر چاخچور باید بشینیم رو صندلى ازین سینمائى قرمز تاشو ها که مث صندلى اتوبوس بنز قدیمیاست، اونم تو سالن تئاتر با چهارتا ازین نورا که میچرخه و این دودا که بو چایخونه میده. بعدشم نه قرى، نه تکونى، نه آب شنگولى، نه هیچى. دست بزنیم دو انگشتى، با لبخند ملیح، تازه اگه آهنگش چس ناله نباشه و جاى دست زدن داشته باشه. ته ته حالمون اینه که خواننده میکروفون رو بگیره سمتمون یه تیکه باهاش همخونى کنیم. اسمشم هست رفتیم کنسرت! خب جز عکس گرفتن از لذت کنسرت عنش باقى میمونه؟
اینترنت واقعاً تو روحیه آدم تاثیر میذاره. منظورم محتوا و این داستاناش نیست. بیخودى قضیه رو فلسفى و شاعرانه و اینا نکنید. منظورم سرعتشه. الآن از دیشب تاحالا که نتم با سرعت بالا وصل شده، نمیدونید چقدر حال روحیم بهتره. کلیک میکنم زارت وا میشه! دانلود میکنم تِپ تموم میشه. یوتوب نان-استاپ به صورت فول اچ دى پخش میشه. اصن حالم خیلى بهتره. بماند که استرس تموم شدن حجمش دهنمو... ولى فعلاً سعى میکنم به آینده فکر نکنم و از لحظه لذت ببرم. :-| حالا ببین این ف ل ت ر ن گ رو بردارند من چقدر شاد میشم.
اصن این یه چند وقت هم دپ بودم به خاطر اینترنتم بوده لابد. نمیدونم چرا گوشى صاف تو اتاق ما 3G آنتن نمیده و مُدام رو E میمىنه، تازه هیچیم وا نمیکنه. به جان خودم پامو میذارم تو کوچه، کل محله 3G ساپرت میکنه الا خونه ما.
پ.ن: ١. حالا باز گه بخورید بگید پول خوشبختى نمیاره. پول داشته باشى همه جوره شادى، بقیرو هم شاد میکنى.
٢. خاک تو سرمون که از ابتدائى ترین حقوق خودمون اینقدر محروم بودیم که تا یه اپسیلونشو با پول خون باباشون نشونمون میدند، اینقدر ذوق میکنیم.
از معایب سینما رفتن اینه که وقتى دارى میرى تهران فیلم تو اتوبوس برات تکراریه. نتیجه میگیریم کسى که زیاد میره تهران، سینما نباید بره! یا کسى که سینما میره، دیگه تهران نباید بره...
واسه یه زن ایده آل بودن، یه زن خوب بودن کافیه،
ولى واسه یه مرد ایده آل بودم، یه مرد خوب بودن کافی نیست
پول زیاد میخواد،
ماشین خوب میخواد،
خونه بزرگ میخواد،
شغل خوب میخواد،
و... خلاصه خیلى چیزا میخواد!
از نظر من ترشیده دختری که تا ۲۳ سالگی شوهر نکرده باشه نیست.
ترشیده یه صفته. مثل مرد! یه زن میتونه مرد باشه. یه شیوهی زندگیه. یه طرز فکره. یه مرامه...
ترشیده میتونه یه دختر ۱۲ ساله کلاس اول راهنمایی باشه.
ترشیده میتونه یه زن شوهر دار ۳۴ ساله با دوتا بچه باشه.
ترشیده میتونه یه مرد تحصیل کرده سوار پورش تو آمریکا باشه.
ترشیده میتونه هر کسی، با هر سنی، در هر جایی باشه.
ترشیده کسیه که افکارش ترشیدس، طرز فکرش مثل اجدادشه، رفتارش بوی سرکه میده...
بیشتر استادای من تو دانشگاه، بیشتر شاگردام تو آموزشگاه، بیشتر همکارام و کلا بیشتر موجوداتی که روزانه میبینم ترشیدند...