صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

واکمن

از تفریحات ‫#‏دوران_کودکی‬ من این بود که یه ‫#‏واکمن‬ ندیده پیدا کنم ‫#‏هدفن‬ بذارم تو گوشش اون بلند بلند حرف بزنه من بش بخندم...

نون

خعلی مقتدرانه و ریلکس، بدبختی‌هامونو می‌کنیم ‫#‏جوک‬ و لطیفه و تو ‫#‏شبکه‌های_اجتماعی‬ بهشون می‌خندیم! اینروزها تنور جوک‌های ‫#‏نون‬ داغه...

Hello

دوستان چند وقتیه که فکر کنم گوشیم هک شده و تمام عکسام که لخت بودم پخش شده! امروز رفتم باشگاه می‌بینم تمام عکسام با سایز‌های بزرگ پرینت شده و به در و دیوار باشگاه چسبونده شده. خیلی ناراحت شدم و رفتم باشگاه‌های دیگه رو هم چک کردم دیدم در سطح استان عکسام پخش شده. دوستان از استان‌های دیگه و کشورهای دیگه (Hello) یه چک بکنند ببینند عکس‌هام به در و دیوار باشگاه‌های اونا هم هست؟ فقط نمیدونم چرا تو چند تا از عکس‌ها سیاه پوست افتادم. ممنون از ملّت غیور ایران و ملل غیور دیگه، ایشالا جبران کنم...

رونی کلمن

یارو قهرمان پرورش اندام دنیا بوده ولی نمیدونم چرا بش می‌گند کلمن :-|

چهارچوب

از چهارچوب بدم میاد! پنج‌چوب دوست دارم :-|

آهنگ دختر اصفهانی

نه خداوکیلی تا حالا دیدی واسه دختر اصفهانی آهنگ بخونند؟ چی بگند آخه خداییش؟ قربون اون چس کلاس و اخمات؟ قربوت پشت لب سبز و میون اون ابروهات؟ قربون پر اون چادر سیات؟ قربون اون صوت و لحجه گیرات؟ قربون ولخرجی و دست و دلبازیات؟ قربوت گردنبند الله و النگوی طلات؟

 
پ.ن:
۱.درست یا غلط تجسّم کلی من از یه دختر اصفهانی (و مشهدی) اینه، و مستقیماً هم به شخص خودم مربوطه!
۲. اگه از سرچ‌انجین اومدی، برای اینکه زیادی هم دست خالی نری آهنگ دختر اصفهانی پیمان رو میتونی از اینجا دانلود کنی...

من از کجا چه می‌دونم!؟

من از کجا چه می‌دونم!؟ سوتی محصول مشترک "من از کجا بدونم" و "من چه می‌دونم" استخراج شده از جمله‌ی "من از کجا چه می‌دونم که این کفش اصله یا نه"...

لطف مکرر، حق مسلم

ما، دور از جونمون که می‌نویسیم، یه خریّتی کردیم، یه حالی به یه بابایی که نه، به یه مامانی دادیم، لطف کردیم، آقایی کردیم اجازه دادیم پنج‌شنبه‌ها بچّه‌ش رو بیاره سر کلاس ما به شرط این‌که یه گوشه برا خودش بشینه و تو کلاس نچسه! با این که بار ها گفتم که حالم از بچّه و زیر شاخه‌هاش به هم می‌خوره، دلم سوخت، گفتم بذار بنده خدا آلاخون بالاخون نشه تو این شهر بزرگ، نره پول بده این مَهدکودک اون مَهدکودک، نره رو بزنه به خاله‌خانم و خان‌باجی! گیر گرگ بد گنده نیفته. جادوگر شهر اوز به تورش نخوره یه وقت. عموی سیمبا تو شیر‌شاه بچشو نخوره خدایی نکرده. اون یارو کی بود تو صدویک سگ خالدار، زنه که موهاش نصف سیاه بود نصف سفید، اون یه وقت ندزده بچرو!

خلاصه سرتون رو درد نیارم، نتیجتاً خانوم چایی نخورده در یخچال باز کرد و پسر خاله شد و زارت وسط کلاس نه گذاشت نه برداشت در حالی که دستش از تو آستینش دراز بود و لبش تا بنا گوش خندان گفت: «استاد، می‌شه واسه پسرم با این کاغذ یه موشک درست کنید؟» منم که برق از سه فازم پریده بود با لبخند خشک شده رو لبم به فارسی سلیس و روان گفتم: «ببخشید، نخیر!» قسمت جالب داستان اینه که تو همون پوزیشن (دست دراز و لب خندان) در ادامه گفت: «چــرا؟ نکنه بلد نیستید؟» خدا شاهده ناخودآگاه تو ذهنم بیست و یک مدل موشک کاغذی واسه درست کردن اومد اون لحظه که اینو گفت! مربع، مستطیل، دم دار، بی‌دم، بویینگ، با جا دست، بی جا دست، تیز، باریک، پهن! نهایتاً منم با دست و سر و کلّه و چشم و ابرو و مقداری دیگر از اعضا و متعلقات صورت و بدنم جواب دادم: «اتفاقاً خیلی هم خوب بلدم، امّا متاسفانه این کارو نمی‌کنم.»

آقا بش برخورد و قهر کرد و با فغان و هرین و زاری نعره کشان از کلاس رفت بیرون و تو کریدور جامه از تن بر درید و آبسردکن رو برداشت زد تو سر و مغز خودش و رفت پیش منشی و مدیر و مستخدم و صاحب مِلک و مالک مُلک هفت آسمان و زمین و زمان و شکوایه نوشت واسه امام زمان انداخت تو چاه جمکران و خنج بر گونه کشید و خشتک درید و دعا و طلسم و سحر و جادو خواند، که چرا من واسه یگانه شازده کوچولوشون موشک نساختم! خلاصه نتیجه اخلاقی داستان این که:

۱. ترک جماعت می‌خنده ولی شوخی نداره، می‌گه بساز یعنی بساز! می‌فهمی؟
۲. لطف مکرر، حق مسلّم می‌شه! یا لطف نکن، یا اگه می‌کنی قشنگ تا تهش بکن! :-|
۳. هر کی گفت من اصالتاً تهرانیم، یعنی من یه رگم ترکه! بپا یهو می‌گیره!...
۴. تو کلاس خانوما یا اسم همه رو یاد بگیر، یا هیچکسو به اسم صدا نکن! چون مورد داشتیم گریان رفتند پیش منشی و مدیر و مستخدم و صاحب مِلک و مالک مُلک هفت آسمان و زمین و زمان گفتند فلانی اسم همرو یاد گرفته به جز اسم من! بعدم لابد ساعت‌ها جلو آینه و فکر عمل دماغ و برداشتن خال گوشتی‌های صورت و پروتز لب و بتاکس و باشگاه و رژیم و این جور چیزا!

خداوندا مارّا به سوراخ خود هدایت بفرما، الهی آمین...

خر!

تُرک و لُر و فارس نداره، تا وقتی تعصب خرکی دارید، از دَم خـریـد!...

پ.ن: خر دقیقاً معنی همان حیوان چهارپا را می‌دهد و در اینجا معنی «بزرگ» نمی‌دهد...