ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
از این دوتا عکس نتیجه میگیریم مریم خانوم داستانِ ما دلش واسه اینجورى نگاه کردن به تتلوش تنگ شده. در غیر این صودت ر*دم تو اون مخ مریم خانوم داستان ما، که هنوز سنش دو رقمی نشده، ری*ه تو معنى و مفهوم عشق!
و ما با اینها شدیم هفتاد ملیون. و این داستان ادامه دارد...
تصویر در ادامه مطلب
والا به قرعان ما تا همین چند وقت پیش رومون نمیشد در ملاء عام کلمهی عشق رو به زبون بیاریم. خجالت میکشیدیم. وقتی میخواستیم یه جمله بگیم که توش کلمه "عشق" داشت، به "عشق"ش که میرسیدیم یکم قوز میکردیم، صدامون رو آروم میکردیم، یه سمت دیگه رو نگاه میکردیم، دهنمون رو یه کوچولو وا میکریم، دستمون رو میذاشتیم کنار دهنمون، آروم میگفتیم "عشق" و بعد به صورت نرمال به ادامه صحبتامون ادامه میدادیم. ولله عین حقیقت...
والا ما همین الانم میخوایم بگیم عشق کلی سرخ و سفید و لبو میشیم
دخترای دیار شمان دیگه!پس زمینه عکسو میگم
آقا پر رو نشی باید بگم ادبیاتت منو کشته
(یکم قوز میکردیم دستمون رو میذاشتیم کنار دهنمون...)
خوب دلش تنگ شده مگه چیه ؟ !!!!!!