ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
عزیز : زندگی گیتاری است و آنگاه که آوای شادی سر میدهد شاد است و گاهی که نغمه ی محزون سر میدهد پلید ، و این حیات است که گاهی روحمان را در هاله ای از غمها سوق میدهد و گاهی در هاله ای از شادیها و این ماییم که باید سرنوشت خویش را بسازیم !!! و همیشه و همیشه به یاد داشته باشیم که از کجا آمده ایم !!!
(ما ز اقلیمی پاک که بهشتش نامند به چنین رهگذری آمده ایم ، گذری دنیا نام که ز نامش پیداست مایه ی پستی هاست.)
عزیز : همیشه به رنگ شقایق درآی و جامه ی میخک بر تن کن و به دیار اقاقیا کوچ کن ، برو و به آلاله ای رقصیدن را و به شیپوری نواختن را بیاموز و شکفتن را موسیقی زمان کن و بر رودخانه اشک تا آن سوی اطلسی پیش برو تا شاید بتوانی خیره ماندن را ، خیره ماندن چشم پاک انسانیت را در چشمانت ببینی و با نرگس و مریم و اقاقیا هم نغمه شوی ...
زندگی زمانی مشکل میشود که واژه های دوستی ، صمیمیت ، انسانیت ، دیگر معنایی نداشته باشد ...
گرت از دست برآید دهنی شیرین کن
هنر آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی