ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
هیچ کس اینجا نیست ، هیچ کس و بیابان سراسر سکوت است و سکوت و سکوت و ساکنین بیابان ، این محکومین حبس ابد زندگی خاموش و بی صدا با چشمانی وق زده و گاه نگران خیره به نگاههای مبهم و پرسوال دیگری زل زده اند گویا هر کدام دیگری را مسئول محکومیت خود میدانند و روی نگاههای همه ی آنها پرده ای از ابهام کشیده شده تا دیگری حقیقت نگاهشان را نفهمد زیرا که هیچ کدام نمیدانند در پس پرده ابهام نگاه همراهشان چه چیزی نهفته و حال اونقدر این پرده ضخیم شده که حتی خودشان هم حقیقت نگاهشان را در آینه وجودشان نمی یابند ، نمیدانند عشق آنها را بی تاب کرده و یا نفرت و کینه بی قرارشان ساخته ، آنها تنها آموخته اند که سکوت کنند زیرا که نمیدانند مستمعشان چگونه میشنود و این پند پیر تنها میراث گذشته مشترکشان می باشد . آری هیچ کس اینجا نیست ، هیچ کس و بیابان سراسر سکوت است ، سکوت و سکوت ...