ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دیشب رفتیم باغ تولّد یکی از دوستان، همه فکر میکردن من دارم ادا تنگارو در میارم. الکل که کلاً نمیخورم (مخصوصاً عرق و ویسکی و ودکا و اینا، حالا شراب قرمز یا آبجو بود به زور یکی دو تا سیپ میدادم پایین)، سیگارم که نمیکشم فقط به لطف دوستان بوشو میگیرم، قلیونم که دوسیب-آلبالو بود، بکشم حالت تهوع میگیرم! من بخوام بکشمم طعمهای خنک مثل آیس و بلوبری و نعنا میکشم. آهنگا هم که از دم یا ۶ و ۸ یا اِبی و هایده (آهنگ عرقخوری) چراغا هم همه روشن، اصن رقصم نمیومد. گفتم اگه شامم بگم گیاهخوارم و نخورم با چک و لگد پرتم میکنن از باغ بیرون. خلاصه خعلی سالم زندگی کردن سخته به ولله...