ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
میگن شانس وجود نداره! کی گفته شانس وجود نداره؟ یه پیرهن یه دست مشکی پوشیده بودم که فقط یه خط نیم سانتی سفید از بالا تا پایینش کشیده شده بود. همین که اومدم قاشق دوّم زیتون پروردهها رو بذارم دهنم، یه تیکه چرب و چیلی ازون گردوهاش زارت افتاد رو همون خط سفیده رو پیرهنم! خب اگه این شانس عن نیست، پس چیه؟ با ریاضیاتم حساب کنی شانس افتادن گردوی زیتون پرورده روی یه خط سفید بسیار نزدیک به صفره! این هیچی نمیتونه باشه جز همون شانس عن من. بحث شانس عن من شد اینم بگم رو دلم نمونه. یه بار میخواستم بگم شانس عن من، خیلی ناراضی و غمگین بودم، خیلی عاجزانه گفتم شانس من عنو نگا...
ناراحت نباش..حتما یه حکمتی توش بوده!
حکمتش رو بعدا متوجه می شی..و با خودت میگی...ااا چه خوب شد اون شب گردویه زیتون افتاد رو بلوزم ....