صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

آش خور 1

همیشه وقتی میگند "ســـربـــاز"، یه آدم نسبتاً قد کوتاه کثیفِ بوگندو میاد تو ذهن آدم که لحجه هم داره و همیشه یه ساک خاکی گنده دستشه و در ساعت های نا متعارف از روز، مثلاً ساعت ٤ صبح یا ٢ بعد از ظهر، در حال حرکت به سمت یه جائیه. صورتش آفتاب سوختست و همیشه هم به خاطر اون ساکش اتوبوس سوار میشه.

هر وقت هم میگى میخوام برم سربازى، طرف چه مرد باشه چه زن، چه رفته باشه سربازى چه نرفته باشه اوّلش با خنده و نگاه دل سوزانه یه "آش خـــور شــــدى؟" میگه و بعد میگه : ولى دوران خیلى خوبیه، مَـــــرد میشى! خاطره میشه برات...

حالا خودم در حال سرباز شدنم. باید برم جَهرم. میگند الان هواش خوبه، مام دلمون به این خوشه :دی هواش خوبه. میگند به پادگانش میگند"جهنم سبز". ما هم دوباره دل خودمون رو خوش میکنیم و میگیم نه بابا، با لیسانسا که کارى ندارند...

راستیاتش من با خود سربازی مشکلی ندارم، من نگران اینم که اونجا آب گرم نباشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ب.ظ

زیاد امیدوار نباش تو آموزشی پوستتو میکنند

همون چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

بمیییییییییییییییییییرم پدرام. قربونت برم. غصه نخوریا. دلم تنگ میشه واست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد