من همش از زنگ انشا بدم میومد . هر بار معلم میگفت یه انشا بنویسید ، حالم گرفته میشد.
حالا انشا رو بی خیال ، جمله سازی که از همش بدتر بود .
چند تا از اون جمله ها رو نگه داشتم . ملاحظه بفرمایید و به من افتخار کنید . البته این جمله ها مال حالا نیست و مربوط به دوران دبستان منه .
با کلمه های زیر جمله بسازید :
پیاز : پیاز موی کله ی پدرم باعث کچلی او شده است .
خروپف : آموزگار ما ، سر کلاس خروپف نمیکند .
بوق : پدر من جلوی بیمارستان اصلا بوق نمیزند چون ماشین ندارد.
دوغ : من نمیدانم با کلمه ی دوغ چه جمله ای بسازم ، دروغ چرا ؟
آب : ما توی آب گوشتمان اصلا گوشت نمیریزیم ، چون مصرف گوشت زیاد بیماری نقرس می آورد .
گوشت : گربه دستش به گوشت نمیرسد میگوید : ما توی آب گوشتمان اصلا گوشت نمیریزیم ، چون مصرف گوشت زیاد بیماری نقرس می آورد .
داروخانه : برادرم در خانه دارو دارد ولی در دارو ، خانه ندارد .
پول : پدرم می گوید پول مثل چرک کف دست میماند ولی نمیدانیم چرا چرکهایش را نمیدهد به ما که لواشک و تخمک بخریم .
شبنم : اگر این شبنم را ببینم پدرش را در می آورم .
دماغ : قلی دستش را توی دماغ کسی نمیکند .
سلام عزیز
می خواستم از شما دعوت کنم که سایت تازه تاسیس ما رو ببینی .
http://p30power.com
با تشکر
بای