صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

۱۲۳

چند وقته پشت سر هم هی ۱۲۳ میبینم. رو کولر ماشین، رو ساعت، صفحه کتاب، شماره تِرَک موزیک، رو پوست چیپس، رو در و دیوار، رو کیبرد گوشی. یعنی همش در حال دیدن ۱۲۳ اونم به صورت کاملاً رندم و تصادفی. داشتم به این فکر میکردم که اینهمه ۱۲۳ قبلاً هم به همین مقدار وجود داشته، ولی بهش توجه نمیکردم. درست مث وقتی که یه کوشی جدید میخری، بعد دیگه دست همه میبینی. یا وقتی ماشین جدید میخرید بعد زیر پای همه هست. یا مدل مو، یا لباس، یا هر چیز دیگه. حتّی وقتی یه لغت جدید یاد میگیرم، بعدش سی با، سی جا میشنومش. قبلاً هم بوده، فقط الآن توجه بهش میشه! و گاهاً میتونه رو مخ بره.


یه روز یه جوجه مُلا میره پیش شیخ، ازش میپرسه: "یا شیخ، شما وقتی میخوابی، ریشتو میذاری روی پتو، یا زیرش؟" شیخ یکم دست میکشه به ریشاش، میگه: "توجه نکردم جوان. نمی‌دونم!" این قضه میگذره و یک ماه بعد، همون جوجه مُلا جلو شیخ رو میگیره و میگه: "حاج‌آقا مسئلتون." شیخ هم نه میذاره نه ور میداره میگه: "برو کمشو پدرسگ! یه ماهه من درست نخوابیدم."


 نتیجه اخلاقی اینکه، بعضی وقتا بعضی چیزا وجود داره، چه بسا همیشه وجود داشته، ولی وقتی روش حساس میشی و دقت میکنی و تمرکز میکنی، ممکنه بره رو اعصاب، بدون هیچ دلیلی...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد