ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمـدم پــــــاک کنــم عشق تو را ، بــد تــر شــد
خلاصه ریده شد تو فرشه...
مردان در خیابان هر دم به سمت اجسام صاف و صیقلی میخزند و از دیدن چهره ی خود لذت میبرند.
زنان در خیابان گاهی به طور کاملاً اتفاقی ، خود را در آئینه یا شیشه ی دکان ها میبینند و به یاد ابروها ی تا به تا و زیر و رو در آمده ، لب کوچک و بیحالت ، دماغ بزرگ و قوز دار ، جوش ها ی مخفی شده زیر پنکیک و دانه سیاه های زیر پوستی که انتظار چلانده شدن میکشند ، سفید کننده ی دولایه ی ماسیده ی روی صورت ، چشم ریز و خط چشم کج و شاید ریخته ، موژه های کوتاه به هم چسبیده به خاطر ریمل ، موهای ریز بالای پیشانی که برای بلند تر نشان دادن پیشانی قبلاً کنده شده بودند و حالا تازه سر از پوست بیرون زده ، دندان های زرد و ناهمگن که ای کاش کمی جلوتر یا عقب تر بودند و موها ی به هم خورده که دقایق وافری وقت صرفشان شده بوده می افتند! اما سر برگرداندن بهترین کار است.اگر بیشتر خیره شوند هیکل نا میزون ، دستگیره ها و شکم جلو یا شاید سینه ی آویزان یا زیادی کوچک ، پاهای پرانتزی و غیره نیز به یادشان می آید.ای کاش قد شان فقط 5 سانت بلند تر بود تا با کفش پاشنه بلند و لژ دار به 160 سانت میرسیدند.از این دکان خارج شوید ، زیاد اجسام ثیقلی دارد.
پــدیــــــا مــرد نــکو نــام نـمـیـرد هـرگـز
مرده آنست که دستش بزنی تکون نخوره