ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
ساعت 7 رفتیم شهرک آزمایش واسه اعزام. همه رو خوندند و همون جوری که تو برگه سفید نوشته بود دسته بندیشون کردند و گفتند چه ساعتی بیاید ترمینال کاوه که راه بیفتیم بریم؛ به جز نیروی انتظامی جهرم که ما باشیم.
گفتند فعلاً شما بشینید اینجا...
مام تا ساعت 10:10 علاف بودیم و هاج و واج. تا اینکه گفتند جهرمی ها بیاند برگه سفیدشون رو بدند. مام دادیم. شروع کرد به ترتیب خوندن : فلانی، فلانی، پدارم اعظم پناه، حامد میرمقتدائی، فلانی و فلانی بیاید اینجا بشینید... (حامد بچه محل و همکلاسی دبستانمه)
شما ها همه میرید 01 تهران - ارتش، ساعت 1:30 ترمینال کاوه تعاونی 6 باشید. کارت ملی، کارت واکسن برگه سبز همراتون باشه...
چون میدونم همتون انتظار یه خاطره ی خده دار رو داشتید، اولین خاطرم رو هم ثبت کنم :
ما که توی محوّطه نشسته بودیم، یکی از همراه ها از بالای دیوار سرک کشید که تو پادگان رو ببینه.
افسره هم میخواست جنم نشون بده بلند داد زد : هی تو! برو پائین...
یارو هم با یه لحجه غلیظ اصفهانی داد زد : تو بیا بالا...
اولین خاطره ثبت شده مطمئنا بهترینه!!!!
برو ادم شو
ببین اگه فایده داره منم برم!!!!!!!
aaaaaaaaa!!! pedram cheghad khoda duset dashte ke az niroo entezami andakhtatet artesh!taze unam 01 Tehran!!in padegano behesh migan hotel 01!!(dadasham inja oftade bud,un migoft)boro halesho bebar...
این چیزا را توى دروان مزحرف سربازى زیاد خواهى دید