ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
میگم : ما اگه اعتراض داشته باشیم باید چه کسی را ببینیم ؟
میگه : فدات شم. شما لازم نیست اعتراض داشته باشی . تازه ، اصلا چه معنی داره هر کسی که اعتراض داشت برود و یک کسی را ببیند ؟
میگم : پس شما بفرما ما چه کنیم ؟
میگه : ماچ کنی؟ چه حرفا ؟ دیگه فدات نمیشم ها !
میگم : کی گفت ماچ ؟ میگم ما ـ چه ـ کنیم ؟
میگه : آها ! فدات شم الهی . اینکه شما اعتراض داشته باشی و ندانی چه کار کنی ، در جواب باید بگویم که دو حالت ، بلکه هم سه حالت داره .
الف ) یا خفه خون میگیری و چیزی نمیگویی .
به ) اگر خیلی بهت فشار آمد میروی جلو آینه و با خودت درد دل میکنی .
جیم ) اگر فشارت تبدیل به فشارخون شد و نتوانستی کنترلش کنی نامه ای ، مطلبی ، گلایه ای چیزی به جایی مینویسی . اصلا بنویس بیاور بده به من تا در وبلاگ بنویسم . وبلاگ ما برای همین چیزهاست دیگر !
میگم : جدی ؟
میگه : بله فدات شم ! حالا اعتراضت درباره ی چی هست ؟
میگم : درباره ی همین آشغال پاشغالهایی که در وبلاگ مینویسید !!!
میگه : جدی؟ پس بهتره که بروی جلوی آینه ، یا اینکه همون خفه خون بگیری.