ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نیمـه شبِ پریشب، گشتم دچـار کـابـوس
دیدم به خواب حافظ، توی صف اتوبوس
گفتم: سلام حـافظ، گفتا: علیـک جـانـم
گفتم: کجا روی؟ گفت: ولله خـود ندانم
گفتم: بـگیـر فـالی، گـفتا: نـمانـده حـالی
گفتم: چـگونهای؟ گفت: در بند بیخیالی
گفتم که تازهتازه، شعر و غزل چـه داری؟
گـفتـا کـه میسـرایـم شـعـر سـپـیـد بـاری
گفتم: ز دولـت عشق، گفتا: کـودتـا شـد
گفتم: رقیب تو، گفت: الحمد،کله پا شد
گفتم: کجـاست لیلی، مشغـول دلـربایـی؟
گـفتـا شـده سـتـاره، در فیلم سیـنـمایـی !
گفتم: بگـو زخالش، آن خـال آتش افروز
گـفتـا: عمل نمـوده ، دیـروز یـا پـریـروز
گفتم: بگو زِ مویش، گفتا کـه مِـش نموده
گفتم: بگـو زِ یـارش، گـفتـا ولـش نمـوده
گفتم:چرا؟چگونه؟عاقل شدهستمجنون؟
گفتا: شدیـد گـشتـه، معتاد گـرد و افـیـون
گفتم:کجاستجمشید، جامجهان نمایش؟
گفتا: خـریـده قسطی، تـلوزیـون بجـایـش
گفتم: بگـو ز سـاقی، حالا شده چه کاره؟
گـفتـا: شـدست مـنـشـی ، در دفـتـر اداره
گـفتـم: بگـو ز زاهـد، آن رهنمـای منـزل
گـفتا کـه دسـت خود را، بـردار از سر دل
گفتم: ز سـاربـان گـو، بـا کـاروان غم ها
گـفتـا: آژانـس دارد ، بـا تـور دور دنـیـا
گفتم: بگو ز محمل، یـا از کجاوه یادی
گفتا: دوو، پژو، بنز، یا گلف نوک مدادی
گفتم: که قاصدتکو، آن بادصبح شرقی؟
گفتا که جای خود را، داده به فاکس برقی
گـفتم: بـیـا ز هـدهـد ، جـوییـم راه چـاره
گفتا: بهجای هدهد، دیش است وماهواره
گـفتم: سلام ما را، بـاد صـبـا کجا بـُرد ؟
گـفتا: بـه پست داده، آورد یا نـیـاوُرد ؟
گفتم: بگو ز مشک، آهوی دشتِ زنگی
گفتا کـه ادکلن شد، در شیشههای رنگی
گفتم: سراغ داری، میخانه ای حسابـی ؟
گـفتا کـه آنچـه بوده، گشته چلـوکبـابی
گفتم: بیـا دوتـایی، لب تـر کنیـم پنهان
گفتا: نمیهراسی، از چـوب پـاسبانـان؟
گفتم: شراب نابی،تو دستوپا نداری؟
گفتا کـه جاش دارم، وافـور با نگـاری!
گـفتم: بلـند بـوده، موی تـو آن زمانـها
گفتا: بـه حبـس بودم، از تـه زدنـد آنها
گفتم:شما و زندان؟حافظ ماروگرفتی؟
گفتا: ندیده بودم، هـالو بـه این خرفتی!