ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
هــیــچ صفتی در دیگران به اندازهی
نـَـمکنـشـنـاسـی
من رو ناراحت نمیکنه...
نمکنشناس را باید فقط تَرک کرد! میروم...
چهل و چهار روز و دوازده ساعت و چهل دقیقه مانده به پایان خدمت پدرام اعظم پناه
به رسم هر سال، دیگه کمکم وقتشه که تمام مشاور املاکیها، ظرفوظروف فروشیها، سوپریها و بانکهای مرداویج رو بیارند به ماهی و سبزهی عید فروشی به نرخ خون...
جالبیش اینه که اگه دو ساعت قبل از سال تحویل بری سروفتشون دوتا صفر از جلوی قیمتاشون بر میدارند و جنس رو با تحویل رایگان درب منزل با یک دست کیک و نوشابه مجانی عرضه میکنند!...
یعنی به قول مهرشاد وحید باید سردر این اقتصاد...؟
خداوندا، خدایا، ربّنا، بارالها، الهی، پروردگارا، مایگاد، ما که هر چقد تلاش کردیم، هرچی رباضت کشیدیم و نون و خرما خوردیم، هرچی شبا تا صبح بیدار موندیم و نیایش کردیم، آخرش نتونستیم خودمونو بزنیم به نفهمی، برای چندمین بار، خودت مقداری نفهمی عطا فرما...
دستاتو خیلی بیار بالا، از تهِ اعماقت با چشمای نیمه بسته، با صدای عاجزانه سه مرتبه بــلــنــد بگو آمـیـن یـا رب الـعـالـمـیـن...
بالاخره کشیدمش! با جراحی و داستان، دیروز...
13 اسفند 1391
یارو فقر با پا نیومد تو دهنم، الانم آنچنان ورمی کرده که نگو...
فعلاً...
یگه ندیده بودیم برای نوبت گرفتن هم نوبت بدند. رفتیم کلینیک واسه دندونمون نوبت بگیریم، میگه الان نوبت نمیدیم، ۲۰ام تشریف بیارید نوبت بگیرید واسه بعد از عید. اگه هم ۳۰درصد هزینش رو میپردازید، بعد از ظهر تشریف بیارید در خدمتیم…
خیلی جالبه! اگه بعد از ظهر نوبت دارید که بعد از عیدتون چه صیقهایه؟ اگه نوبت میخواید بدید که همین الان واسه بعد از عید نوبت بدید…
تا حالا دوتا از دندونهای عقلم رو بدون درد سر کشیدم (یکیشو پنجشنبه 7 بهمن ماه سال 1389 و یکیشو یکشنبه 21 آبان ماه سال 1391، امّا این دوتا دندون پائینی نیاز به جراحی دارند که امروز اعزام گرفتم واسه بیمارستان 577 ارتش که به قول اصفهانیها کاراشا بوکونم...
حالا کاراش همین امروز بِشد یا نَشد دیگه اللهُ اعلم...