ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چند وقت پیش یه مستند نگا میکردم درمورد سگ و حس بویای سگها بود. تو یه تیکش میگفت که سگها با بو کردن غذای خودشون، از طعم اون مطلع میشند. از اون موقع تا الآن تو ذهنم یه علامت سوال گُنده نقش بسته بود که چهطور ممکنه با بو کردن یه چیزی طعم اونو فهمید. تا اینکه امشب وقتی اومدم خونه دیدم مامانم یه پرتقال و یه لیمو گذاشته رو تختم. بعد از اینکه پرتقال رو خوردم رفتم سراغ لیمو ولی تو اون تاریکی از رو ظاهرش نتونستم تشخیص بدم لیمو شیرینه یا لیمو تُرش. (من خیلی وقتا لیمو ترش رو مثل پرتقال یا نارنگی باز میکنم میخورم) خلاصه ناخودآگاه لیمو رو بو کردم و فهمیدم که لیمو شیرینه. یعنی در واقع از روی بو، مزش رو تا حدود خیلی زیادی متوجّه شدم. یه جورایی من یهویی ناخواسته خود سگ رو درک کردم. هیچوقت تو زندگیم انقدر غریزی با یه سگ احساس همزادپنداری نداشتم. یه همچین آدم با درک و شعوریم من...